✍ خواندن کتاب ‹ریاضیات زیبا›(۱) برای:
▫️پژوهشگران اقتصاد،
▫️دوستانی که روی شبکهها و ارتباطات، از حیث فلسفی و نظری کار میکنند،
▫️و دوستانی که به جامعهشناسی از حیث فهم کنش انسانها علاقهمندند،
👈قطعی، لازم و ضروریست. و از همه مهمتر:
🔸 بر دغدغهمندان اثبات منطقی #علم_دینی، واجب بوده؛
🔸 و برای آنها که مایلاند فرایند رساندن ‹ایده› به ‹دکترین› را عینیتر لمس کنند بهشدت مفید است.
📚 نام کتاب: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریهی بازیها و جستوجوی رمز طبیعت.
▫️نوشته: تام زیگفرید
▫️مترجم: مهدی صادقی- تهران، نشر نی، چاپ چهارم: ۱۳۹۴
@Filsufak
✳️✳️عالم شگفتانگیز 1✳️✳️
✳️ما در جهانی عجیب و با ‹فیزیک›ی شگفتآور زندگی میکنیم؛ جهانی که نهتنها میتواند ‹حدسها و ذهنیات فیزیکال›مان بلکه حتی ‹گرایشها و باروهای ایمانی›مان را هم در خود هضم کرده و پوشش علمی دهد!
⏸حرف عجیبی است! مگر میشود جهان فیزیکال، بتواند باورها را نیز کاور کند؟ بله؛ و همین نکته، بنیاد ‹امکان تولید علوم متنوع، از #علم_سکولار تا #علم_دینی› است.
◀️با یک مثال دقیق، بحث را پیش خواهم برد:
❇️لطفاً لحظاتی به این پرسشها فکر کنید: زمان چیست؟ آیا زمان، امری است مستقل از حرکت؟ آیا زمان، امری است مستقل از ذهن؟
⏹تأمل فرمایید...
⏭ارسطو به ما یاد داد که زمان، اولاً تابعی است از حرکت، و اگر حرکتی وجود نداشته باشد، زمان موضوعیت ندارد؛ و ثانیا زمان هرگز امری جدای از انسان یا به اصطلاح او، ‹نفس شمارنده› نیست: زمان، شمارش آنات حرکت است توسط نفس؛ و ما برای حفظ شمارش زمان، آن را به آنات یک حرکت چرخشی و بزرگ، یعنی حرکت زمین، وصل کردهایم. اکنون سؤال دوم مطرح میشود: علم طبیعی چیست؟ آیا امری است مجزای از جهان؟ آیا امری است مجزای از نفس انسان؟
⏯بگذارید اینبار نیز رجوعی کنم به یونان: پرداخت متفکران یونان به مسألهی جهان، با دو اصطلاح صورت میگرفت: کاسموگونیا و کاسمولوگیا.
⬅️کاسموگونیا، ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و گِنِسیس (پیدایش). ‹جهانپیدایی› اما امری ورای انسان است؛ چه از لحظهی آغاز پیدایش که اصلا انسانی وجود نداشته است تا شاهد چگونگی پیدایش جهان باشد و چه بعد از آن، که اساساً انسان، دسترسی مستقیمی به چگونگی پیدایش جهان نداشته است.
⬅️کاسمولوگیا اما ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و لوگیا (شناخت/منطق)؛ از این رو، ‹جهانشناسی› اساساً و ماهیتاً امری است انسانی، که در فرایند آن، تمامی باورها و عقایدی که به آنها ایمان دارد و نظریاتی که آنها را درست میپندارد و بغضها و نفرتهایش از خیلی چیزها، و حبها و عشقهایش به بسیاری امور، همه و همه در شناختش از جهان، تأثیر میگذارند و به ذهن او جهت میدهند تا قوهی تفکر و منطقش، عالم را آنگونه خوانش کند قوهی قلب و تعقلش دوست میدارد! و این، حقیقتی است که در هیچ دانشگاه و حوزهی علمیهای به جوان دانشجوی ما نمیگویند نکند قداست ‹ساینس› نزد او خدشهدار شود!
