حرف حساب
✳️ به همه از همین غذا دادند؟ 🔻 در یکی از عملیاتها، برای ناهار چلوکباب برگ آوردند؛ با تمام مخلفاتش.
✳️ فرمول اخلاص!
🔻 در یکی از همین آمدوشدها با ماشین، آقا مهدی به من گفت: «میخوام یه فرمولی بهت بگم که ببینی کارِت برای خدا هست یا نه؟» با خودم فکر کردم حتماً چیزی از من دیده یا فهمیده که این حرف را مطرح میکند. یک لحظه از خودم بدم آمد. گفتم: «آقا مهدی، چطور میشه آدم توی جنگ بیاد، مجروح بشه، این همه درد و رنج بکشه بعد بگه آیا کارش برای خداست یا نه؟ فکر میکنید کار ما برای خدا نیست؟» گفت: «نه منظورم این نبود که کار شما برای خدا نیست. من میخوام یه فرمولی بهت بگم که در هر زمانی بتونی کار خودت رو بسنجی.» گفتم: «بفرمایین آقا مهدی.» گفت: «اگر یه زمانی تونستی از جیب خودت یه پولی رو در راه خدا انفاق کنی، اون وقته که میفهمی این جنگیدنت هم برای خدا هست یا نه. مصطفی، انفاق مال از ایثار جان سختتره.» این حرف آقا مهدی هنوز هم در گوشم هست.
📣 راوی: مصطفی مولوی
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۱۲۶
✍ علی اکبری مزدآبادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ قیامت این چیزها را نمیداند!
🔻 مرحوم #شیخ_مرتضی_زاهد اواخر عمر دیگر نمیتوانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیلههای امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول میگرفت و به این طرف و آن طرف میبرد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود.
🔸 یک روز جایی میرفتند. در کوچهی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته میشود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین میگذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانهی مجاور برخورد میکند و کمی خاک و پر کاه روی زمین میریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را میکوبند. صاحبخانه در را که باز میکند شیخ مرتضی را میشناسد. شیخ مرتضی میگویند من به دیوار خانهی شما تکیه دادهام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، میگوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب میگویند #قیامت این چیزها را نمیداند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری».
📚 کتاب #سیره_و_خاطرات_علما
📖 ص ۴۸
👤 #آیت_الله_جاودان
#⃣ #حق_الناس #معاد
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خدای انسان معاصر
🔻 نقش ایمان به ارزشها و پایبندی به امور نامحدود چیست؟ چه آثاری دارد؟ اگر آنها را نداشته باشیم، چه زیانی به ما میرسد؟ این مشکل زمان ما و جوامع معاصر است.
‼️ انسان معاصر به معبودی غیر از «الله» ایمان دارد. او به معبود «مصلحت» و معبود «نفس» ایمان دارد: «أَرَأَيْتَ مَن اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؟» و این کفر به الله است؛ خداوندگاری که سرآمد همهٔ ارزشها و آفرینندهٔ الگوهای برتر و آرمانی است... او به خدایی دیگر ایمان آورده و نفس خود را مقدسترین موجود در نزد خویش قرار داده و با دیگران بر اساس این ایمان پست خود پیوند برقرار کرده است؛ بهگونهای که برای او هیچ دوستی یا دشمنی جز مصلحت وجود ندارد و هیچ عدل و انصافی جز مصلحت معنا ندارد. او برطبق مصلحت خویش رفتار میکند و براساس ذات خویش ارتباط برقرار میکند و از نظر او، خود، معبود است. او در جامعهٔ خود غریب و تنهاست.
