✅ #ثـوابوضــویقــبلازخـواب
💞رســـول خــدا (ص) فـرمودند:
«هرڪس به هنگام خواب با #وضـو
به رختــــخواب رود تا زمانی ڪه از
خواب برخیزد ثواب #شبزندهداری
و مــناجات به او می دهـــــند.
📚 وسائل الشــیعه جلد ۱
«ڪسی ڪه با وضو بخوابد #بسترش
تا صبح مسجد و خوابش نماز او است
و اگر ڪسی #بــدون وضــو بخـــوابد
تا صبـــــــح مانند مـــرداری است ڪه
بســترش قـــــبرش است.»
📚مستدرڪ الوســـائل، ج ۱ ص ۴۲
@haram110
✅ ثـواب #وضــوی قبل از خــواب
💚رسول خدا (ص):
«هرکس به هنگام خواب #باوضـو به رختخواب رود، تا زمانی که از خواب برخیزد، ثواب #شب_زنده_داری و مناجات به او می دهند».
«کسی که با #وضو بخوابد ؛گویا شب تا صبح بیدار (و به عبادت مشغول بوده) است.»
📚وسائل الشیعه، ج۱ ص۲۶۶
🛌 کسی که با وضو بخوابد، بسترش تا صبح #مسجد و
#خوابش نمـاز او است؛
و اگر کسی #بدون وضو بخوابد،
تا صبح مانند #مرداری است که بسترش #قبرش است.»
📚مستدرک الوسائل، ج۱، ص ۴۲
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
✅ #خواستگاری_تفریحی
باید بدانید در صورتی که خانواده دختر، #بدون تحقیق اولیه و به راحتی به مادر پسر #اجازه خواستگاری ندهند، خواستگاری تفریحی (مادر پسر هفته ای دو سه بار به #خواستگاری دخترهای مختلف می رود) شکل نمی گیرد.
💠 مشکلات ایجاد شده در این نوع خواستگاری:
💫1- در صورت #پاسخ منفی به دختر خانم، شکست روحی را در وی به وجود می آورد.
💫2- در صورت پاسخ منفی دختر، #اعتماد به نفس آقا پسر تضعیف می شود.
💫 3- #فشارهای روحی بر دختر و خانواده اش ایجاد می کند.
💫 4- خواستگاری #بیهوده، هزینه هایی را بر خانواده دختر برای پذیرایی تحمیل می کند.
💫5- #وقت هر دو خانواده هدر می رود.
4.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓چگونه #بدون استفاده از نرم افزار #ریکاوری ( نرم افزار بازگشت فایل ها) اطلاعات از دست رفته سیستم و فایل های پاک شده خود را به وسیله خود سیستم برگردانیم؟
✅ بخشی از #سواد_رسانه ، علم کار کردن با رسانه است؛ در شرایط امروز علم کارکردن با رسانهها جزئی جدایی ناپذیر از زندگی ماست.
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
✅ #خواستگاری_تفریحی
باید بدانید در صورتی که خانواده دختر، #بدون تحقیق اولیه و به راحتی به مادر پسر #اجازه خواستگاری ندهند، خواستگاری تفریحی (مادر پسر هفته ای دو سه بار به #خواستگاری دخترهای مختلف می رود) شکل نمی گیرد.
💠 مشکلات ایجاد شده در این نوع خواستگاری:
💫1- در صورت #پاسخ منفی به دختر خانم، شکست روحی را در وی به وجود می آورد.
💫2- در صورت پاسخ منفی دختر، #اعتماد به نفس آقا پسر تضعیف می شود.
💫 3- #فشارهای روحی بر دختر و خانواده اش ایجاد می کند.
💫 4- خواستگاری #بیهوده، هزینه هایی را بر خانواده دختر برای پذیرایی تحمیل می کند.
💫5- #وقت هر دو خانواده هدر می رود.
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۲۰
مراسم شروع شده بود...
اما خبری از عمومحمد نبود.بیرون هیئت رفت. گوشه ای مشغول صحبت با گوشی اش بود.
باید به ریحانه میگفت...
که سیستم را چک کرده بود. نمیدانست چطور او را #صدا کند.اهل خجالت نبود اما کمی #شرمش می آمد که صدایش کند.نزدیک درب ورودی خواهران که رسید،
ریحانه را دید...
#نیم_نگاهی کرد. #سریع نگاهش را به زیر انداخت. گویی جسمی سنگین به زمین افتاده بود.چیزی در وجودش پایین ریخت...
پشیمان از حرف زدن با ریحانه، آرام خواست وارد قسمت برادران شود، که باصدای ریحانه ایستاد.
ریحانه_ ببخشید آقایوسف مجلس شلوغه، سیستم دو الان قطع شده،مشکل از سیمش هم نیست. بیزحمت یه چک کنین.
ناخواسته به تته پته افتاده بود.!
سرش را #بیشتر پایین برد، با ته صدایی که بیرون می آمد، گفت:
_ب...بله... چ.. چشم الان چک میکنم.
