#حدیث
✍️امام علی (علیهالسلام) فرمودند :
✅ نيازمندى كه به تو روى آورده؛
فرستاده خداست...
كسى كه از يارى او دريغ كند؛
از خدا دريغ كرده است...
و آن كس كه به او بخشش كند،
به خدا بخشيده است...
📚 نهج البلاغه حکمت ۳۰۴
✅ همانا خداى سبحان روزىِ فقراء را؛
در اموال ثروتمندان قرار داده است...
پس فقيرى گرسنه نمى ماند
جز به كاميابى توانگران ،
و خداوند از آنان درباره،
گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد...
📚 نهج البلاغه حکمت ۳۲۸
بپیوندید براى
#شناخت #استغفار #خودسازى
انتشارصدقه اى جاري است مادام كه به آن عمل شود
✅ @haram110 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆اهمیّت #زیارت_عاشورا در🔥 #برزخ🔥
⚜️🍀فقیه زاهد عادل مرحوم #شیخ_جواد بن شیخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاى #نجف_اشرف و مرجع تقلید جمعى از شیعیان عراق بوده و نیز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نود سالگى وفات نموده و در جوار پدرش و در یكى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گردید.
👈آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در #نجف_اشرف در خواب حضرت #عزرائیل #ملك_الموت را مى بیند، پس از سلام از او
🔶 مى پرسد از كجا مى آیى ⁉️
🔷 مى فرماید از شیراز و روح #میرزا_ابراهیم_محلاتى را قبض كردم .
🔶شیخ مى پرسد:روح او در برزخ در چه حالى است ⁉️
🔷 مى فرماید:در بهترین حالات و در بهترین باغهاى #عالم_برزخ و #خداوند #هزار_ملك_موكل او كرده است كه فرمان او را مى برند.
🔶 گفتم براى چه عملى از #اعمال به چنین مقامى رسیده است ⁉️ آیا براى مقام علمى و تدریس و تربیت شاگرد⁉️
🔷 فرمود: نه .
🔶 گفتم : براى نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ⁉️
🔷 فرمود: نه .
🔶 گفتم : پس براى چه ⁉️
🔷فرمود: براى خواندن #زیارت_عاشورا (مرحوم #میرزاى_محلاتى #سى_سال آخر عمرش #زیارت_عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بیمارى یا امر دیگر نمى توانست بخواند #نایب مى گرفته است ).
🍀و چون شیخ مرحوم از خواب بیدار مى شود فردا به منزل آیت اللّه #میرزا_محمد_تقى_شیرازى مى رود و خواب خود را براى ایشان نقل مى كند.
🔹مرحوم میرزا محمد تقى گریه مى كند، از ایشان سبب گریه را مى پرسند مى فرماید:میرزاى محلاتى از دنیا رفت و استوانه فقه بود.
🔸 به ایشان گفتند: شیخ خوابى دیده و واقعیت آن معلوم نیست .
🔹میرزا مى فرماید: بلى خواب است اما خواب #شیخ_مشكور است نه افراد عادى .
🍀فرداى آن روز تلگراف فوت #میرزاى_محلاتى از شیراز به #نجف_اشرف مى رسد و صدق رؤ یاى شیخ مشكور آشكار مى گردد.
این داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف تعریف فرمودند
📚گنجینه عرفان
#شناخت #استغفار #خودسازی
@haram110
به جمع توبه کنندگان بپیوندید
✅👈 #خودسازی
#تلنگر
در بیمارستان ها وقت شام و
ناهار ، غذاها خیلی متفاوت است
به یک نفر سوپ ، چلوکباب و
دسر می دهند و به کسی دیگه
فقط سوپ می دهند و به یک نفر
حتی سوپ هم نمی دهند و
می گویند که فقط آب بخور .
به یک کسی می گویند که حتی
آب هم نخور و با سرم تغذیه میشود.
جالب است که هیچ کدام از
این بیمارها اعتراض ندارند زیرا
آنها پذیرفته اند که کسی که این
تشخیص ها را داده است طبیب است
و آن کسی که طبیب است حکیم است .
پس اگر خدا به یک کسی
کم داده یا زیاد داده ، شما گله
و شکوه نکنید که چرا به او
بیشتر داده ای و به من کمتر داده ای
تمام کارهای خـــ♡ــــدا
روی حساب و حکمت است 👌🌺🍃
🌹بنام خدا،بیادخدا، برای خدا
حرم
😌خاطرات شهید محسن حججی😌 🌹از زبان #دایی_همسر_شهید🌹 #قسمت_پنجم تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقی
#خاطراتشہیدمحسنحججی😍💖
🌹از زبان #دایی_همسر_شهید🌹
#قسمت_ششم
عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانهمان. گوشه اتاق پذیرایی #مجسمه_یک_زن گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️
بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد.
اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻
گفتم:" مثلاً چی؟"
گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. "
با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود.
نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی #عکس_شهید روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره میبیند مون."😌😇
حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این #شهید_کاظمی را نداریم."
گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻
نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬
الان که #محسن نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی.
#یادگاری محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار #گناه کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻
•••••••••••••
یک بار با هم رفتیم اصفهان درس #اخلاق #آیت_الله_ناصری. آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍
از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر #قبر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم.
توی جلسات دفترچه اش را در میآورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را مینوشت. از همان موقع بود که #خودسازی بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ #مستحبات.
یادم هست آن سال ماه شعبان همه #روزه هایش را گرفت😮💪🏻
••••••••••••••
چند وقتی توی مغازه پیشم کار میکرد. موقع #اذان مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت.
می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری."
محلی نمیگذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻
می رفت من می ماندم و مشتری ها و…
#عیدغدیر خم که رفته بودیم برای #عقدش، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون."
به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود لجباز و یکدنده☹️
#ادامه_دارد...♥
20 روش دوستی با امام زمان (عج) : 🤝
1_ میخوای با امام زمان دوست بشی باید عملت حداکثر تشابه سنخیت رو با عمل امام زمان داشته باشه ...
خلاصش میشه 👇
#انجام_واجبات و #ترک_محرمات
یعنی دوری از گنااه کن ،این بهترین چیزیست که تو رو دوست امام زمان میکند.
چیزی که مانع هست بین ما و حضرت گناهان ماست.
ماباید یک #اخلاق_مهدوی داشته باشیم
که در راس این اخلاق ترک معصیت کنیم.
توی گناهان ،دومورد هست که خیلی مارو از حضرت فاصله می اندازه .
⭕️ 1_ بحث حق الناس
⭕️ 2 _بحث گناه های مرتبط با زبان
و در وظایف هشتادگانه از کتاب مکیال المکارم هم امده است.که اینقدر حفظ زبان در آخرالزمان نگه داشتنش مهمه.
و از زبان مهم تر #حق_الناسه
باید بدانی خیلی نمیتونی رفیق امام زمان باشی وقتی که به مردم حق الناسی بدهکاری، حالا یا میتونه مادی باشه یا غیر مادی.
اون داستان معروف دوتا جوانی که میخواستن امام زمانو ببینن و رفتند ماه ها عتبات و بعد هم مکه ....
تو روزهای آخر یک نفرشون توی طواف امام زمان رو دید ،خوشحال شد.
_گفت یا بقیت الله دوستم میتونه شمارو ببینه؟
گفت دوستت نمیتونه منو ببینه
_پرسید برای چی ؟
گفت به خاطر اینکه توی سفر که می آمدید به یک مزرعه گندمزار رسید ،یه دونه گندم از اونجا چید که ببینه رسیده یا نرسیده ،و بعدهم انداخت داخل همون مزرعه . حق الناس گردنشه به خاطر اون یه دونه گندم
به همین دلیل نمیتونه من رو ببینه و از من دور شد .
پس بدان وقتی که حضرت به خاطر یه دونه گندم به اون جوان اذن تشرف و دیدار نداد،ماهایی که حق الناس به گردن داریم تو این زمینه خیلی با حضرت فاصله داریم و نمیتونیم با امام دوست بشیم.
پس باید #خودسازی کنیم .
#روش_دوستی_با_امام_زمان
[برترین کار،کاربرای #فرج است]
#خاطراتشہیدمحسنحججی😍💖
🌹از زبان #دایی_همسر_شهید🌹
#قسمت_ششم
عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانهمان. گوشه اتاق پذیرایی #مجسمه_یک_زن گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️
بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد.
اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻
گفتم:" مثلاً چی؟"
گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. "
با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود.
نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی #عکس_شهید روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره میبیند مون."😌😇
حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این #شهید_کاظمی را نداریم."
گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻
نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬
الان که #محسن نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی.
#یادگاری محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار #گناه کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻
•••••••••••••
یک بار با هم رفتیم اصفهان درس #اخلاق #آیت_الله_ناصری. آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍
از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر #قبر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم.
توی جلسات دفترچه اش را در میآورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را مینوشت. از همان موقع بود که #خودسازی بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ #مستحبات.
یادم هست آن سال ماه شعبان همه #روزه هایش را گرفت😮💪🏻
••••••••••••••
چند وقتی توی مغازه پیشم کار میکرد. موقع #اذان مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت.
می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری."
محلی نمیگذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻
می رفت من می ماندم و مشتری ها و…
#عیدغدیر خم که رفته بودیم برای #عقدش، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون."
به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود لجباز و یکدنده☹️
#ادامه_دارد...♥