◀️بر این مقدمات، همانگونه که ارسطو ‹زمان› را محصول عمل ترکیبی و مشارکت ‹نفس› و ‹جهان متحرک› میدانست، ‹کاسمولوژی› نیز علمی است محصول تعامل ‹ذهن› و ‹جهان›؛ بر این اساس، فیزیک مدرن، ماحصل خوانش اذهانی است ملحد، که زیرساختهای اتمی و زیراتمی جهان را اموری صرفاً مادی و مرده تلقی کرده و فرایند ترکیب و پیدایش جهان را نیز بر اساس تصادف، و بدون هیچ طرح پیشینی و هوشمندانهای، توصیف و تبیین کردهاند.
✳️حال سوال اینجاست که اگر پیشفرضهای بنیادین فیزیکدانان را مبتنی بر آموزههای دین اسلام و اخبار رسیده از فرایند خلقت، تغییر داده و عناصر بنیادین عالم (هرچه که هستند) را اموری زنده و صاحب عقل و اراده تلقی کنیم و تلاش نماییم قوانین ارادهی آنها و چگونگی دستورگیری و عوامل مؤثر بر آنها را از طریق پژوهشهای دقیق و تجربی، رصد و تبیین نماییم، آیا علمی که تولید میشود همین علم فیزیک موجود است یا علم #فیزیک_اسلامی؟
ادامه...
@Filsufak
✳️✳️عالم شگفتانگیز 2✳️✳️
❎اما مسأله اینجاست که چگونه ممکن است ‹یک جهان›، دارای ‹چند قانون› باشد؟ در پاسخ، به اعتقاد من، خداوند به طور شگفتانگیزی، قوانین این جهان را به شکل ‹لایههای پیاز› طراحی کرده است؛ و تاریخ علم، عبارت است از داستان سیر انسان از بیرونیترین لایهی پیاز، به سوی انکشاف اعماق و لایههای دورنی آن. اگر شما همانند یونانیان، در باب علت سقوط اشیاء، معتقد باشید که اجسام، دارای ‹حیّز طبیعی› هستند، به قوانینی از فیزیک و مکانیک دست مییابید که میزانی از پیشبینی را نیز به شما اعطاء میکنند. جلوتر که میروید ممکن است از حیز طبیعی دست بردارید و همانند دکارت، معتقد به نیروی فشاردهنده بر اجسام شوید و باز هم به قوانینی پیشگوییکننده برسید. جلوتر که بروید همانند نیوتن، علت سقوط را به نیروی کشندهی موجود در زمین و دیگر کرّات، نسبت میدهید و قوانین جدیدی از این برداشتتان استخراج میکنید. جلوتر که میروید به آینشتاین میرسید که مجدداً به ایدهی دکارتی بازمیگردد و نیرویی بیرونی که محصول انحنای فضاست را عامل چرخش کرّات به دور هم میپندارد و قوانین جدیدی را کشف و ارائه میکند. اما سؤال اینجاست:
⏺آیا برداشت آینشتاین از فیزیک جهان، قطعی است؟ آیا امکان ندارد با تغییر باورمان نسبت به بنیاد عالم، دیدگاهی جدید با قوانینی جدید ارائه کنیم؟ پاسخ به این سوال، برای هر فیلسوف علمی، بیشک مثبت است اما ما مسلمانان، متاسفانه فیلسوف علم مؤمنی که اینگونه بیندیشد و عمرش را بر بررسی مبانی فلسفی عالم حیّ و بنیاد ارادهمند عاقل زندهی عالم بگذارد و امکان فلسفی آن را تبیین نماید، و فیزیکدان مؤمنی که قوانین چنین موجودی را استخراج نماید نداریم!
⏹متاسفانه ما یکهزارم ایمانی که به ‹استیون هاوکینگ ملحد› داریم را به ‹محمد امین مسلمان› نداریم و حرفهای محمد از نظر ما، شعاراتی ماورایی و تخیلی است، نه حقایقی از کاسموگونیا، که میتوان یک کاسمولوگیای قوی و عمیق و دقیق را بر آنها بنیاد گذاشت!