جمله اخر را سریع گفت و #بدون هیچ نگاهی سریع وارد مجلس شد.مهران قرار بود سیستمها را چک کند بعد به کمک میثم رود..!
علی مشغول خواندن زیارت عاشورا بود. مجلس شلوغ بود.بسمت آمپلی فایر رفت.
خواست سیستم دو را درست کند، کلا بلندگو را قطع کرد....! بعد دقایقی مستمعین صلواتی فرستادند..
دستی بر شانه یوسف نشست...
عمو محمد بود. یوسف سریع بلند شد. سرش را شرمنده به زیر انداخت.عمو محمد سریع بلندگو را وصل کرد.
یوسف_سیستم دو... قطع شده بود..!
جمله اش را بریده، پایان رسانید..
شرمنده و کلافه، از زیر نگاه سنگین عمو فرار کرد.سرش را بلند نکرده بود که چهره عمو را ببیند.خودش نمیدانست چه میکند.سریع از مجلس بیرون رفت.
میانه راه حمید را دید. دست حمید را گرفت و باسرعت راه رفت.
یوسف _ماشینت کجا پارک کردی؟
حمید_ چیشده..؟
جواب حمید سکوت بود...
_اوناهاش اونجا ست
بسمت ماشین رفتند.یوسف در سرنشین را باز کرد و سریع سوار شد.
حمید_ اومده بودم خیر سرم هیئت! نمیذاری که...!!
باز هم یوسف سکوت کرد.حمید ماشین را دور زد خواست سوار شود
حمید _میگی چیشده یا برم؟!
یوسف کلافه از ماشین پیاده شد دستی به گردنش کشید.
_هیچی.. هیچی... میخای بری برو..!!
حمید در ماشین را بست. بسمت یوسف آمد و گفت:
_خل شدی تو پسر..! یه کاره منو میکشونی اینجا.. بعد میگی میخای بری برو... یوسف حالت خوبه؟؟!!
سرش را پایین انداخت...
کلافه دستی به گردنش کشید. و بسمت هیئت رفت.حمید با قدمهای تند خودش را به او رساند. بازویش را گرفت با لحنی تند گفت:
_وایسا ببینم..!! تو چت شده اصلا..
یوسف کلافه گفت:
_نمیدونم حمید...! نمیدونم...! اصلا هیچی نمیدونم....! ولم کن...!!!
کلافگی و آشفتگی یوسف، #کاملاهویدا بود...
حمید با تعجب به یوسف نگاه کرد. در سکوت زیرچشمی نگاهی به یوسف میکرد.متحیر و متعجب بود.!
تا حالا یوسف را به این حال ندیده بود.!
یوسف چنان #عمیق در فکر بود...
که نگاه های سنگین حمید را ندیده بود. اهل برملا کردن رازهای دلش نبود.حتی به حمید، حتی به علی.حمید هم سکوت کرد. آرام در کنار هم راه میرفتند...
به هیئت رسیدند...
آنطرف تر،خانمی بهمراه دو دخترش، بیرون از هیئت، در گوشه ای، با ریحانه گرم حرف زدن بودند.
یوسف سرش را بالا آورد، تا از حمید خداحافظی کند..
ریحانه روبرویش بود، چشمش به ریحانه خورد، #سریع چشمش را به زیر افکند.
با همین نگاه دلش لرزید...
نگاه های متعجب و پرسوال را بیخیال شد.! بدون خداحافظی، برگشت، و بسمت خانه رفت...
قدرت حرف زدن نداشت، تنها راهش همین بود که به خانه رود...
میثم و مهران، یوسف را دیدند که کلافه ست، حمید بسمتشان رفت. چای و کیکی از روی میز برداشت.
حسین_ یوسف چش شد یهو..!
مهران_چقدر کلافه بود.!
#آشفتگی_یوسف را هرکه میدید، میفهمید. حتی اگر یوسف را نمیشناخت، چه برسد به رفقای هیئتی اش که عمری با آنها بود.
حمید سلام و احوال پرسی کرد. او هم نمیدانست که چه اتفاقی افتاده.! به مهران و میثم دست داد.و بداخل مجلس رفت...
گرچه عمو محمد، عموی یوسف بود، اما حمید هم، به او عمومحمد میگفت.
او را دید...
بعد از سلام و احوال پرسی، عمو محمد، سراغ یوسف را گرفت.حمید از جانب یوسف، عذرخواهی کرد.
عمو محمد لبخندی زد.و چیزی نگفت...
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
135.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂😂😂😂
📌#بدون شرح💎سدير صيرفى گويد:شنيدم از امام باقر عليه السّلام ميفرمود:براستى كه دشمن علىّ عليه السّلام از دنيا نرود مگر اينكه جرعهاى از حميم و آتش جهنّم باو بياشامانند، و فرمود:بر كسى كه مخالف اين امر باشد يكسانست خواه نماز بخواند خواه زنا كند (يعنى چه نماز بخواند و چه زنا كند فرق نميكند در هر صورت اهل آتش خواهد بود).
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج ۱، ص ۲۱۰
🧐