✳️ روزی به سختی روز شهادت تو نیست!
🔻 [من همواره نگران توطئهی معاویه علیه برادرم #حسنبنعلی علیهالسلام بودم و میدانستم که وی درصدد قتل اوست. روزی خدمت برادرم رسیدم و نتوانستم نگرانی خود را پنهان کنم و گریستم. برادرم از علت گریهام پرسید. گفتم:] گریهام بهخاطر مصیبتهایی است که بر تو وارد میشود.
🔸 [برادرم پاسخ داد: مصیبتی که بر من وارد خواهد شد زهری است که به من میخورانند، و با آن کشته میشوم. ولی #اباعبدالله! هیچ روزی به سختی روز شهادت تو نیست. در آن روز سیهزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که خود را از امت جدّ ما #محمد (ص) میپندارند و خود را به اسلام نسبت میدهند. همهی آنها برای کشتن و ریختن خون تو، بیاحترامی به حریم تو، به اسارت گرفتن اهلبیت تو و غارت خیمههای تو اجتماع میکنند. در این هنگام خداوند لعنتش را شامل حال بنی امیه میکند. و آسمان نیز خون و خاکستر بر سر مردم ببارد، و همهچیز حتی حیوانات و ماهیان دریاها برای مصیبت تو میگریند.
📚 کتاب #حسین_از_زبان_حسین
📖 ص ۷۲
👤 #حجت_الاسلام_محمدیان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ چگونه انتظار داشته باشم که پاسخ دهی...
🔻 [جابربنعبدالله انصاری از صحابهی بزرگوار رسول خدا و از شیفتگان اهلبیت علیهم السلام که نابینا شده بود، توانسته بود خود را به #کربلا برساند. او در کوفه مهمان عطیه بود و همراه وی به کربلا آمده بود. عطیه نقل میکند:]
🔸 همراه جابربنعبدالله انصاری به قصد زیارت قبر #امام_حسین علیه السلام حرکت کردیم. به نهر فرات که رسیدیم جابر نزدیک چشمه شد و غسل زیارت انجام داد و با دو لباس خود را پوشاند. سپس کیسهای را که حاوی مُشک بود باز کرد و بر بدن خویش مالید. جابر در هر گامی که برمیداشت خدای متعال را یاد میکرد تا نزدیک قبر رسید و به من گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من نیز چنین کردم اما جابر طاقت نیاورد و بیهوش روی قبر افتاد. مقداری آب به صورتش زدم. وقتی به هوش آمد سه بار گفت: حسین! حسین! حسین!... سپس افزود: دوستی که پاسخ دوستش را نمیدهد. و به خودش پاسخ داد: چگونه انتظار داشته باشم که پاسخ دهی در حالی که رگهای گردنت بریده و خونش بر گلویت ریخته و میان بدن و سرت جدایی افتاده است...
📚 کتاب #حسین_از_زبان_حسین
📖 صفحات ۲۷۵ و ۲۷۶
👤 #حجت_الاسلام_محمدیان
💬 حرف حساب: ارباب! ظاهرا آنجا پاسخ جابر را ندادی اما به سرازیری باب القبله، در سرازیری قبر تنهایمان نگذار... آن لحظه، سخت منتظرت هستیم...
در لحظهی ورود، به فریاد ما برس
محتاج یک نگاه تو هستیم، آن نفس
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ روزی به سختی روز شهادت تو نیست!
🔻 [من همواره نگران توطئهی معاویه علیه برادرم #حسنبنعلی علیهالسلام بودم و میدانستم که وی درصدد قتل اوست. روزی خدمت برادرم رسیدم و نتوانستم نگرانی خود را پنهان کنم و گریستم. برادرم از علت گریهام پرسید. گفتم:] گریهام بهخاطر مصیبتهایی است که بر تو وارد میشود.
🔸 [برادرم پاسخ داد: مصیبتی که بر من وارد خواهد شد زهری است که به من میخورانند، و با آن کشته میشوم. ولی #اباعبدالله! هیچ روزی به سختی روز شهادت تو نیست. در آن روز سیهزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که خود را از امت جدّ ما #محمد (ص) میپندارند و خود را به اسلام نسبت میدهند. همهی آنها برای کشتن و ریختن خون تو، بیاحترامی به حریم تو، به اسارت گرفتن اهلبیت تو و غارت خیمههای تو اجتماع میکنند. در این هنگام خداوند لعنتش را شامل حال بنی امیه میکند. و آسمان نیز خون و خاکستر بر سر مردم ببارد، و همهچیز حتی حیوانات و ماهیان دریاها برای مصیبت تو میگریند.
📚 کتاب #حسین_از_زبان_حسین
📖 ص ۷۲
👤 #حجت_الاسلام_محمدیان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f