eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
663 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#آرام_جــــــان 📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ #مادر" . 🍃آرام جان! قصه زنی #عاشق است که آ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از همان ساعات اول مقید شدم باوضو شیر بدهم. از اول تا آخر شیرخوردن محمدحسین تمام حواسم را جمع می‌کردم. بسم‌الله می‌گفتم. نیت می‌کردم: خدایا به بنده‌ت خدمت می‌کنم تا بتونه برات خوب بندگی کنه! تا سیرشدن بچه اللهم کل لولیک و انا انزلنا می‌خواندم. گاهی هم روضه‌هایی که از مرحوم کافی شنیده بودم، با خودم زمزمه می‌کردم. چکه‌چکه‌های اشکم را با سرانگشتم می‌گرفتم و می‌مالیدم روی صورتش. می‌خواستم شیری که می‌خورد طعم روضهٔ امام‌حسین بدهد ــــــــــــــــــــــــــ .... 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
روی برگه‌ای نوشتم: «هو الشــــــهید» آرام و باوسواس. انگار می‌خواستم یک اثر هنری فاخر خلق کنم. دوباره تکرار کردم. در دلم به محمدحسین گفتم: «دیدی آخر شهید شدی؟ دیدی به آرزوت رسیدی؟» این بار «ش» را کشیدم. خودکار جلوتر نمی‌رفت. شب قدر امسال بود یا سال قبلش؟ نمی‌دانم. گفت: «این شبا پرونده‌ها رو بازبینی می‌کنن. دعا کردم گوشهٔ پرونده‌م بنویسن: هوالشهید.»😭 ـــــــــــــــــــــــــ .... 📚 ⚫️ 🥀 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
.... 📚 ـــــــــــــــــــــــــــ عقده‌شونو سر محمدحسین خالی کردن؛ با قمه، لوله، چاقو، تیغ موکت‌بری... بغض راه گلویش را بست. بریده‌بریده گفت: «یک چشمش رو تخلیه کرده بودن... جمجمه‌ش... پهلوش...»😭 🏴 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔 می خواهیم امروز داستان زندگی شهیدی را تعریف کنیم که مدافع امنیت من و شماها بود 🥀 شاید برایتان جالب باشه که این شهید، مدافع حرم هم بود و برای دفاع از حرم عمه جانمان، به سوریه رفته بود 💯 آره، درست حدس زدید، روایت زندگی شهید امنیت؛ به روایت مادر در کتاب 📚 ✍️ به قلم: محمد علی جعفری ✓قیمت کتاب 80/000ت ♡قیمت با تخفیف 75/000 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🌹 اواخر بهمن 96 در ایام شهادت مظلومانه، حضرت زهرا (س) بود که خیابان پاسداران تهران، شاهد توحش‌ گروه موسوم به دراویش گنابادی و ایجاد ناامنی و به شهادت رساندن سه تن از نیروهای انتظامی بود.  💠 قصه پسر جوانی را می‌خوانید که در کف خیابان‌های شمال شهر تهران، شهید شد آن هم نه در دهه شصت؛ در همین 6 سال گذشته.. 📖 روایت زندگی شهید امنیت؛ به روایت مادر در کتاب ✍️ به قلم: محمد علی جعفری ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 . 🔸شهیدی که به دست در گلستان هفتم به شهادت رسید. خوب که ذهنم را زیر رو می‌کنم فقط تصاویر آدم‌هایی که توی جنگ هشت ساله یا و یا در شهید شده اند جلوی چشمم ردیف می‌شوند. قیمت کتاب 80/000ت قیمت با تخفیف 75/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
📖 #آرام_جان 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت #محمد_حسین_حدادیان به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدح
« نیم خیز نشست جلویم. بهش می‌گفتم: «خب راحت بشین روی زمین!» سرسفره و موقع تماشای تلویزیون هم نداشت، انگار داشت دیرش می‌شد. تسبیح شاه مقصودش را توی دست جمع کرد: «حاج خانم!» از حاج خانم گفتنش فهمیدم قضیه جدی است. - نظرتون درباره سوریه رفتن من چیه؟ دستم را گذاشتم روی سینه ام. سرش را بوسیدم و گفتم: «یک عمره توی زیارت عاشورا به امام حسین می گم: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. تسبیحش را انداخت بالا و توی هوا چنگ زد. بغلم گرفت و گفت: «قربونت برم مشمول جان!» 🔗 برشی از کتاب
📚 کتابخون همیشگی مون از 🌹 📘 📕 📒 ....... بمونی برام مهربونم💖
📌خاطرات "شهید محمدحسین حدادیان به روایت‌ " . 🍃آرام جان! قصه زنی است که آرام آرام جانش را به جانان تقدیم کرده است.🍃 . 🔸شهیدی که به دست در گلستان هفتم به شهادت رسید. خوب که ذهنم را زیر رو می‌کنم فقط تصاویر آدم‌هایی که توی جنگ هشت ساله یا و یا در شهید شده اند جلوی چشمم ردیف می‌شوند. قیمت کتاب 100/000ت قیمت با تخفیف 95/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu