#عاشقانہ_شهدا
همیشه باهاش شـوخے میکردم
ومیگفتم:
اگه شربت شهادت آوردن
نخـوریا🙄بریز دور😅😬
یادمه یه باربهم گفت:
اینجـا شربت شهادت پیدانمیشه چیکارکنم؟😕
بهش گفتـم:
کارے نداره که🙂
خودت درست کن بده بقیه هم بخورند!خندیدوگفت:
این طورے خودم شهیدنمیشم که☹️
بقیه شهید میشن😐
شربت شهادت یه جورایی رمز بیـݧ من وآقاابوالفضل بود.
یه بـار دیدم تو تلگرام یه پیام از یه مخاطب اومد که مـن نمیشناختم🤔
متنش این بود:
#ملازم!
#مدافع هستـــم😊
اگه کارے داشتے به این خط پیام بده.
هنـوز هم شربـت نخـوردم😅☹️.
#همسر_شهید
#شهدای_مدافع_حرم #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
Join➟ @harame_bigharar
#عاشقانہ_شــہدا 🌹
سـر سـفـره عـقـد 💍 ، نشـستـہ بودیـم کنـار هـم؛ بوےعطرش☺️ همہ اتـاق را
پـر کـرده بود!💫
بـلــہ را کـہ گفتـم،😇 سـرش را آورد
زیـر گـوشم
خیلــے آرام و آهستہ گفت:
تو همـوݧ کسـے هستـے کہ مےخـواستم😉😍
نـگـاهـش کـردم و از تـہ دل خـنـدیـدم😅💕
دستـم را گـذاشـتم روے حلقہ💍 ازدواجماݧ، چـشـم دوخـتـم بہ قرآݧ سـفـره عـقـد ☺️
و از خـدا طلـب خوشبختـے😊
کـردم...🙏🏻💚
#شهید_جواد_فکورے 🌺
Join➟ @harame_bigharar
#عاشقانہ_شهدا
⇜مَرا بِۿـ🍃
عِشقِـ خوشَټـ♥️
جانـ♡ بِبَخشـ 🌙
وُ زِندِۿِـ๑ بِدار🕊
•✍[ #مطهره_امینے
•[ #همسران_شهدا
Join➟ @harame_bigharar
༻﷽༺
#عاشقانه_شهدا 🌹
وضــع غــذاپخـتـنـم دیدنـے بود😑
بـراش فسنــاݧ درسـت کـردم چہ
فسنجانے!گردوهــارادرسـتہ انداختہ
بودم توےخورش🙄آنقـدر رب زده
بودم کہ سیاه شده بـود.بــرنـج هـم
شـورشور😶
نشـست سـرسفـره دل تودلم نبود😥
غـذایش راتـاآخرخـورد😐بعـدشـروع
کـردبہ شوخے کردݧ کہ(چـون توقره
قروت دوست دارے بہ جاے رب قره
قروت ریختہ اے توغـذا😅)
چنـدتـااسـم هـم براے غـذایـم ساخـت:ترشـکی،فسنجون سیاه.😐😄
آخـرش گفـت:خداروشـکر.🙂
دستت دردنکنہ💚
#شهید_مهدے_زین_الدین 🌺
┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄
@harame_bigharar
┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄
یک بغل گل
پشت چراغ قرمز🔴 خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد🗣. کنار خیابان یک پیرمردی👨🏼🦳 که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی🌹به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود😦🤭 و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است.🙄☝️🏻 اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم.😬 یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد😨.
منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه👀 می کردند و سوت و کف می زدند👏🏻. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت😤: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند😑 و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند😏.
آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم🥰 چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.😍💜
#عاشقانه_شهدا #عاشقی #شهیدانه #عاشقانه
#شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر شهید منوچهر مدق