#علم_دینی
@Filsufak
🔶به مناسبت تمسخر و فحشی که توسط یک جوان مومن سکولار با حجم زیادی محاسن و تصویری با بکگراند مسجد، در خصوص #فیزیک_اسلامی نثارم شد بر آن شدم تکملهای بر آن مطلب نوشته و مجدداً بر دیدگاه قبلیام تأکید نمایم شاید که در قلبهایی که به جای عرشالرحمن، عرش مدرنیته شدهاند و ذائقهشان به جک و جورج خو گرفته است کارگر اوفتد!
✳️خاطرتان باشد، در مطلب ‹عالم شگفتانگیز›، از ‹حیثیّت ترکیبی علم› صحبت کردم و با ذکر مبحث ‹زمان از دیدگاه ارسطو›، نشان دادم که علم، محصول خوانش عالَم است توسط عالِم، و اینکه هیچ عالِمی، بدون ذهنیت نیست بلکه تمامی باورها و ایمانیات او بر خوانش و برداشتش از عالَم، تاثیر میگذارد. قبلاً در جلسهی 34 دورهی طرحریزی استراتژیک لقمان (@LoghmanSPC) مستندات محکمی در این باب، ارائه نموده بودم و از آن جمله، کارل پوپر (فیلسوف بزرگ علم در دورهی معاصر) را شاهد آوردم آنجا که میگفت «25 سال تلاش نمودم تا به دانشجویان بفهمانم که شما نمیتوانید بدون داشتن یک نظریه، به مشاهدهی عالَم بپردازید». اکنون در جهت تأییدات بیشتر، دیدگاه ‹تام زیگفرید› در کتاب ‹ریاضیات زیبا› را به آن مستندات میافزایم شاید در یقین موجود در قلبهای مؤمن به مدرنیته، ذرهای شک رسوخ کرده و جایی برای اندیشیدن در باب #علم_دینی برایشان باز شود.
◀️زیگفرید پس از بیان نکاتی در باب حیثیت ‹عینی (Objective)› و ‹ذهنی (Sunbective)› موجود در نظریهی احتمالات، مینویسد: «فلسفهها و نگرشهای مختلفی در علم وجود دارد؛ حقیقت این است که علم (برخلاف ریاضیات)، بر بنیادهای سخت و استوارِ احکام و قواعدِ تقلیلناپذیر، ساخته نشده است! ... علم از کتاب آشپزی بیرون نمیآید که دستورالعملهایی برای آشکارکردن رمزهای طبیعت فراهم کند، بلکه از مخلوطی از روشهایی نشأت میگیرد که هر یک به طریقی موفق به ارائهی تصویر قابل درکی از طبیعت میشوند [یعنی دقیقاً همان بحثی که ذیل ‹عالم شگفتانگیز› عرض نمودم و گفتم بسته به میزان فهم انسان در رسوخ به لایههای عمیق پیاز حقایق جهان، دانشمندان هر یک به روشی توانستهاند تبیینی از عالم و قوانین آن ارائه نمایند]. این دلیلی است بر اینکه چرا همهی علم، تجربه یا همهی علم، نظریه نیست بلکه اثر متقابل پیچیدهای از هر دو است.»(1) و این جملهی آخر بدین معناست که علم، نه صرفاً حاصل تجربه است و نه صرفاً حاصل نظریهپردازی ذهنی؛ بلکه همانطور که پوپر تصریح داشت، شما بر اساس نظریات و پیشفرضهایی که قبول دارید به مشاهدهی عالم روی میآورید و بر اساس همانها هم عالم را خوانش و فرمولبندی میکنید.