👤 #امام_موسی_صدر
📚 از کتاب #دین_در_جهان_امروز
📖 ص ۱۱۳
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ حکومت و جامعهٔ دینی یافتنی نیست، ساختنی است
🔻 حکومت دینی و جامعهٔ دینی یافتنی نیست، ساختنی است. بعضی فکر میکنند چون مبانی و احکام اسلامی الهی، قدسی و آسمانی است، پس قرار است یک حکومت دینی کامل و یک جامعهٔ دینی حاضر و آماده از بالا از آسمان جلوی پای ما بیفتد، مثل یک ساختمان پیشساخته نصب شود و ما فقط زحمت زندگی کردن در آن جامعه را به خود بدهیم. چنین نیست؛ این خانه را باید ساخت و در آن وارد شد و نشست. خانهٔ از پیش آمادهای وجود ندارد. باید طراحی کنیم، باید بر اساس ارزشها و احکام اسلامی میلیمتر میلیمتر برنامهریزی کنیم و آجر به آجر بسازیم.
👤 #استاد_رحیمپور_ازغدی
📚 کتاب #محمد_پیامبری_برای_همیشه
📖 ص ۲۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ خودت را قربانی هوس نكن!
🔻 انسانِ حسينی، انسانی است كه به وسعت «روح مجردش»، فكر كند و برای خود برنامهريزی نمايد، در اين دنيا به «ابديت» و به بودِ مقدّس خودش كه فردا برايش پيدا میشود، فكر میكند، به مقام اشرفيّت انسانی میانديشد، ما هم بايد تلاش كنيم و بفهميم در صحنه «كربلا» پيام اصلی چيست و چه چيز باعث شد كه عُمر سَعد خودش را باخت و خودش و بقيه را نيز از بين برد؟
‼️ اگر میبينيم در كربلا كمتر از صد نفر میتوانند آن چنان ايستادگی كنند، بايد به عمق اين حادثه بيشتر دقت كنيم. متأسفانه چيزهايی در دل ما خانه كرده است كه اگر درصدد علاج آنها برنياييم، بهوسيلهی «فرهنگ معاويهای» قرن بيستم از دست خواهيم رفت. گاهی توجه میكنم ای عجب! ما به همين كه «حالا خوشيم» راضی هستيم و به حقيقت طولانی، وسيع و ابدی خود فكر نمیکنيم، من فردای خودم را چگونه امروز پايهگذاری كنم؟ من «خودِ فردايم» را چگونه بايد ببينم و بشناسم و محكمش كنم؟ من خودم را چگونه بسازم كه فردا از آن متنفر نباشم و از آن فرار نكنم؟ كربلا در صحنهی عمل بهوسيلهی امام معصوم (ع) به تو نشان داد كه خودت را قربانی «هوس» نكن، يك «خود مقدس» برای خودت بساز تا در پرتو آن، زشتی فرهنگ معاويه را بشناسی و بفهمی كه برای ساختن چنين خودی، حسين(ع) چقدر كمك میكند و فرهنگ معاويه چگونه تو را «اكنون زده» كرده است.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 از کتاب #کربلا_مبارزه_با_پوچیها
#⃣ #سلوک #معرفت_نفس
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ فرمول اخلاص! 🔻 در یکی از همین آمدوشدها با ماشین، آقا مهدی به من گفت: «میخوام یه فرمولی بهت بگم
✳️ کمپوت خنک!
🔻 بچهها یک کمپوت گیلاس از یخچال در آوردند و جلوی آقا مهدی گذاشتند. من حواسم بود. آقا مهدی یک لحظه دستش را به بدنهٔ کمپوت چسباند و بلافاصله کشید. لحظاتی گذشت و بچهها وقتی دیدند آقا مهدی کاری به کمپوت گیلاس ندارد خواستند خودشان کمپوت را باز کنند. آقا مهدی مانع شد. من متوجه شدم که آنها بگی نگی ناراحت شدهاند. من آهسته در گوش آقا مهدی گفتم: «به نظرم این بچهها ناراحت شدنا!» گفت: «چرا؟ چطور؟» گفتم: «بهخاطر همین نخوردن شما! اجازه بده این کمپوت رو باز کنن یه کم بخورین.» آقا مهدی چند بار زیر لب استغفار گفت و بعد ادامه داد: «خدا شاهده من نمیخواستم این حرف رو بزنم. من اهل این نیستم که خودم رو نشون بدم، ولی بهخاطر دل شما و این که از دست من ناراحت نباشین میگم؛ اگر توی این هوای گرم من این کمپوت رو بخورم، دلم خنک میشه و جیگرم حال میاد؛ ولی بعدش وقتی که میرم توی خط، پیش رزمندههایی که توی این گرما دارن کار میکنن و زحمت میکشن، ممکنه یا اونا حرف من رو قبول نكنن، يا من حرف اونا رو نفهمم. من باید همرنگ و همدل اونا باشم تا حرف همدیگه رو خوب متوجه بشیم و بفهمیم.»
