eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
#عاشورا_یک ⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از #خروج چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 برای یافتن پاسخ به این سوال، بهترین و دقیق‌ترین جواب ، جستجو در منابع تاریخی و روایی و یافتن پاسخ از لسان مبارک خود آن حضرت است؛ ☑️ با پیگیری دقیق این مباحث درخواهید یافت، علت خروج آن حضرت با لع بوده است؛ چرا که فرمان صریح یزید این بود: یا بیعت یا سر آن حضرت! و به هیچ عنوان خروج حضرتش برخلاف برخی ادعاها -بر خلاف حق الهی خویش- به جهت تشکیل حکومت نبوده و بالسیف . _______ هنگامی که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد، راه اصلی را در پیش گرفت. به ایشان گفتند: اگر از راه دیگری بروید بهتر است؛ همانطور که ابن زبیر رفت. حضرت فرمودند: 💠 نه به خدا سوگند، از آن دست نخواهم کشید مگر آنکه خداوند به ارادهء دیگری حکم کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: 📖(موسی) از آن(شهر) خارج شد در حالیکه و بود و گفت: خدایا مرا از قوم ستمگر نجات بخش. وقتی به مکه وارد شد، این آیه را خواند: 📖 و چون رو به جانب شهر مدین آورد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه مستقیم هدایت فرماید‌. 〰〰〰〰〰〰 امام خبردار شد که ، عمرو بن عاص را با افرادی پیاده و سواره تجهیز نموده و به او فرمان دستگیری امام را داده است؛ 👈👈حتی اگر امام ابا کند، او از جنگ‌ با امام خودداری نخواهد کرد. و همچنین ۳۰ مرد از اشرار بنی امیه را در میان حاجیان پنهان ساخت تا امام حسین علیه السلام را در هر حالی که هست، بکشند، حتی اگر به پرده‌های کعبه دست آویخته باشند؛ لذا امام حسین علیه السلام چنین فرمود: 💠 به خدا قسم اگر به فاصله یک وجب در خارج کعبه کشته شوم، بهتر است از آنکه در داخل مسجد به قتل برسم‌. 👈👈 به خدا سوگند اگر در لانهء جنبنده‌ای از این جنبدگان باشم، مرا بیرون می‌کشند تا خواسته‌شان را عملی سازند. به خدا، آنچنان بر من تعدی کنند که یهودیان در روز شنبه تعدی کردند. (تاریخ طبری ۲۷۶/۴-بحارالانوار ۹۹/۴۵- منتخب طریحی۱۲۴/۲ - مقتل خوارزمی ۲۱۸/۱ و...) 👈👈پس امام به این علت از مکه به قصد عراق خارج شد؛ به ویژه که نامه‌های اهل کوفه به ایشان رسید؛ چون ایشان عازم رفتن گردیدند، ایستادند و خطبه‌ای با این مضمون ایراد فرمودند: 💠 حمد از آن خداست و آنچه خدا بخواهد بشود، و قوتی نیست مگر بوسیلهء خداوند، و درود خدا بر رسولش باد. مرگ برای فرزند آدم مانند گردنبندی است چون گردنبند زینتی دختران جوان؛ مرا شوقی است به اسلاف و نیاکانم چون اشتیاق یعقوب بر یوسف، برای من قتلگاهی اختیار شده است که آن را ملاقات خواهم کرد. پاره‌های تنم را می‌بینم که گرگان بیابانهای کربلا و نوامیس پاره پاره‌اش می‌کنند و شکمهای گرسنه و انبانهای خشکیدهء خود را از من سیر می‌کنند. از آنچه قلم تقدیر برای آن روز نوشته ، چاره‌ای نیست. خداوند از رضایت ما اهل بیت خشنود است. بر بلای او صابریم و به ما پاداش صابران را عطا می‌کند. پارهء تن رسول الله از او دور نخواهد شد، بلکه همگی در بهشت اعلی نزد دادگر خواهند آمد. به آنها چشمانش شاد و وعده‌اش تحقق می‌پذیرد‌. پس هر که در راه ما خون خود را ایثار نماید و خود را آماده کرده تا به لقای خدا برسد، رخت سفر با ما بربندد که من فردا صبح رهسپار خواهم شد. ان‌شاء‌الله‌تعالی. 〰〰〰〰〰〰 ✔️ادامه دارد....
