بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم یا صاحب الزمان
یا سیدی و مولای،اجدادم که شیعی و یا علوی(محتملا علوی و سید بودند)مردند و شما را ندیدند،پدربزرگم در ۴۰ سالگی مرد در حالی که محب شما بود،اما شما را ندید...پدرم هم چند سال دیگر میمیرد،اما تا به حال شما را ندیده...کنایهای پشت دیدنی که میگویم موجود است...و حال من جوان کمسن و سالی هستم و خوف این را دارم که نکند پیر شوم و بمیرم در حالی که تحقق وعدهی الهی را به دستان شما نبینم...
آقا جان،بنده مُحتضری هستم که به یک نگاه خاصه ی شما محتاجم...مرا دریابید...زیرا حقیقت را درنیافته و آب را از سرچشمه نگرفته ام...اختلافات هر قوم و حزب و گروهی مرا خسته کرده و بیشتر مرا ترغیب می کند که به شما رجوع کنم...مرا دریابید که سخت به شما محتاجم...
یا خلیفهالرحمن،اکثر این مردم چونان پشگان شناور در بادند،در حالی که ما از این شناور بودن خسته شدیم و به تنگ آمده اییم...دیگر نمیخواهم سرنوشتم چونان اجدادم و پدربزرگم و پدرم شود...
یا مولای،کی آن روزی میرسد که شمشیر مبارکتان به سخن درآید؟!کی آن روزی میرسد که از کوههای حجاز برای قیام پایین بیایید؟!دیگر از دستهجات مختلف به تنگ آمده ایم...فقط نیاز به صیقل داریم...همان صیقلی که اصحاب عاشورا در شب عاشورا تجربه کردند...دیگر نمیخواهیم که از سویی شما را دعوت کنیم و از سویی مثل اهل عراق شما را تنها بگذاریم...
ادرکنا یا صاحب العصر و الزمان...الامان،الامان،الامان
#العجمی