❇️اکنون مسأله را مجدداً بیان میکنم: آیا اگر پیشفرضهای بنیادین شما، یعنی ‹مادهی اولیهی شکلدهندهی جهان، چیزی نیست جز ماده و انرژی›، به پیشفرضی نظیر ‹مادهی اولیهی جهان عبارت است از امری زنده، ارادهمند، عاقل، صاحب اختیار اما مأمور› تغییر یابد، فیزیک شما همان فیزیک ‹هر عملی را عکسالعملی است مساوی در خلاف جهت آن› خواهد بود؟ آیا اگر اتفاقی که نمرود برای ابراهیم رقم زد امروز رخ میداد، فیزیک مدرن پاسخی برای ‹سرد و سلامت شدن آتش برای ابراهیم› داشت؟ یا این #فیزیک_اسلامی بود که میتوانست در باب ‹امکان کنسل شدن مأموریت موجودات عالم در صورت ارائهی دستوری جدید› صحبت کند و قوانین ارائهی دستورات را بر اساس ‹قول› بیان دارد؟
✳️و یک حرف نو: نهایت فیزیک مدرن، استخراج قوانین ‹عالَم مأموریت› است؛ و تنها فیزیک اسلامی است که میتواند از قوانین ‹عالم اراده› صحبت کند و چگونگی تغییر مأموریت را بر اساس ‹قول›، بیان نماید؛ عالم را نه نیرو و فشار و انرژی، بلکه قول و اراده، تغییر میدهد.
#علم_دینی
1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریهی بازیها و جستوجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394 ص263.
@Filsufak
✳️#علم_دینی چگونه ممکن است؟ بخش یکم✳️
❎‹علم› بماهو ‹علم›، بیشک امری مستقل، نظیر نفس ‹انسان معلق در هوا›ی(1) ابنسینا نیست؛ همچنین بیشک ‹درخت دانش دکارتی› هم نیست که به تعبیر هایدگر، ریشه در زمین وجود نداشته باشد!(2) متاسفانه دانشجوی ما نمیداند و اساتیدمان نیز اگر بدانند امتناع دارند یا کفر میورزند (میپوشانند) از تبیین این نکتهی بنیادین که علم، نه مثل ‹نفس ابنسینایی›، استقلال وجودی دارد و نه مثل ‹درخت دانش دکارتی› میتوان آن را بدون تبیین خاک و وادی و ساحتی که در آن روییده است فهمید و فهماند.
◀️هایدگر به ما یاد داد که حتی ریشههای متافیزیکال درخت دانش نیز، بنیاد رویش شاخههای علوم نبوده و نیستند؛ «متافیزیک، خاک خود را فراموش کرده است. ریشه، در خاک گم میشود و خود را فراموش میکند و خاک که بالندگی ریشه از اوست با آنکه ریشه را فراگرفته است اما از تیررس آن مخفی میماند»(3) و اگرچه شاید در خود غرب، دیگر فیلسوفی نباشد که دم از ‹اطلاق ساینس› یا ‹ریشه در منطق محض داشتن ساینس› بزند اینجا در ایران اسلامی ما اما حتی اگر ولیّ جامعه توصیه کند به لزوم تولید #علم_دینی، از حاکم تا حکیم، درخواستش را ‹تمنای محال› تلقی کرده(4) و جلویش میایستند(5) در حالی که آن اولی، حتی سوادی هم در این باب ندارد و به تعبیر استاد رحیمپور ازغدی، حتی نام فیلسوفان علم را هم نمیشناسد!(6) و این است وضعیت واماندگی بزرگان ما! اما بدانند که راه برونرفت از این وضعیت و تلاش برای سربرآوردن #تمدن_نوین_اسلامی، برای نسل جوان، راهی است روشن.
❇️اگر علم، واجد ریشههای متافیزیکال و خاک پارادایم خود است، #راه_روشن عبارت است بیان روشی که فرایند و ملزومات تولید #علم_دینی را فراهم کند؛ این فرایند عبارت است از سه گام اساسی در حرکت از وحی به عقل و در نهایت به تجربه.
(1) ابن سینا، رساله نفس، با مقدمه و حواشی و تصحیح دکتر موسی عمید، نشر دانشگاه بوعلی سینا، همدان، سال۱۳۸۸ ه ش، چاپ دوم، ص ۱.
(2) https://b2n.ir/085135
(3) هایدگر: متافیزیک چیست؟ ترجمه سیاوش جمادی، ققنوس، 1383، ص 134. همچنین ببینید: سید محمد چاوشی: بنیاد فلسفه بر اساس تفکر هگل. نامه مفید، 1386، شماره 62. ص 48. نیز ببیند: علی ربانی گلپایگانی: مارتین هایدگر و هرمنوتیک فلسفی. کلام اسلامی، 1381، شماره 43.