هدایت شده از حرم
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 برای یافتن پاسخ به این سوال، بهترین و دقیق‌ترین جواب ، جستجو در منابع تاریخی و روایی و یافتن پاسخ از لسان مبارک خود آن حضرت است؛ ☑️ با پیگیری دقیق این مباحث درخواهید یافت، علت خروج آن حضرت با لع بوده است؛ چرا که فرمان صریح یزید این بود: یا بیعت یا سر آن حضرت! و به هیچ عنوان خروج حضرتش برخلاف برخی ادعاها -بر خلاف حق الهی خویش- به جهت تشکیل حکومت نبوده و بالسیف . _______ هنگامی که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد، راه اصلی را در پیش گرفت. به ایشان گفتند: اگر از راه دیگری بروید بهتر است؛ همانطور که ابن زبیر رفت. حضرت فرمودند: 💠 نه به خدا سوگند، از آن دست نخواهم کشید مگر آنکه خداوند به ارادهء دیگری حکم کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: 📖(موسی) از آن(شهر) خارج شد در حالیکه و بود و گفت: خدایا مرا از قوم ستمگر نجات بخش. وقتی به مکه وارد شد، این آیه را خواند: 📖 و چون رو به جانب شهر مدین آورد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه مستقیم هدایت فرماید‌. 〰〰〰〰〰〰 امام خبردار شد که ، عمرو بن عاص را با افرادی پیاده و سواره تجهیز نموده و به او فرمان دستگیری امام را داده است؛ 👈👈حتی اگر امام ابا کند، او از جنگ‌ با امام خودداری نخواهد کرد. و همچنین ۳۰ مرد از اشرار بنی امیه را در میان حاجیان پنهان ساخت تا امام حسین علیه السلام را در هر حالی که هست، بکشند، حتی اگر به پرده‌های کعبه دست آویخته باشند؛ لذا امام حسین علیه السلام چنین فرمود: 💠 به خدا قسم اگر به فاصله یک وجب در خارج کعبه کشته شوم، بهتر است از آنکه در داخل مسجد به قتل برسم‌. 👈👈 به خدا سوگند اگر در لانهء جنبنده‌ای از این جنبدگان باشم، مرا بیرون می‌کشند تا خواسته‌شان را عملی سازند. به خدا، آنچنان بر من تعدی کنند که یهودیان در روز شنبه تعدی کردند. (تاریخ طبری ۲۷۶/۴-بحارالانوار ۹۹/۴۵- منتخب طریحی۱۲۴/۲ - مقتل خوارزمی ۲۱۸/۱ و...) 👈👈پس امام به این علت از مکه به قصد عراق خارج شد؛ به ویژه که نامه‌های اهل کوفه به ایشان رسید؛ چون ایشان عازم رفتن گردیدند، ایستادند و خطبه‌ای با این مضمون ایراد فرمودند: 💠 حمد از آن خداست و آنچه خدا بخواهد بشود، و قوتی نیست مگر بوسیلهء خداوند، و درود خدا بر رسولش باد. مرگ برای فرزند آدم مانند گردنبندی است چون گردنبند زینتی دختران جوان؛ مرا شوقی است به اسلاف و نیاکانم چون اشتیاق یعقوب بر یوسف، برای من قتلگاهی اختیار شده است که آن را ملاقات خواهم کرد. پاره‌های تنم را می‌بینم که گرگان بیابانهای کربلا و نوامیس پاره پاره‌اش می‌کنند و شکمهای گرسنه و انبانهای خشکیدهء خود را از من سیر می‌کنند. از آنچه قلم تقدیر برای آن روز نوشته ، چاره‌ای نیست. خداوند از رضایت ما اهل بیت خشنود است. بر بلای او صابریم و به ما پاداش صابران را عطا می‌کند. پارهء تن رسول الله از او دور نخواهد شد، بلکه همگی در بهشت اعلی نزد دادگر خواهند آمد. به آنها چشمانش شاد و وعده‌اش تحقق می‌پذیرد‌. پس هر که در راه ما خون خود را ایثار نماید و خود را آماده کرده تا به لقای خدا برسد، رخت سفر با ما بربندد که من فردا صبح رهسپار خواهم شد. ان‌شاء‌الله‌تعالی. 〰〰〰〰〰〰 ✔️ادامه دارد....
