eitaa logo
حـࢪیمـ اݪھُـدۍ💚
68 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
ۅقتےمحڪمـۅاستـۅاࢪبـہ‌هـࢪگنـاهت‌بـگے‌نـھ، ڪمـ ڪمـ میـشےآیـت‌الـلـھ‌بـھجت☺😌 گۅش بہ جـانیم(: https://harfeto.timefriend.net/791396459 حـࢪفاتـــونシ︎ @nashenasemoonn [تبادل🌱]️ @Myazd8 خـــدام ڪاناݪ🍃 @Myazd8
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ✨حاضر برای همیشه... - محسن نعمتی! -حاضر🙋🏻‍♂ -فریدون جعفری! -حاضر🙋🏽‍♂ -عباس ایران نژاد -... صدایی نیامد. بچه های کلاس اول به هم نگاه کردند و بعد به دسته گلی که گذاشته بودند جای عباس...🌿💔 گل های سرخ و سفید انگار می گفتند که عباس حاضر است...💐 برای همیشه! 🍃 💚 ✌️🏻 @harimolhoda313💚
|•تو خلوتام به دل میگم غصھ نخور یـِ روزۍ قسمتم میشھ💔:^^ |•نوبتـے هم باشـھ ، آخرش یـِ روزۍ نوبتم میشھ... |•مادرِ سادات، فاطمھ، مهربونھ... صاحبِ دعوتم میشـھ✨ آخرش یـِ روز حاجتمو من از آقام میگیرم~ مثلِ تمومِ براے میمیرم🍃 💚 ✌️🏻 @harimolhoda313💚
🌿نام کتاب: رفاقت به سبک تان‍💘‍ک 🌿ژانر: 🌱 ، 😂 🌿نویسنده:داوود امیریان🌹 🌿انتشارات:دفتر ادبیات و هنر مقاومت✒️ 🔺یک داستان از کتاب 📌جیره قاطر 🥟 بالای ارتفاعات بودیم. چند روز می‌شد که باران شرشر رو سرمان می‌ریخت⛈ . راه‌ها خراب و تدارکات نمی‌توانست غذا بیاورد🥘.سه روز گرسنگی کشیدیم تا این‌که فکری به ذهنم رسید.🧠 _ بچه‌ها فهمیدم. آن گونی نان که برای قاطر مان کنار گذاشتیم یادتان است؟ فریدون از جا پرید :«آخ جان! من رفتم بیاورم اش.»گفتم « صبر کن. نوری، تو برو چشم‌های قاطر را با چیزی بگیر عمل جنایت‌کارانه تان را نبیند! » نوری خندید و دنبال فریدون رفت.🚶‍♂ چند دقیقه بعد فریدون و نوری با گونی نان برگشتند. تکه‌های کپک‌زده و خشک نان را ریختیم تو سفره و به ضرب و زوری چای شیرین شروع کردیم به خوردن. یکهو از لای نان یکی از بچه‌ها مو درآمد. حالم بهم خورد.🤢 گفتم « بچه‌ها می‌دانید این چیه؟ یک تار از سبیل قاطره! » بچه‌ها خندیدند. چای از دهان و دماغ نوری زد بیرون.🤦🏻‍♀😄 فریدون گفت « بچه‌ها اگر قاطر می‌فهمید که غذایش را می‌دزدیم نفری یک جفتک نثارمان می‌کرد و بعد قهر می‌کرد و از گردانمان می‌رفت! » خندیدیم و خوردیم. خیلی مزه داد!😂😂😂 📚 🌱 ♥️ ✌️🏻 @harimolhoda313💚
🥀وقتے دلـــ💔ــمـ از زمونهـ خستهـ میشهـ میامـ تو میشینم...(:: 🍃یکـے یکـے رد میشمـ از کنارتون، عکسِ شمارو میبینمــ(:: 🍂از دردِ دورۍِ شما یـِ گوشهـ اۍ میشینمـ و زار میزنمــ(:: 💚 ✌️🏻 @harimolhoda313💚
☺️ لبخند بزن رزمنده 📌 تابلوی معروفی بود در خطوط جبهه ها .🚧 در سخت ترین صحنه ها و شرایط ، خود را نباختن ☝️✊ و امید را حفظ کردن وخنداندن و خندیدن ..🙃😄 امر عادی نیست ..❗️ بی شک لطف و عنایت خداوند و سکینه ای که در دلهای مجاهدان قرار می‌داد ... ‼️ منبع اصلی این سرزندگی است .💯 🎈 💚 ✌️🏻 :)❤️ join^^🌿 @harimolhoda313💚
(:❤️🌱 مسئول ثبت نام به قد و بالاش نگاه کرد و گفت؟ دانش آموزی؟ گفت:بله! پرسید:می خوای از درس خوندن فرار کنی؟ ناراحت شد. ساکش را گذاشت روی میز و باز کرد. کتاب هایش را ریخت روی میز و گفت: نخیر! اونجا هم درسم رو می خونم! بعد هم کارنامه اش را نشان داد. پر بود از نمرات خوب... °•. 💚 ✌️🏻 :)❤️ join^^🌿 @harimolhoda313💚