(4) http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/97589
(5) http://sazandeginews.com/News/340
(6) https://b2n.ir/343715
@Filsufak
✳️#علم_دینی چگونه ممکن است؟ بخش دوم✳️
❇️گام نخست: احیای علم کلام
◀️علم کلام یکی از علوم اسلامی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید به آنها اعتقاد داشت بحث میکند(6) و چون معارف اعتقادی در منابع اصلی دین به صورت منظم مطرح نشده، وظیفهی علم کلام و متکلمین، این است که با استفاده از متد و روش علمی خود، همهی آن مباحث را به خوبی شناسایی کرده و آن را به صورت نظاممند طرح و تبیین کنند. بر این اساس، برای مثال در وادی تولید علم روانشناسی اسلامی، گام نخست، عبارت است از بررسی کلامی آیات و روایات، و استخراج ساحتها و حالتها و قوههای نفس انسان، و سپس تبیین روابط علّی میان آنها و در نهایت، ارائهی نقشهی انسان از دیدگاه اسلام.(7) بر این اساس، علم کلام، موضع پاسخ به ‹چیستی› یک مسأله است.
(6) مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص۱۷، انتشارات اسلامی، قم.
(7) برای تبیین بیشتر این مثال، ر.ک: استاد حسن عباسی، دورهی کلبه کرامت، رویکرد انسانمدار.
@Filsufak
🔰در روز عید اتفاقی در عالم میافتد که در روزهای دیگر نمیافتد.
باطن عید این است که باب ویژهای به عالم بالا باز میشود و لذا باید خوشحال بود.
✍️ آیتالله سید محمدمهدی میرباقری
⬅️ الان یکی از موضوعات مطرح در فیزیک و برخی علوم جدید بحث درباره #جهان_موازی و #Stargate است، کلی فیلم و سریال هم برای آن ساختهاند. غافل از اینکه همین #عید_مبعث و ایام الله دروازههای به عالم بالا هستند. تئوریپردازی درباره این موضوع یعنی تولید #علم_دینی که برای برخی خیلی عجیب است
✍️ حسام الدین حائریزاده
✅ در دعایى که براى شب #مبعث نقل شده، آمده: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّى الْأَعْظَمِ فِى هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ». به حسب آنچه در این دعای شریف نقل شده، عظیمترین تجلّى الهى در شب مبعث و بواسطه مبعوث شدن پیغمبر اکرم (ص) بوده است.
✍️ آیتالله مصباح یزدی
اندیشهجویان استاد حسن عباسی
📡 @Hasanabbasi_students
♦️جغرافیای توحید و جغرافیای تثلیث
(قسمت سوم)
🔻 ادریس(ع) دیرین گونه فکر، حکومت و حکمت
📎لینک قسمت دوم مطلب
https://t.me/forattanile/1541
💢همیشه از سوال های اصلی بشر نسبت علم و دین بوده، نسبتی که در دوره مدرن به تباین و تمایز مطلق این دو رسیده است، مسئله #علم_دینی نیز امروز از مسائل مهم در قاموس تفکر انقلاب اسلامی است.
⭕️تاریخ فلسفه (در نظر غرب) منشاء اندیشه بشری را ملطیه(غرب ترکیه امروزی) و یونان باستان و تحدیداً دوره سقراط،افلاطون و ارسطو میداند، دوره ای که فاصله چندهزار ساله با شکل گیری تمدن در غرب آسیا دارد.
🔻چه طور خالق عالم از تنزیل علم، تزکیه و حکمت سخن گفته در صورتی که به ادعای غرب اولین اندیشمندانِ تاریخ دون شأن رسالی و اندیشه شان دون از سعادت بشر و تعیین هدف خلقت بودند؟
🔻غرب آسیا که مصدر اولین تمدن های بشری بوده و سلسله انبیاء از آدم (ع) به بعد در این منطقه میزیستند چگونه فاقد متفکرین و اندیشمندان بوده است؟
🔻فلسفه غرب که ابتداً با تثلیث " کمیت، کیفیت، کلمه" شروع شد نسبتش با اندیشه ای(حکمت) که همراه کتاب نازل گردید چیست؟
🔻مترجمین به غلط یا سوء نیت، فلسفه را به حکمت ترجمه کردند، تاریخ حکمت که تنزیل شده( انزل معهم الکتاب و الحکمة) و جوهره اش توحید است،
نسبتش با تاریخ فلسفه که چند هزار سال بعد از ارسال رُسل و تنزیل حکمت و کتاب به انبیاء شروع شده چیست؟
💢حکمت، حکومت، حکم و حاکم همه از یک خانواده در لغت اند، نسبت حکمت و حکومت چیست؟
💢ادریس(ع) از انبیايي که کمتر درموردش گفته شده، ششمین خلیفه و نوه حضرت آدم و پدرِ پدربزرگ نوح نبی است(نوح ابن لامک ابن متوشیلخ ابن ادریس).