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 برای یافتن پاسخ به این سوال، بهترین و دقیق‌ترین جواب ، جستجو در منابع تاریخی و روایی و یافتن پاسخ از لسان مبارک خود آن حضرت است؛ ☑️ با پیگیری دقیق این مباحث درخواهید یافت، علت خروج آن حضرت با لع بوده است؛ چرا که فرمان صریح یزید این بود: یا بیعت یا سر آن حضرت! و به هیچ عنوان خروج حضرتش برخلاف برخی ادعاها -بر خلاف حق الهی خویش- به جهت تشکیل حکومت نبوده و بالسیف . _______ هنگامی که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد، راه اصلی را در پیش گرفت. به ایشان گفتند: اگر از راه دیگری بروید بهتر است؛ همانطور که ابن زبیر رفت. حضرت فرمودند: 💠 نه به خدا سوگند، از آن دست نخواهم کشید مگر آنکه خداوند به ارادهء دیگری حکم کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: 📖(موسی) از آن(شهر) خارج شد در حالیکه و بود و گفت: خدایا مرا از قوم ستمگر نجات بخش. وقتی به مکه وارد شد، این آیه را خواند: 📖 و چون رو به جانب شهر مدین آورد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه مستقیم هدایت فرماید‌. 〰〰〰〰〰〰 امام خبردار شد که ، عمرو بن عاص را با افرادی پیاده و سواره تجهیز نموده و به او فرمان دستگیری امام را داده است؛ 👈👈حتی اگر امام ابا کند، او از جنگ‌ با امام خودداری نخواهد کرد. و همچنین ۳۰ مرد از اشرار بنی امیه را در میان حاجیان پنهان ساخت تا امام حسین علیه السلام را در هر حالی که هست، بکشند، حتی اگر به پرده‌های کعبه دست آویخته باشند؛ لذا امام حسین علیه السلام چنین فرمود: 💠 به خدا قسم اگر به فاصله یک وجب در خارج کعبه کشته شوم، بهتر است از آنکه در داخل مسجد به قتل برسم‌. 👈👈 به خدا سوگند اگر در لانهء جنبنده‌ای از این جنبدگان باشم، مرا بیرون می‌کشند تا خواسته‌شان را عملی سازند. به خدا، آنچنان بر من تعدی کنند که یهودیان در روز شنبه تعدی کردند. (تاریخ طبری ۲۷۶/۴-بحارالانوار ۹۹/۴۵- منتخب طریحی۱۲۴/۲ - مقتل خوارزمی ۲۱۸/۱ و...) 👈👈پس امام به این علت از مکه به قصد عراق خارج شد؛ به ویژه که نامه‌های اهل کوفه به ایشان رسید؛ چون ایشان عازم رفتن گردیدند، ایستادند و خطبه‌ای با این مضمون ایراد فرمودند: 💠 حمد از آن خداست و آنچه خدا بخواهد بشود، و قوتی نیست مگر بوسیلهء خداوند، و درود خدا بر رسولش باد. مرگ برای فرزند آدم مانند گردنبندی است چون گردنبند زینتی دختران جوان؛ مرا شوقی است به اسلاف و نیاکانم چون اشتیاق یعقوب بر یوسف، برای من قتلگاهی اختیار شده است که آن را ملاقات خواهم کرد. پاره‌های تنم را می‌بینم که گرگان بیابانهای کربلا و نوامیس پاره پاره‌اش می‌کنند و شکمهای گرسنه و انبانهای خشکیدهء خود را از من سیر می‌کنند. از آنچه قلم تقدیر برای آن روز نوشته ، چاره‌ای نیست. خداوند از رضایت ما اهل بیت خشنود است. بر بلای او صابریم و به ما پاداش صابران را عطا می‌کند. پارهء تن رسول الله از او دور نخواهد شد، بلکه همگی در بهشت اعلی نزد دادگر خواهند آمد. به آنها چشمانش شاد و وعده‌اش تحقق می‌پذیرد‌. پس هر که در راه ما خون خود را ایثار نماید و خود را آماده کرده تا به لقای خدا برسد، رخت سفر با ما بربندد که من فردا صبح رهسپار خواهم شد. ان‌شاء‌الله‌تعالی. 〰〰〰〰〰〰 ✔️ادامه دارد....
