eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
259 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی تو بچگی مامانم به زور لباسی رو تنم میکرد😅😂 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
ها برای درس خوندن 🌸 •• راحت تر درس بخونیم .💛. •• کنار پنجره درس📚 نخونین چون حواستونو پرت میکنه و باعث میشه که دیر تر درستونو کامل کنین .💕. •• بهتره قبل از درس خوندن میزتونو تمیز کنین تا اعصابتون خرد نشه .🌸. •• جلوی تلوزیون مشق ننویسین چون حواستون پرت میشه .🥺. •• بهتره یه جآی ساکت و مرتب درس بخونین 🧡 •• چیزآی مهم رو با خودکار آبی🖌 بنویسین چون بیشتر تو ذهنتون میره .😉 😎 📚 🎀 ┈••✾•✨ @harime_hawra✨•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽...✨ ~ღـیدانهـ⚘✿~ خیلۍدرس‌میخوند؛‌ هلاڪ‌میڪرد‌‌خودشو… هربار‌کہ‌بھش‌‌میگفتم: _بسہ دیگہ!! ‌چرا ‌انقدر خودتواذیت‌میکنـے؟! مۍگفت: _اذیتۍنیست(:✌️🏻 اولاًکھ‌خیلۍ‌هم‌کیف‌میده؛🙃 دوماًهم‌وظیفمونہ! 📚 ♢باید‌اینقدردرس‌بخونیم‌ کھ‌هیچ‌کسۍ نتونہ‌بگہ‌بچہ‌‌مسلمونا‌‌بیسوادن! *_شہید‌محمدعلے‌رهنمون🌱* . 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
نظرات شما گل دخترا😍 فقط به هر دو تاش جواب بدید☺️ از اینکه ما را همراهی کردید سپاسگزاریم🌹 💌 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
😍❤️ 💌 🎀 ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️ 🌺 از همان موقع فهمیدم که زینب هم مثل خودم اهل دل است.😌 خواب دید که همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره⭐️ تعظیم می کنند وقتی از خواب بیدار شد، به من گفت: مامان من فهمیدم اون ستاره پرنور که همه به اون تعظیم می کردند کی بود🙃. با تعجب پرسیدم: کی بود🤔؟ گفت :🌸حضرت زهرا 🌸بود. هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب می‌افتم بدنم😰 می لرزد. زینب از بچگی راحت حرف‌🗣هایش را می‌زد و ارتباط محبت آمیزی با افراد خانه داشت با مهرداد خیلی جور بود برادرش اهل تئاتر و فوتبال⚽️ بود و در شهر گروه نمایش داشت. زینب از کلاس سوم دبستان🏢 در خانه با او تمرین می‌کرد. مهرداد نقش مقابل خودش را به زینب می داد. او بیشتر بیرون از خانه🏡 بود، ولی مهران اهل مطالعه و اکثراً در خانه مشغول خواندن کتاب بود. مهران با پیک های کیهان بچه ها و کتاب 📚هایی که جمع کرد یک کتابخانه راه انداخت و چهار خواهرش را عضو کتابخانه کرد. ۲ ریال حق عضویت هم از آنها گرفت دخترها در کتابخانه مهران می‌نشستند و در سکوت 🤫و آرامش کتاب می‌خواندند بزرگتر که شدند مهران دخترها را نوبتی به سینما می‌برد. علاقه 😍زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه از همان بچگی که با مهرداد تمرین میکرد شکل گرفت بیشترین تفریح بچه ها رفتن به خانه مادرم💕 بود و با هم بودنشان بچه ها مسافرت را خیلی دوست داشتند ولی وضعیت ما طوری نبود که سفر برویم.😕 اول تابستان که می‌شد دوره می‌نشستند هر کدام نقشه 🗺رفتن به شهری را می‌کشیدند. از آن شهر حرف می‌زدند هر تابستان فقط حرف سفر بود و فکرش😇. تعداد مان زیاد بود و ماشین🚗 هم که نداشتیم برای همین حرف مسافرت به اندازه سفر رفتن برای بچه ها شیرین بود. بعد از ظهر های طولانی تابستان که هوا گرم بود و کسی نمی‌توانست از خانه بیرون برود دوره می‌نشستند از شهرهای شیراز و اصفهان و همدان حرف می‌زدند از باغ ارم شیراز و سی و سه پل اصفهان🌍 هرکدام از بچه ها چیزهایی را که درباره آن شهر خوانده بود برای بقیه 👥تعریف می‌کرد یا از روی همان مجله می خواند و عکس 🖼هایش را به بقیه نشان می‌داد. آنقدر از حرف زدن درباره آن شهر لذت می بردند که انگار به همان شهر سفر کردند🤗. در باغ پشت خانه ایستگاه شش، یک درخت کُنار🌳 داشتیم که هر سال میوه می داد. بعد از ظهر های فصل بهار و تابستان دختر ها زیر درخت جمع می شدند. مهران و مهرداد روی پشت بام می رفتند و شاخه🌱 های بلند درخت را که تا آنجا کشیده بود تکان می‌دادند. کنارها که روی زمین می ریخت دختر ها جمع می کردند بعضی وقتا اندازه یک گونی کنار پر می‌شد من گونی پر از کنار را به بازار ایستگاه هفت می‌بردم و به زن های فروشنده عرب می‌دادم و به جای آن میوه های دیگر می گرفتم.😊 پسر های کوچک همسایه یواشکی روی پشت بام ما می آمدند تا کنار بچینند مهران و مهرداد دنبالشان می کردند و آنها را دور🥊 می کردند. مینا و مهری مدتی پول‌💶هایشان را جمع کردند و یک دوربین عکاسی خریدند. اولین بار دختر ها زیر درخت کنار عکس یادگاری گرفتند😉. چهارتایی با هم پول جمع کردند و برای من یک دست پارچ🍶 و لیوان سفالی خریدند زندگی ما کم و زیاد داشت اما با هم خوشبخت بودیم...😘 ... 💚 💌 🎈 ╔═∞═๑ღ🌟ღ๑═∞═╗ @ harime_hawra ╚═∞═๑ღ🌟ღ๑═∞═╝ ‍ ‍ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