✅ کلمه ادریس مشتقی از کلمه درس است، حضرت ادریس(ع) پدر علم، حکمت، حکومت، اندیشه و زبان بشری است. اسم این نبی در زبان سومری " انمی دورانا" به معنای ساکن آسمان است، قرآن نیز از عروج ادریس سخن گفته(و رفعناه علیا) اما از اسرائیلیت موجود در داستان ادریس(ع) سکونت در آسمان ها بعد از عروج است. "اینوک" در زبان یونان قدیم، "ادراکوس" در یونان بعد از اسکندر، نیز اسم های دیگر حضرت ادریس در زبان های مختلف اند.
✅هرمس نام دیگر حضرت ادریس است که پدر هرمنوتیک و علم تأویل دانسته شده. "خنوخ" یا اخنوخ در زبان حبشی نام دیگر حضرت ادریس است که از کتاب های اصلی کلیسای کاتولیک حبشه کتاب خنوخ بوده، قسمت قابل توجهی از این کتاب حاوی "آیات الهی" و شباهت زیادی به کتاب "توحید مفضل" امام جعفر صادق(ع) دارد.
✳️ادریس(ع) اولین (رسول) پیامبر دارای رسالتِ دعوت بوده، ادریس موفق به برقراری حکومت دینی به عنوان اولین حکومت تاریخ بشریت در بین النهرین بوده، شواهد تاریخی اکتشاف اولین "خط" و "قانون" را در بین النهرین و ایضاً میدانند، دو امری که نسبت مهمی با حکمت نازل شده بر ادریس و حکومتش در بین النهرین به مرکزیت مسجد سهله دارد.
🔰فلذا
✳️جغرافیای تثلیث تحریف کننده اصلی میراث ادریس(ع) از جغرافیای توحید در علم، فکر و حکومت است، حکمت نازل شده بر ادریس مصدر خیلی از علوم مثل زبان، نجوم، ریاضیات است که امروز از ذات خود دور شدند، تحریف اصلی تنزل حکمت در جغرافیای توحید به فلسفه در جغرافیای تثلیث است، "آیات الهی" لُب و قلبِ حکمت است، همان طور که در کتاب خنوخ به کرّات از آیات الهی سخن گفته شده. تحریف فلسفه تنزل مفهوم آیت (معنی عالم) به "آرخه"(ماده المواد عالم) بود، مفهومی که در جغرافیای غرب ترکیه(ملطیه) و یونان به وجود آمد و هزاران سال مادی نگری عالم منقطع از وحی را در غرب به عنوان شاه لوده اصلی تفکر قرار داد.
▫️مصادر
📎رویکرد معرفت مدار_کلبه کرامت_استاد حسن عباسی
https://b2n.ir/n78093
📎برنامج الملتقی_ الحلقه الثالثه_ علامه السید سامی البدری
https://b2n.ir/z03818
📎کتاب نبی الله ادریس بین المصریه القدیمه و الیهودیه و الاسلام تالیف دکتر هدی درویش
📎کتاب اساطیر الیهود احداث و شخصیت عهد القدیم من بده الخلیقه الی یعقوب
📎کتاب هرمس الحکیم مثل الرحمه بین الالوهیه و النبوه تالیف احمد غسان اسباتو
📎کتاب اخنوخ سابع الاباء تالیف الخوری بولس الفغارلی نشر الرابطه الکتابیه
✍امیر ایوب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌍فرات تا نیل
📡@forattanile