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 برای یافتن پاسخ به این سوال، بهترین و دقیق‌ترین جواب ، جستجو در منابع تاریخی و روایی و یافتن پاسخ از لسان مبارک خود آن حضرت است؛ ☑️ با پیگیری دقیق این مباحث درخواهید یافت، علت خروج آن حضرت با لع بوده است؛ چرا که فرمان صریح یزید این بود: یا بیعت یا سر آن حضرت! و به هیچ عنوان خروج حضرتش برخلاف برخی ادعاها -بر خلاف حق الهی خویش- به جهت تشکیل حکومت نبوده و بالسیف . _______ هنگامی که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد، راه اصلی را در پیش گرفت. به ایشان گفتند: اگر از راه دیگری بروید بهتر است؛ همانطور که ابن زبیر رفت. حضرت فرمودند: 💠 نه به خدا سوگند، از آن دست نخواهم کشید مگر آنکه خداوند به ارادهء دیگری حکم کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: 📖(موسی) از آن(شهر) خارج شد در حالیکه و بود و گفت: خدایا مرا از قوم ستمگر نجات بخش. وقتی به مکه وارد شد، این آیه را خواند: 📖 و چون رو به جانب شهر مدین آورد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه مستقیم هدایت فرماید‌. 〰〰〰〰〰〰 امام خبردار شد که ، عمرو بن عاص را با افرادی پیاده و سواره تجهیز نموده و به او فرمان دستگیری امام را داده است؛ 👈👈حتی اگر امام ابا کند، او از جنگ‌ با امام خودداری نخواهد کرد. و همچنین ۳۰ مرد از اشرار بنی امیه را در میان حاجیان پنهان ساخت تا امام حسین علیه السلام را در هر حالی که هست، بکشند، حتی اگر به پرده‌های کعبه دست آویخته باشند؛ لذا امام حسین علیه السلام چنین فرمود: 💠 به خدا قسم اگر به فاصله یک وجب در خارج کعبه کشته شوم، بهتر است از آنکه در داخل مسجد به قتل برسم‌. 👈👈 به خدا سوگند اگر در لانهء جنبنده‌ای از این جنبدگان باشم، مرا بیرون می‌کشند تا خواسته‌شان را عملی سازند. به خدا، آنچنان بر من تعدی کنند که یهودیان در روز شنبه تعدی کردند. (تاریخ طبری ۲۷۶/۴-بحارالانوار ۹۹/۴۵- منتخب طریحی۱۲۴/۲ - مقتل خوارزمی ۲۱۸/۱ و...) 👈👈پس امام به این علت از مکه به قصد عراق خارج شد؛ به ویژه که نامه‌های اهل کوفه به ایشان رسید؛ چون ایشان عازم رفتن گردیدند، ایستادند و خطبه‌ای با این مضمون ایراد فرمودند: 💠 حمد از آن خداست و آنچه خدا بخواهد بشود، و قوتی نیست مگر بوسیلهء خداوند، و درود خدا بر رسولش باد. مرگ برای فرزند آدم مانند گردنبندی است چون گردنبند زینتی دختران جوان؛ مرا شوقی است به اسلاف و نیاکانم چون اشتیاق یعقوب بر یوسف، برای من قتلگاهی اختیار شده است که آن را ملاقات خواهم کرد. پاره‌های تنم را می‌بینم که گرگان بیابانهای کربلا و نوامیس پاره پاره‌اش می‌کنند و شکمهای گرسنه و انبانهای خشکیدهء خود را از من سیر می‌کنند. از آنچه قلم تقدیر برای آن روز نوشته ، چاره‌ای نیست. خداوند از رضایت ما اهل بیت خشنود است. بر بلای او صابریم و به ما پاداش صابران را عطا می‌کند. پارهء تن رسول الله از او دور نخواهد شد، بلکه همگی در بهشت اعلی نزد دادگر خواهند آمد. به آنها چشمانش شاد و وعده‌اش تحقق می‌پذیرد‌. پس هر که در راه ما خون خود را ایثار نماید و خود را آماده کرده تا به لقای خدا برسد، رخت سفر با ما بربندد که من فردا صبح رهسپار خواهم شد. ان‌شاء‌الله‌تعالی. 〰〰〰〰〰〰 ✔️ادامه دارد....
