eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
726 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم: 🔴 ﻫﯿﭻ ﺯن یا مردی ذاتا نیست 🔴 ﻗﺒﻞ ﺍﺯ اتهام زدن به طرف مقابل ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ جمله ﺧﻮﺏ ﻓﮑﺮ کنید: ♦️ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ😨 ♦️ﺍﮔر ﺑا همسرت ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ😓 ♦️ﺍﮔر ﺑا همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ😠 ♦️ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ، ﺩﯾﮕﺮﯼ راضی‌اش ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ (ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ نمی‌کند ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺁﺑﺮﻭست ﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻮ)😱 ♦️ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﺮﯾﺪ😳 ♦️ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﮐﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ😕 ♦️ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﺴﺒﯿﺪ ♦️ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ😐 ⛔️هیچ گاه خود را استثناء ندانید؛ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ افراد ﻣﯽﺷﻮﺩ.👍 👈ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﻣــــﺮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻥ.😊 💠 @haram110
حرم
✦༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ▪️موضوع #ازدواج_حضرت‌ام‌کلثوم سلام الله علیها قسمت یکم یکی از مسائلی که
✦༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ▪️موضوع سلام الله علیها قسمت دوم ✅ دیدگاه علمای شیعه درباره این موضوع به دو بخش قابل تقسیم است:: 🔰دیدگاه از دانشمندان شیعه این بزرگان و علمای برجسته شیعه همانند شیخ مفید؛ سید مرتضی؛ سید ناصر حسین فرزند نویسنده عبقات الانوار؛ ابوسهل نوبختی؛ ابن شهرآشوب؛ محمد علی دخیّل در رساله حیاة ام کلثوم و شیخ محمد بلاغی و آیتی در بررسی تاریخ عاشورا و عبدالرزاق مقرم؛ سید ناصر حسین اللکنهویی و بسیاری دیگر از علمای بزرگ شیعه وقوع چنین ازدواجی را از اصل انکار کرده و معتقد به انجام گرفتن آن نمی‌باشند؛ بلکه درج چنین نقل‌هایی را در تاریخ ساخته دشمنان اهل بیت علیهم السلام می‌دانند. ‍ 🔻 شيخ مفيد وجود اختلافات و تناقض‌های موجود را دلیل محکمی بر‌ افسانه‌ بودن این‌ ازدواج میدانند: ◽️ والحديث بنفسه مختلف، فتارة يروى: أن أمير المؤمنين عليه السلام تولى العقد له على ابنته. وتارة يروى أن العباس تولى ذلك عنه. وتارة يروى: أنه لم يقع العقد إلا بعد وعيد من عمر وتهديد لبني هاشم.وتارة يروى أنه كان عن اختيار وإيثار.ثم إن بعض الرواة يذكر أن عمر أولدها ولدا أسماه زيدا. وبعضهم يقول: إنه قتل قبل دخوله بها. وبعضهم يقول: إن لزيد بن عمر عقبا. ومنهم من يقول: إنه قتل ولا عقب له. ومنهم من يقول: إنه وأمه قتلا. ومنهم من يقول: إن أمه بقيت بعده. ومنهم من يقول: إن عمر أمهر أم كلثوم أربعين ألف درهم. ومنهم من يقول: مهرها أربعة آلاف درهم. ومنهم من يقول: كان مهرها خمسمائة درهم.وبدو هذا الاختلاف فيه يبطل الحديث، فلا يكون له تأثير على حال. 🔹 خود همين روايت اختلاف‌هاى بسيار دارد؛‌ گاهى روايت مى شود كه خود اميرمؤمنان عقد امّ‌كلثوم را به عهده گرفت، و در بعضى روايات آمده است كه عباس اين كار را به عهده گرفت. در بعضى روايات آمده است كه اين عقد صورت نگرفت، مگر پس از تهديد عمر و تهديد شدن بنى هاشم؛ و در بعضى ديگر آمده است كه اين عقد به اختيار و از روى ميل صورت گرفت.بعضى از راويان مى گويند كه عمر از او صاحب فرزندى به نام زيد شد؛ عده‌اى مى‌گويند كه او پيش از نزديكى با امّ‌كلثوم كشته شد، عده اى مى گويند كه از زيد بن عمر، نسلى بر جاى ماند؛ عده اى مى گويند كه زيد بن عمر كشته شد و فرزندى نداشت؛ عده اى مى گويند كه او و مادرش با هم كشته شدند. عده اى مى گويند كه مادرش پس از او باقى ماند؛ عده اى مى گويند عمر مهر او را چهل هزار درهم قرار داد، عده اى مى گويند چهار هزار درهم، و عده اى مى گويند پانصد درهم.و همين اختلاف در حديث، سبب بطلان آن می‌شود و بنابراين، اين روايت هيچ اثرى ندارد. 📗📔 المسائل السروية، صفحه 90 🌐 https://b2n.ir/f77084 ------------------- وجود این اختلافات و آشفتگی ها موجب گردیده تا دخیّل از علمای پرتلاش شیعه نیز در کتاب اعلام النساء ، به مضمون چنین مینگارد::: ✍ از جمله ازدواج های موهوم، ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب است؛ ابن عبدالبر و ابن حجر و دیگران این ماجرا را روایت کرده‌اند : در الاصابه۴۹۲/۴ و الاستیعاب ۴۹۰ و ... و این در حالی است که کسانی که این ازدواج را نقل کرده‌اند، به ازدواج حضرت ام کلثوم سلام الله علیها با عون ، پس از کشته شدن عمر نیز اشاره کرده‌اند؛ در حالی که این عون در جنگ تستر(شوشتر) در سال ۱۷ هجری در دوران خلافت عمر کشته شده است و چگونه توان پذیرفت که عمر پس از قتل عون با ام کلثوم ، ازدواج کرده است؟؟....