#رویای_نیمه_شب🌠
#قمست_صدوبیستم
_...چون ازدواجتو با جوانی غیر شیعه، معنا ندارد.😊
_دلیل دومش آن بود که خجالت میکشیدم نام جوانی را به عنوان شوهر آیندهام بر زبان بیاورم .🙈
_تو بیشتر من رنج کشیدی. اما علاقه ات را مخفی کردی🙁.افتخار میکنم که همسر با حیایی مثل تو دارم.😌
_تا قبل از شفا یافتن پدرم به خوابی که دیده بودم چندان اطمینان نداشتم🤐. وقتی آن نیمه شب از خواب بیدار شدم و پدرم را به شکل حالا دیدم، فهمیدم خوابم رویایی صادق است و تو شریک زندگیام هستی.😄
آنقدر خوشحال شدم که وقتی پدر بزرگ به اتاقت آمد تا بیدارت کند، همراهش شدم.😁
خوابی را که که در آن شب دیده بودم برایش تعریف کردم.👀
ریحانه ادامه داد :
پس از یک سال رنج و محنت ،هفته گذشته تو را در مغازهتان دیدم و مطمئن شدم که بدون تو زندگیام معنایی ندارد.🤗
با شفا یافتن پدرم، امیدوار شدم که من و تو به هم خواهیم رسید😃، ولی شنیده بودم قرار است با قنواء ازدواج کنی.😢
مرتب تو را با او می دیدم . آن شب که از خانه شما رفتیم، خیلی غمگین بودم.😔
میدیدم باز قنواء کنارت ایستاده.😕
حسرت آن لحظه هایی را میخوردم که در مطبخ با هم صحبت کردیم . 🤭
پدرم در خواب به من گفته بود: هاشم یک سال دیگر ، شریک زندگیات خواهد بود .
این روزها فکر میکردم که یک سالی گذشته و هنوز اتفاقی نیفتاده🤨، دیروز صبح کنجکاو شده بودم که چرا به مهمانی نیامده ای هر کس در میزد ، سرک می کشیدم تا شاید تو باشی......☹️
این داستان ادامه دارد...!
با ما همراه باشید♥️💫
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عحل الله تعالی فرجه الشریف صلوات✨🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟📔@harime_hawra ⃟📔
┗━━━━━━━━┛