📣 راوی: عبدالرزاق میراب
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۱۵۸
✍ علی اکبری مزدآبادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ به فکر آن طرف مرز باش!
🔻 مایهٔ اصلی و اساسی سعادت انسان همین است که انسان به فکر آن طرف مرز باشد. چون این طرف مرز، یک برههٔ کوتاهی است. زندگی آنجاست. اساس حیات آنجاست. به فکر آن باید بود، که انسانها غالباً غافلند، به فکر نیستند. این توفیق را به یک چنین انسانی خدای متعال میدهد، که او همتش معطوف باشد به آن طرف این مرز؛ مرز آخرت. کار را برای او بکند. از لحاظ وضع روزی دنیا هم دستش خالی نخواهد ماند؛ محتاج نخواهد شد. آسمان و زمین، یعنی قواعد طبیعت و سنن طبیعی، ضامن رزق او خواهند بود؛ رزق به قدر کفاف؛ یعنی همانی که انسان به آن نیاز واقعی دارد. این به او خواهد رسید؛ بلاشک.
👤 #رهبر_انقلاب
📚 از کتاب «چهل حدیث از امامین صادقین»
📖 ص ۳۷
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ توقف! 🔻 نگوييد ما همهٔ گناهان را نداريم؛ كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى
✳️ انكسار و دلِ شكسته را فراموش نكنيد
🔻 هديه و حرفى كه من براى شما دارم، همين است و كارى هم كه شما مىتوانيد بكنيد، همان «انابه» است. «اِنابَة المُخبِتين» است. «انكسار» و دلِ شكسته را فراموش نكنيد. به خدا قسم! خدا آن قدر غنى و حميد است، كه وقتى فقر و انكسار تو را ببيند، سرشارت مىكند و اصلاً نگاه هم نمىكند كه عذر بخواهى. توبيخت هم نمىكند كه بسوزى؛ «وَ اعْفُ عَنْ تَوْبيخِى بِكَرَمِ وَجْهِك». كرامت او در حدى است، كه اصلاً نگاه نمىكند تا از او عذر بخواهى. خيلى مهربان، خيلى نزديك، خيلى سميع و مجيب و محب است.
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
از کتاب #اخبات
📚
📖 ص ۳۳
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ خون شهدای كربلا؛ منشأ ظهور حضرت مهدی (عج)
🔻 نگاه كن به واقعیترين صحنهٔ تاريخ يعنی به مهدی موعود (عج) و بگو: «اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِكَرْبَلا» يعنی؛ كجاست آن كس كه انتقام خونهای ريخته شده در كربلا را خواهد گرفت. اين يك اعتقاد بزرگ توحيدی است كه خون شهدای كربلا منشأ ظهور حضرت مهدی (عج) میشود و آن حضرت انتقام آن خونها را از فرهنگی كه به قتل حسين و اصحاب او مبادرت ورزيد میگيرد. اگر نتوانيم اين نكته را بهخوبی در عقيدهٔ خود جای دهيم، يا خدا را نمیشناسيم يا امام حسين (ع) را، يا حضرت حجت (عج) را.
