eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
259 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ آیا میدانستیدبخاطر گرم شدن کره زمین🌍 گل های خوشبو🌺 بوی کمتری در فضا منتشر میکنند😕💔 ┏━----━━━━━┓ ⃟‼️@harime_hawra ⃟‼️ ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم از برنده ی مسابقه عکاسیمون😍🌹 مبارکشون باشه به شادی استفاده کنن😉🙌🏻 بیاین پی وی برای راهنمایی🌸 @Tanbal2
اینم تصویری که برای عکاسی فرستادن برندمون🌹🙃
الـوسلام‌🖐🏼 میشه‌گوشی‌بدین‌امام‌رضـا💔 05148888 زنگ‌بزنین‌ گوشی‌بالای‌ضریح‌آقا‌وصل‌شده التماس‌دعا✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠 هوالستار العیوب✨ وارد خانه ابوراجح که شدیم،ام حباب و مادر ریحانه،در حیاط منتظرمان بودند.🙃 بدون مقدمه و آهسته از ام حباب پرسیدم:چیز هایی که از پدربزرگ شنیدم راست است؟🤨 بدون اینکه حرفی بزند به مادر ریحانه اشاره کرد تا جوابم را بدهد.او لبخند شادمانه ای زد 😁و گفت:من با ریحانه صحبت کردم،آنچه ام حباب گفت راست است.👍 نفس راحتی کشیدم و خدا را سپاس گفتم🤲.ام حباب آهسته بیخ گوشم گفت:برای حماد هم نگران نباش.او به قنواء علاقه دارد.😉 احساس میکردم بارهای سنگینی از روی دوشم برداشته شده🤧.قبل از آنکه بتوانم خودم رو جمع و جور کنم، و از سعادتی که به رویم آغوش باز کرده بود لذت ببرم🎉،پدر بزرگ دستم را گرفت و مرا با خود به اتاقی برد که آقایان،در آن نشسته بودند.🚶‍♀ ابوراجح مرا کنار خود نشاند و گفت: تو که حالت خیلی خوب است و شاد و سرحال به نظر می آیی،چطور پدربزرگت گفت کسالت داری؟🧐 گفتم:کسالتی بود و به لطف خدای مهربان برطرف شد.😊 معلوم بود که از گفت و گوی ریحانه و ام حباب خبر ندارد. _فکر کردم شاید شاید ناخواسته کاری کرده باشم که دلگیر شده ای.🤔 با خنده گفتم:البته از شما کمی دلگیرم.😅 همه ساکت شدند و با کنجکاوی به من نگاه کردند.ابوراجح بازویم را فشرد و گفت: _میدانی که چقد به تو علاقه دارم.بگو چه کرده ام؟😬 _‌پس از آنکه خداوند به دست مولایمان شما را شفا داد،چنان به عبادت و کار و پذیرایی از مهمان ها مشغول شدید که مرا پاک فراموش کردید.🙁 پدر بزرگم گفت: چه میگویی هاشم! ابوراجح دیروز به مغازه ما آمدند و از من و تو تشکر کردند.🤝 این داستان ادامه دارد...! با ما همراه باشید♥️💫 برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات✨🎀 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟📔@harime_hawra ⃟📔 ┗━━━━━━━━┛
🌠 هوالرئوف✨ _همین که ابوراجح گرفتاری بزرگی را که دارم فراموش کرده اند،بیشتر ناراحتم میکند.😕 ابوراجح خنده ای سر داد و گفت: بله، یادم آمد.😂 حق با توست. جا داشت در این باره کاری می کردم. مرا ببخش! اما هنوز دیر نشده.😉 پدربزرگ با زیرکی گفت :قضیه از چه قرار است ؟بگویید من هم بدانم.🤨 ابوراجح گفت: هاشم به دختری شیعه، علاقمند شده بود. بارها در این باره با من صحبت کرد.به او گفتم باید فراموشش کند. روزی دختری با مادرش به مغازه شما می آیند تا گوشواره بخرند. هاشم فریفته جمال ان دختر می شود. حالا که شما و هاشم از جمله بهترین شیعیان حله هستید،جا دارد قدم پیش بگذاریم و آن دختر سعادتمند را برای محبوب‌ترین جوان حله، خواستگاری کنیم.😃 نگاه حماد، پدرش و دیگران متوجه من شده بود. پدر بزرگ خندید و به ابو راجح گفت :خدا به شما برکت و خیر بیشتری بدهد! فکر می‌کنید خانواده آن دختر به چنین پیوندی رضایت بدهند؟😶 ابوراجح سرش را بالا گرفت و گفت: افتخار می‌کنند و سجده سجده شکر به جا می‌آورند.😎 پدربزرگ به من گفت :خوب است او را معرفی کنی.گمان کنم ابوراجح و حاضران او را بشناسند.🤔 آنگاه نفس عمیقی کشیدم و با صدای لرزان گفتم :ریحانه دختر ابوراجح.🤭 ابوراجح خشکش زد و حاضران که متعجب شده بودند ،صلوات فرستادند😳 .بعد از چند دقیقه ابوراجح گفت: این نهایت آرزوی من است ،ولی دخترم یک سال پیش، خوابی دیده که با شفا یافتنم فهمیدم رویایی صادقه است .🤧 این داستان ادامه دارد...! با ما همراه باشید♥️💫 برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عحل الله تعالی فرجه الشریف صلوات✨🎀 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟📔@harime_hawra ⃟📔 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام، تشریف بیارین پیوی👇 @prtghl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم، آرزوهایم را،بدهم تا برساند به خدا 😍 🎀 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