و عجیب ترین چیزی که موجب شده عده‌ای را به هوس اعتقاد به این داستان مسخره بیندازد، گفتار ابن عبدالبر است که گوید: محمد بن جعفر بن ابیطالب همان کسی است که پس از مرگ عمر بن الخطاب با ام کلثوم - دختر علی بن ابیطالب - ازدواج کرده است. با این که خود او در همین کتاب می‌گوید: عون بن جعفر و برادرش محمد بن جعفر در شوشتر شهید شدند؛ با این که می‌داند که جنگ شوشتر در دوران خلافت عمر و هفت سال پیش از مرگ او بوده است؛ چگونه با توجه به این تاریخ گفتار او درست از کار درآید؟؟ 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
💞رمان 💞 قسمت ۴۰ (قسمت آخر) ❎حتما ادامه ی داستان رو توی دو تا کامنت اول این پست بخونید...چون بعضیا روزهای قبل نخوندم دوباره تاکید کردم❎ . . . حرفهاش بهش ارامش میداد...نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم. . . -خوب ریحانه خانم...شما سوالی ندارید که بپرسین؟! . -نه آقا سید . -اما من یه حرفهایی دارم . -بفرمایید . -میخواستم بگم یه ادم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه شاید تفکرش به یه چیز عوض بشه شاید یه کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه به نظرم باید به همچین آدمی حق داد . -این حرفها یعنی چی آقا سید؟! . -یعنی که....چطور بگم اخه.. . -چیو چطور بگید . -میدونید شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین..راستیتش من هم نظرم نسبت به شما... . اینجا که رسید اشکام بی اختیار جاری شد . -راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم اخییشش از اشکاتون معلوم شد شما هم دوستم دارید . -خیلی بد هستین ! . -خواهش میکنم...خوبی از خودتونه . -به قول خودتون لا اله الاالله . -خوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نزاریم...شما هم اشکاتونو پاک کنین فک میکنن اینجا پیاز پوست کندیما...بریم بیرون ؟! . -بله بفرمایین . -فقط زهرا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام... . -اگه اجازه بدین خودم کمکتون میکنم . و اروم ویلچر اقا سید رو هل دادن و به سمت خانواده ها رفتیم... مادر اقا سید با دیدن این صحنه بی اختیار شروع به دست زدن کرد و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست اونشب قرار عقد رو گذاشتیم و یه روز بی سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم محضر ومراسم عقد رو برگزار کردیم... پدر اقا سید یه خونه کوچیک برامون خرید و با پول عروسی هم چون من گواهینامه داشتم یه ماشین معمولی خریدیم... . . 💞یک ماه پس از عقد... . -ریحانه جان . -جانم آقایی . -خانمی دلم خیلی برا امام رضا تنگ شده... همسفرمون میشی یه سفر بریم؟! . -شما هرجا بخوای بری ما در رکابتیم فرمانده . -اخه چه قدر یه نفر میتونه خانم باشه حالا با هواپیما بریم یا قطار؟! . -هیچکدوم . -یعنی چی؟!با اتوبوس بریم؟! . -نوچچچ....من خودم میخوام راننده آقای فرمانده بشم . -ریحانه نه ها...راه طولانیه خسته میشی... . -هرجا خسته شدیم میزنیم بغل استراحت میکنیم... . -لا اله الا الله...میدونم الان هرچی بگم شما یه جواب میخوای بیاری...بریم به امید خدا... داعش نتونست مارو بکشه ببینم شما چیکار میکنی؟! . . اماده سفر شدیم و به سمت مشهد حرکت کردیم... تمام جاده برام انگار ورق خوردن یه خاطره شیرین بود تو ماشین نشسته بودیم و من پشت فرمون و داشتیم اولین سفر دونفره با ماشین خودمونو تجربه می کردیم -ریحانه جان چرا از این جاده میری جاده اصلی خلوته که . -کار دارم . -لا اله الا الله...اخه اینجا چیکار داری؟! . -صبر داشته باش دیگه راستی آقایی؟! . -جانم ریحانه بانو؟؟ . -اون مسجده کجا بود دقیقا ؟! . -کدوم مسجد؟! . -همون مسجده که اونروز وایساده بودیم برای نماز درش بسته بودا... . -اها...اها...یکم جلوتره...حالا اونجا چیکار داری؟؟ . -اخه اونجا اولین جایی بود پی بردم شما چه قدر خوبی . -امان از دست شما بانو . -ریحانه جان؟ -جان ریحانه -اونموقع ها یه اهنگی داشتی نداری الان؟ . -ااااا سید . -خوب چیه مگه..چی میگفت اهنگه ؟!؟اها اها خوشگلا باید برقصن . -سید؟! . -باشه باشه...ما تسلیم... . _ریحانه ؟! . -جان دل . -ممنون که هستی . جلوی مسجد ترمز کردم و پیاده شدم و به سیدم کمک کردم رو ویلچرش بشینه...و رفتیم سمت مسجد... . -اااا ریحانه انگار بازم درش قفله . -چه بهتر مثل اون موقع بیرون نماز میخونیم... . -اخه الان وقت اذان نیست که . -دو رکعت نماز شکر میخوام بخونم... . -ریحانه همه چی مثل اون موقع به جز من و تو... اون موقع من دو تا پا داشتم که الان ندارم... ولی الان شما دوتا بال داری داری که اونموقع نداری...ریحانه جان الان میفهمم که تو فرشته ای .