eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🎗 ۶۲ 📢‼️ این داستان واقعی است !! من منکر لطف🙏 و توجه شما نيستم😌... شما گفتيد من رو دوست❤️ داريد؛ اما وقتي فقط و فقط يک بار بهتون گفتم احساس شما رو نمي بينم ☹️آشفته شديد و سرم داد زديد😔! خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده، چرا من بايد محبت چنين خدايي رو رها کنم 🙂و شما رو بپذيرم؟ اگر چه اون روز، صحبت🗣 ما تموم شد؛ اما اين، تازه آغاز ماجرا بود...🙃 اسم من از توي تمام عمل💉 های جراحي دکتر دايسون خط خورد. چنان برنامه هر دوي ما تنظيم شده بود که به ندرت با هم مواجه مي شديم. 🙄 تنها اتفاق خوب اون ايام اين بود که بعد از سال4 با مرخصي من موافقت شد😳! مي تونستم به ايران🇮🇷 برگردم و خانواده ام رو ببينم؛ فقط خدا مي دونست چقدر دلم براي تک تک شون تنگ شده بود😭. بعد از چند سال به ايران برگشتم، سجاد ازدواج کرده بود و يه محمدحسين 7 ماهه داشت. حنانه دختر مريم، قد کشيده بود، کلاس دوم ابتدايي؛ اما وقار و شخصيتش عين مريم بود. از همه بيشتر دلم براي ديدن👁 چهره مادرم تنگ شده بود. توي فرودگاه همه شون اومده بودن، همين که چشمم بهشون افتاد اشک💧، تمام تصوير رو محو کرد. خودم رو پرت کردم توي بغل مادرم👩، شادي چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت. با اشتياق دورم رو گرفته😍 بودن و باهام حرف مي زدن. هر کدوم از يک جا و يک چيز مي گفت. حنانه که از 4 سالگي، من رو نديده بود و باهام غريبي 😩مي کرد، خجالت مي کشيد. محمدحسين که اصلا نمي گذاشت بهش دست✋ بزنم. خونه بوي غربت مي داد، حس مي کردم😨 توي اين مدت چنان از زندگي و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به يه غريبه تبديل مي شدم😰. اون ها، همه توي لحظه لحظه هم شريک بودن؛اما من فقط گاهي اگر وقت🕰 و فرصتي بود اگر از شدت خستگي🤕 روي مبل ايستاده يا نشسته خوابم نمي برد از پشت تلفن☎️ همه چيز رو مي شنيدم، غم عجيبي تمام وجودم رو پر کرده بود😭؛ فقط وقتي به چهره مادرم نگاه👀 مي کردم کمي آروم مي شدم، چشمم👁 همه جا دنبالش مي چرخيد. شب 🌃همه رفتن و منم از شدت خستگي بيهوش شدم، براي نماز صبح 🖼که بلند شدم. پاي سجاده داشت قرآن مي خوند رفتم سمتش 🏃‍♀و سرم رو گذاشتم روي پاش يه نگاهي بهم کرد و دستش ✋رو گذاشت روي سرم، با اولين حرکت نوازش ✌️دستش بي اختيار اشک 💧از چشمم فرو ريخت. - مامان شايد باورت نشه؛ اما خيلي دلم براي بوي چادر نمازت تنگ شده بود😭 .. 😍 💌 🌟 @harime_hawra💕 ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣
💠خدایـ.ـا🤲شب را درسکوت و تاریکـ.ـے آفریدے تا همه از هیـ.ـاهو و شلوغـ.ـے روز به آرامش برسند پس آرامش حقیقـ.ـے خیالــ.ـے آسوده و خوابـ.ـے آرام نصیب دوستـ.ـانم کن…☺️😘 🌙 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
🌸بسم رب المهدی(عج)🌸
سلام امام زمانم🌸💚 طلوع امروز را 🌤 با نام دل انگیز شما آغاز می‌کنم..❤️😍 و از شما می‌خواهم🤲 امروز برای دخترتان دعا کنید✨ تا بتوانم در مسیر شما باشم🍃😇 💚 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شناخت شهاب حسینی نسبت به امام زمان(عج) ☺️❤️ شما درمورد امام زمان(عج)چجوری فکر می کنید؟!🤔 همین الان قلمتو بردار زود😄 بنویس میگی چی؟! میگم یه دلنوشته📝یا هرچی دوس داری برای اقا(عج)... یا نه میخوای ضبط کن صوتی بفرس☺️ ما همه جوره عاشقانه هاتون رو دوس داریم❤️ 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋 ☕️ 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
ماها رو میگن...😎😅😍 خدا واسه مامان باباهامون حفظمون کنه🙈😋 خوش بحالشون مارو دارن😄 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق سلام!☺️ راستش داشتم فکر میکردم🤔 ک چجوری منم به ظهور کمک کنم...🙄 چیکار کنم که زودتر اقا بیان و تموم بشه این همه سال سختی و غربت هامون و الان هم این مریضی سخت...😢 گقتم از شما راهنمایی بگیرم🤩 چیکار کنیم بنظرتون؟!🤷‍♀ 💚 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓ ⃟💐 @harime_hawra ⃟💐 ┗━━━━━━━━━┛