حرم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حرمت_عشق 💞 قسمت ۸ بعد از صرف ش
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞 قسمت ۹ _برنامه ت چیه؟! میخای چکار کنی؟! میبینی که یاشار راهش رو انتخاب کرد.میره سر خونه زندگیش!! از نظر من هیچ مشکلی نیس. اگه تصمیمت قطعیه، مهسا مورد خوبیه.! صاف و بااقتدار نشست و گفت: _سریعتر خبرش رو بهم بده، برا هر دوتاتون میخام یه جشن بگیرم! اما خیلی مفصل. یاشار که نهایتا تا عید صبر کنه. تو هم زنگ بزن ب اقای سخایی، قرارعقد رو برا قبل عید، بذار. سکوت کرده بود.تا کلام پدرش به رسد. _بابا شما دیگه چرا!! ؟؟شما که منو میشناسین! من از... پدرش کلامش را قطع کرد و باعتاب گفت: _تو چی هااان؟! از مهسا هم خوشت نمیاد؟؟ کم کم صدای پدرش بالا میرفت.. _فکر کردی کی هسی؟؟همین که من میگم..!یا تا ٧ فروردین مراسم برپا میشه یا کلا از ارث محرومی!!! حتی یه پاپاسی هم گیرت نمیاد!! اینو تو کلت فرو کن..!!مطمئن باش.! کوروش خان پشت سرهم این جملات را ردیف کرد.و عصبی راه اتاق را در پیش گرفت... یوسف مات از حرفهای پدرش، ازتصمیماتش، نمیدانست جواب را چه بدهد..!!!که حرف دل خودش باشد..ناچار فقط کرد! حداقل نمیکرد! اکبرآقا باناراحتی نگاهش میکرد. سهیلا سری با تاسف برایش تکان میداد. مادر وخاله شهین هم دلخور از وضعیت نیم نگاهی به او انداختند و باز گرم حرفهای خودشان شدند. حس اضافی بودن را داشت. از خودداری خودش هم خسته شده بود. حالا یاشار و سمیرا هم از حیاط به جمع آنها اضاف شده بودند.یاشار بدون توجه به جو ایجاد شده، روبه اکبرآقا کرد و گفت: _اکبرآقا اگه اجازه بدید،ما امشب بشیم. ٧ فروردین هم عقد و عروسی باهم بگیریم. توی این یکماه و خورده ای، همه کارها رو انجام میدم. یاشار نگاهی به خاله شهین کرد تا تایید حرفش را بگیرد. خاله شهین_خیلی هم خوبه، من که موافقم، شما چی میگین اکبرآقا! ؟ اکبر اقا با خنده گفت: _چی بگم،..!خب... داماد که ماشالا راضی، عروس هم راضی، گور 'بابای عروس' ناراضی همه خندیدند.حتی یوسف. جلو رفت صمیمانه دست برادرش را فشرد. _خیلی خوشحالم برات داداش، خوشبخت بشین یاشار _ممنون. تو هم یه فکری کن زودتر تا سرت ب باد نرفته. و قهقهه ای زد.یوسف هم خنده اش گرفته بود.به درخواست یاشار، محرمیتشان را یوسف خواند.همه دست میزدند. همه خوشحال بودند.فخری خانم بلند شد شیرینی را گرداند تا همه دهانشان را از این وصلت شیرین کنند. همه مشغول حرف زدن بودند.فخری خانم بالا رفت برا دلجویی از همسرش. با پایین امدن پدرش از پله ها،اکبرآقا گفت: _کوروش خان ما تصمیمات اصلی رو گذاشتیم شما بیاین بعد. کوروش خان، با شکوه و اقتدار دستانش را درجیبش کرد، و آرام از پله ها پایین می آمد.بسمت اکبرآقا رفت. _همه بیاین اینجا همه روی مبلهایی نزدیک به هم نشستند... سمیرا، به محض محرم شدنشان،روسری و مانتو اش را درآورد... دیگر جایی برای یوسف نبود. جمع خداحافظی کرد.به آشپزخانه رفت وضو گرفت.و به اتاقش پناه برد. اینجور انتخاب کردن... برایش مفهومی نداشت. همیشه عقیده داشت، حرمت ، حرمت، و حتی هم برایش قائل بود. وارد اتاقش شد.. فکر اینکه چرا اینهمه میان خود وخانواده اش تفاوت هست،یک لحظه او را رها نمیکرد. آدم درد دل کردن و بازگو کردن دردهایش نبود.اما چراهای زندگیش، زیاد بود. سوالهای ذهنش چند برابر شده بود..! فکرش بسمت آقابزرگ رفت.پدر پدرش. با او راحت تر بود.حتی راحت تر از پدرش. شب از نیمه گذشته بود.. سجاده را پهن کرد، خواست دو رکعت نماز اقامه کند، برای تا دستهایش را بالا برد.... تمام تصویرهای میهمانی مانند فیلمی مقابلش صف بست.نمیدانست چه کند،.. با دستهایش روی صورتش را پوشاند، چند صلواتی فرستاد،ذهنش را متمرکز کرد و دوباره برای تکبیر دستهایش را بالا برد. باز هم نشد،... تصمیمش را گرفته بود،آنهمه عشوه های دختران و زنان کارخودش را کرده بود!!! معصوم که نبود!! خیلی نگاهش را میکرد، بود!اما خب بهرحال بود، بود، زیبا بود، و مورد توجه همه.! خودش را در بیابانی میدید.. . و نیروهایی که به او هجوم می آوردند. دستهایش را پایین انداخت.. عادت داشت چفیه روی دوشش می انداخت بهنگام نماز... ادامه دارد... ✨✨💚💚💚✨✨ ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