#روایتِ_دیدار
#قسمت_اول
از بچگی عاشقِ آقا بودم ...
بعید بدونم تو مذهبیا کسی باشه که عاشقِ ایشون نباشه ،
پیروِ ایشون نباشه . .
دنبالِ ایشون نباشه ،
از بچگی یکی از رویاهایِ زندگیم این بود که از ببینمِشون ،
از نزدیک . .
یادم نمیاد دقیقاً چند سالم بود ولی دورانِ ابتدایی بود
یکی از دوستام رفته بود دیدار ۱۳ آبان ، اسمش تو قرعه کشی در اومده بود
ولی من نه . .
خیلی غصه خوردم ، بعدشم بابام رفت دیدار . .
اونجا بدتر ناراحت شدم خیلی بدتر . .
گذشت و گذشت ، هرسال از هر جایی که پیامِ دیدار رهبری میاومد
ثبت نام میکردم به امیدِ اینکه اسمم تو قرعهکشیا در بیاد و یه روز برم ،
(اونقدر اسم نوشتم که فکر کنم اسمم همه جا هست 😂)
آخرش حدودِ ۴ سال پیش یه بار داشتم با یه بندهخدایی حرف میزدم ،
گفت : تو میخوای رهبری رو ببینی ؟!
واقعا به نظرت اینجوری دیدن ارزشش بیشتره ؟!
یا اینکه تلاش کنی و رهبری دعوتت کنه بری پیشش ؟!
اینکه خودت بری قشنگتره ؟!
یا اینکه بگن پاشو بیا . . ؟!
گفت : یه کارِ خاصی بکن که اونقدر صدا کنه برسه به بیت رهبری . .
اصلا یه کاری کنن از خودِ بیت بهت زنگ بزنن ،
یا با واسطه تماس بگیرن بگن دعوت شدهای ،
وگرنه رفتن با قرعهکشی رو خیلیا بلدن . .
یا دعوت با پارتیبازی و . .
از اون سال بود که تصمیم گرفتم بهترینِ خودم باشم ،
تو همهیِ زمینهها . .
از جمله کارِ تربیتی ، فرهنگی ، هنری و . .
استعدادهامو بیام کشف کنم و خرجِ بهترین راه بکنم ،
نمیدونم چقدر موفق شدم ،
ولی اینو میدونم که تا جایی که تونستم تلاش کردم !
کپی ممنوع :
🌱[https://eitaa.com/harfeqalb]