eitaa logo
حرف حساب
6.8هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
53 ویدیو
16 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی! 🔻 به یاد خاطره‌ای دور افتاد و میان سرفه خندید. - خدا گذشتگان تو را و پدر و مادر مرا رحمت کند! سه چهار سالَم بود. از مشهد آمده بودیم یزد. من روی چینۀ باغ‌های کوچه‌بیوک راه می‌رفتم و گاهی می‌افتادم. مادرم می‌دوید، بلندم می‌کرد و گردوخاک لباسم را می‌تکاند. دوباره می‌رفتم بالا و مثل بندبازها دست‌هایم را باز می‌کردم و لبۀ باریک دیوار راه می‌رفتم. مادرم می‌پرسید: «چرا این‌قدر بدی می‌کنی؟» گفتم: «بدی نمی‌کنم. دارم تمرین می‌کنم که روز قیامت بتوانم روی پل صراط راه بروم و نیفتم.» حالا می‌بینم در هر کاری که می‌کنیم باید حواسمان باشد که از چینه، از پل صراط نیفتیم. اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی. 📚 از کتاب | برگ‌هایی از زندگی «حاج شیخ غلام‌رضا یزدی» 📖 ص 82 ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ اینجا که درست راه بروی، آنجا نمی‌افتی! 🔻 به یاد خاطره‌ای دور افتاد و میان سرفه خندید. - خدا گذ
✳️ آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت! 🔻 صبح‌ها چند جا نماز می‌خواند و منبر می‌رفت. بعد از بلند شدن آفتاب، برمی‌گشت. از همتی که داشت و استقامتی که خدا به او داده بود، تعجب می‌کردم. با آنکه سالخورده و ناخوش‌احوال بود، انگار لحظه‌ای به خود استراحت نمی‌داد. یک روز پرسیدم از این همه نماز‌ خواندن خسته نمی‌شوید؟» گفت: اگر از میدان میرچخماق تا فلکه، سکه‌های طلا ریخته باشد و تو مشغول قدم‌زدن باشی و کیسه‌ای دستت باشد، سعی نمی‌کنی تمام سکه‌های طلای سر راهت را برداری؟ گفتم: «همه را جمع می‌کنم.» گفت: «تنها سرمایهٔ ما، عمر کوتاهمان است. باید از لحظه‌لحظه‌اش برای تقرب به خدا و اندوختن ثواب استفاده کنیم. دنیا جای تلاش است. آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت.» 📚 از کتاب | برگ‌هایی از زندگی «حاج شیخ غلام‌رضا یزدی» 📖 ص ۹۹ ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت! 🔻 صبح‌ها چند جا نماز می‌خواند و منبر می‌رفت. بعد از بلند شدن آف
✳️ چند برش خواندنی دیگر از این کتاب 1⃣ بندهٔ خدا صاحب‌اختیار خودش نیست. باید به وظیفه‌اش عمل کند. 2⃣ میان سرفه گفت: «ما اگر به وظیفه‌مان عمل کنیم، خدا بنده‌نوازی بلد است.» 3⃣ حاج شیخ گفت: «تو فقیر نیستی. کسی که به سیدالشهدا علیه‌السلام خدمت می‌کند، ارباب است.» 4⃣ حاج شیخ مثل تُرُش‌بالا (آبکش، صافی) است. مال دنیا به او بند نمی‌شود. هیچ اعتنایی به آن ندارد. از این دست می‌گیرد، از آن دست می‌دهد به مستحق. 5⃣ هر کس با خدا معامله کند، بیشتر از آنچه فکر کند، گیرش می‌آید. 📚 از کتاب | برگ‌هایی از زندگی «حاج شیخ غلام‌رضا یزدی» ✍ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
مرا با خودت ببر به قاعده رشته و علاقه‌ام، رمان‌های تاریخی بیشتر توجهم را جلب می‌کند. حالا اگر رمان را استاد نوشته باشد، انگیزه بیشتر هم می‌شود. آن‌قدر که شخصیت‌های حقیقی را در اوراق تاریخ بیابی و درباره آن فکر کنی. ◽◽◽◽◽ ابن سکت، ابن زیات و چند تن دیگر شخصیت تاریخی که اتفاقا شناخت آنان گره ذهنی را باز می‌کند. داستان به بغداد می‌رود و شک به جان ابن خالد می‌اندازد حالا باید ابن خالد جواب شک درون را بدهد، حالا باید بداند که زیدی‌ست یا رافضی؟ ابن‌الرضا چگونه با کوچکی سن، می‌تواند امامش باشد؟ در گردش همین سوالات در ذهن، خدا ابراهیم را جلوی پایش می‌گذارد و... ◽◽◽◽◽ داستان به‌گونه‌ایست که فکر می‌کنی، با یک شخصیت داستان به سرانجام می‌رسد، بعد کمی که می‌خوانی حواست جمع می‌شود که نه! داری با دو شخصیت داستان هم‌سو می‌شوی؛ کمی بعد می‌فهمی شخصیت سومی هم هست که از همه مهم‌تر است، آن‌هم خودتی، خودت که شاید حتی یک‌بار هم که شده دچار ابهام می‌شوی و دنبال جواب می‌گردی برای تمام سوالاتت. بعد خودت می‌شوی شخص اول داستان که تا حلب رسیده‌‌است و تا جواب سؤالش. ◽◽◽◽◽ این داستان علاوه بر رسالت داستانی خود، گریزی هم عقاید شیعه می‌زند و بخواهی و یا نخواهی چیزهایی یاد می‌گیری. بزرگ‌ترین مزیت این رمان این است که توانسته سوژه کوچکی را تا حد رمان جلو ببرد و مخاطب را هم‌سوی خود براند بی‌آن‌که ‌بسیاری از سوره‌های ناب را زخمی کند، چیزی که متاسفانه امروزه در بحث رمان تاریخی، با آن درگیریم. دوستان اهل قلم سراغ سوژه‌های اصلی می‌روند، بی‌آن‌که در مسیر تاریخ اسلام پای مکتب بزرگی نشسته‌باشند. بی‌آن‌که درباره منابع دست اول و دوم تاریخ اسلام اطلاعات داشته باشند. استاد سالاری از این قضیه مبراست. ایشان برای هنر قلم خود نیاز به یک شخصیت ویژه ندارد، بلکه می‌تواند با همین روایت‌های آمده در کتب شیعه، به اهداف خود برسد و این، اوج هنر ایشان است. هنری که امروزه بسیاری از نویسندگان، نیاز به آموزش آن دارند. استاد سالاری، در حین داستان، به تصویر سازی نیز می‌پردازد تا جایی که برای محکم شدن دلت، می‌روی سراغ سرچ و اطلاعات درباره همین رمانی که در دستت هست. ایشان موضوع را زخمی نمی‌کند و اگر بناست که محتوایی کار شود، به بهترین نحو ممکن به آن می‌پردازد. توصیفات داستان زیباست و می‌تواند فضای سه بعدی ذهن مخاطب را پر کند اما اگر بخواهم نکته‌ای بگویم، فقط در وصف برخی از همین توصیفات است که گاهی رشته داستان را از کف‌ات می‌ربود. داستان‌های تاریخی هویت برگرفته از هویت ماست که حالا به زینت قلم آرایش شده‌. حیف است که از خواندن این‌ها بی‌بهره باشیم. ✍ فاطمه میری‌طایفه‌فرد @del_gooye ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f