🔸 امام حسين (ع) خوب میداند اين خونی كه در كربلا بر زمين ريخت، در ثمرهٔ نهايی تاريخی خود غوغا میكند؛ حسين (ع) قدر خودش را میداند و به همين جهت خونها را به آسمان میپاشيد و راوی میگويد: به خدا قسم يك قطره از آن خونهايی كه به آسمان پاشيد به زمين برنگشت، يعنی اين خونها، زمينی نيست كه پس از مدتی فراموش شود، بلكه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد و زمينهٔ ظهور حجت خدا را فراهم میكند و لذا بر اساس همين عقيده میگويی: كجاست آن گوهر نتيجهٔ كار همهٔ انبيا و اوليا كه عملاً خونهای شهدای كربلا را به ثمر خواهد رسانيد؟
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 از کتاب «فلسفهٔ حضور تاریخی حضرت حجت (عج)»
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ مثل ظرفهای به هم متصل!
🔻 «... الْمُؤْمِنُ أَخُوا الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ»؛ مؤمن برادر مؤمن است؛ برادر پدر و مادری. دو مؤمن پیش از آنکه عرب یا عجم باشند، مؤمن هستند؛ ارتباط آنها ایمانی است. «فَإِذَا أَصَابَ رُوحاً مِنْ تِلْكَ الْأَرْوَاحِ فِي بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ حُزْنٌ حَزِنَتْ هَذِهِ لِأَنَّهَا مِنْهَا»؛ وقتی یک روح از آن ارواح در شهری از شهرها، گرچه دور باشد، محزون میشود، این روح هم محزون میشود؛ یعنی غصهها و رنجهایشان بهطور حقیقی به یکدیگر منتقل میشود.
🔸 رابطهای که میان مؤمنین است، فعل و انفعالاتشان را به یکدیگر منتقل میکند. ظرفهای به هم متصل اینگونهاند؛ اگر یک قطره خون در این ظرف بچکد، آن ظرف هم رنگ میگیرد؛ یک قطره عطر در یکی ریخته شود، دیگری هم معطر میشود؛ اگر غصهای در دل این مؤمن بیاید، در دل آن مؤمن هم میآید. این رابطه بسیار عمیق است.
👤 #آیت_الله_میرباقری
📚 از کتاب «دریچهای به جامعهٔ ولایی»
📖 ص ۱۹۰
#⃣ #سلوک
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
🔻 به حضرت امیر علیهالسلام گفتند آخر چقدر صدقه میدهی؟ بس نیست؟ «كَم تَصَّدَّقُ؟! أ لا تُمسِكُ؟!» فرمود: به خدا قسم یقین ندارم یک عمل من قبول شده باشد که دستم را بگیرد!
🔸 شیخ جعفر شوشتری میگفت: من در خودم یک خیر یقینی سراغ ندارم! انسانی که به جلو رفت، اینطور میشود! میگوید: نیستم نیست که هستی همه در نیستی است/ هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی.
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
🎙 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #خداشناسی #معرفت_نفس
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی 🔻 به حضرت امیر علیهالسلام گفتند آخر چقدر صدقه میدهی؟ بس نیست؟
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لَمّا قيلَ لَهُ: كَم تَصَّدَّقُ؟! أ لا تُمسِكُ؟! ـ : إنّي و اللّه ِ لَو أعلَمُ أنَّ اللّه َ قَبِلَ مِنّي فَرضا واحِدا لَأمسَكتُ ، و لكِنّي وَ اللّه ِ ما أدري أقَبِلَ اللّه ُ مِنّي شَيئا أم لا؟
امام على عليه السلام ـ وقتى به ايشان گفته شد: چقدر صدقه مىدهى؟ چرا دست نگه نمىدارى؟ ـ فرمود: به خدا سوگند، اگر مىدانستم كه خداوند يك واجب از من پذيرفته است، قطعا دست نگه مىداشتم، اما به خدا قسم نمىدانم كه آيا چيزى از من پذيرفته است يا نه؟
[الغارات : 1/90 و 91، و رواه ابن أبي الحديد في شرح النهج عن محمّد بن فضيل بن غزوان، قال: قيل لعليّ عليه السلام : كم تتصدّق؟ كم تخرج مالك؟ أ لا تُمسِك ؟ ـ الحديث ـ (كما في هامش الغارات).]