#ی #ایده #دارم 😊👈👈برای
خانومایی که دوست دارن شوهرشون بهشون بیشتر محبت کنه و یا ی اخلاق بد همسرشونو از بین ببرن.
من همسرم خیلی مغرورن و کمتر احساساتشو بروز میکرد.😢
من ولی تو حرفام اون خوصوصیت خوبی ک دوست داشتم همسرم داشته باشه ب همسرم میگفتم☺️
مثلا تو حرفام یا پیاما هایی ک براش میفرستم میگم سلام ب آقای مهربون خودم یا اقای با احساس خودم
بعد همیشه میگفت آخه من کجام با احساس و مهربونه ، منم میگفتم اتفاقا تو بر خلاف ادمایی ک خودشون مهربونو با احساس جلوه میدن ،
واقعا تو مهربونیت تو ذاتته یا واقعا احساسیی..
بعد اقایی میگ تو از کجا فهمیدی از رو چ حساب اینو میگی ، منم خصوصیات ریز آقایی ک قبلا بهش فکردمو ، دونه دونه بهش میگم اونم کیف میکنه و اونم از اخلاق من تعریف میکنه و واقعا مهربون میشه و باور میکنه اونم
واقعا این خصوصیات خوبو در وجودش داره و...
شماهم حتما امتحان کنید خیلی تاثیر داره✅✅✅✅✅👍
🌸 @haram110
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_شانزدهم
#در اين #شهر گمشده اى #دارم ✨✨🌺🔆
ما به مكّه باز مى گرديم و در منطقه اَبطَح چادرهاى خود را بر پا مى كنيم.
من به چادر خود مى روم تا خاطرات اين سفر حج را بنويسم و براى آيندگان به يادگار بگذارم.
نمى دانم چه مى شود كه يكباره هواى ديدن پيامبر به دلم مى افتد، برمى خيزم و به سوى خيمه پيامبر مى روم.
آيا تو هم همراه من مى آيى؟
اينجا خيمه پيامبر است، جمعى از ياران، پروانه وجود او شده اند.
من سلام مى كنم و داخل خيمه مى شوم.
ياران پيامبر از آن حضرت سؤل هاى مختلفى مى پرسند و جواب مى شنوند.
ناگهان، پيامبر سكوت مى كند و به نقطه اى خيره مى شود، همه به چهره پيامبر نگاه مى كنند، هيچ كس سخن نمى گويد.
لحظه اى مى گذرد، صداى «اللّه اكبرِ » پيامبر سكوت خيمه را مى شكند.
همه مى خواهيم بدانيم چه شده است.
پيامبر رو به ما مى كند و مى گويد: «همين الآن، جبرئيل بر من نازل شد و اين آيه را بر من وحى كرد: (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ ؛ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ رَ اكِعُونَ)، بدانيد كه فقط خدا و پيامبر و كسانى كه در ركوع نماز صدقه مى دهند
، بر شما ولايت دارند.۶۵
همه به فكر فرو مى روند، به راستى منظور خدا از كسى كه در ركوع صدقه مى دهد كيست؟ او كيست كه همچون خدا و رسول خدا بر همه ولايت دارد؟
من هيچ كس را نمى شناسم كه در ركوع، صدقه داده باشد.
پيامبر رو به يارانش مى كند و مى گويد: «برخيزيد! برخيزيد! ما بايد به مسجد الحرام برويم و آن كسى را كه اين آيه در مورد او نازل شده است، پيدا كنيم».
همه به سوى مسجد الحرام مى رويم.
مسجد پر از جمعيّت است، عدّه اى مشغول نماز و گروهى ديگر مشغول طواف هستند.
خدايا! ما چگونه گمشده خود را پيدا كنيم؟
چگونه بفهميم چه كسى در ميان اين همه جمعيّت، صدقه داده است؟
خوب است كه ما به دنبال يك فقير بگرديم و از او سؤل كنيم، اين طورى بهتر مى توانيم گمشده خود را پيدا كنيم.
آنجا را نگاه كن!
يك مرد عرب مى خواهد از درِ مسجد بيرون برود، نگاه كن، چهره او زرد است، حتما خيلى گرسنگى است، لباس هاى او را نگاه كن كه چقدر ژوليده است!
آيا موافقى از او سراغ گمشده خود را بگيريم؟
همه ما نزد آن فقير مى رويم، نگاه كن، اين فقير چقدر خوشحال است! مثل اينكه تمام دنيا را به او داده اند.
پيامبر به او نگاهى مى كند و مى پرسد: «اى مرد عرب! از كجا مى آيى؟ چرا اين قدر خوشحالى؟ ».
مرد عرب با دست، گوشه مسجد را نشان مى دهد و مى گويد: «من از پيش آن جوان
مى آيم، او به من اين انگشتر قيمتى را داد».
صداى اللّه اكبرِ پيامبر در مسجد طنين مى اندازد.
همه از اين فقير مى خواهند تا بيشتر توضيح دهد.
مرد عرب مى گويد: «ساعتى قبل، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمك كردم، امّا هيچ كس به من كمك نكرد، من در مسجد دور مى زدم و طلب كمك مى كردم، در اين ميان، نگاهم به جوانى افتاد كه در ركوع بود، او با دست اشاره كرد تا من به سوى او بروم، من هم پيش او رفتم و او انگشتر خود را به من داد».
همه مردم، اللّه اكبر مى گويند، و ما به سوى آن جوان مى رويم.
آن جوان، هنوز دارد نماز مى خواند.
پيامبر تا او را مى بيند اشك در چشمانش حلقه مى زند!
به راستى اين كيست كه ديدنش اين گونه اشك شوق بر چشمان پيامبر جارى كرده است؟
او را شناختى يا نه؟
چطور مى شود آقاى خودت را نشناسى؟
او مولاى تو، على (ع) است كه به حكم قرآن، از امروز بر همه مسلمانان، ولايت دارد.۶۶
📚منابع:
۶۵.السنن الكبرى، أبو عبد الرحمن بن شعيب النسائي (ت ۳۰۳ ه)، بيروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة الاُولى، ۱۳۴۸ ه.
۶۶.سنن النسائي (بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي)، أبو بكر عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي (ت ۳۰۳ ه)، بيروت: دارالمعرفة، الطبعة الثالثة، ۱۴۱۴ ه.