eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
89 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
167 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 نه از انگلیس می‌ترسید و نه از رضا شاه، او سمت مردم بود! 🌹۱۰ آذر سالروز شهادت
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شهید مدرس را بهتر بشناسید 🌱 از دیدگاه امام خمینی
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مدرس، یک انسان بود! ▫️امام خمینی: 🔹آنها از مدرس می‌ترسیدند. مدرس یک انسان بود. یک نفری نگذاشت پیش برود کارهای او را تا وقتی کشتندش. یک نفری غلبه می‌کرد بر همه مجلس! بر اهالی که در مجلس بودند غلبه می‌کرد یک نفری. یک نفری تا توی مجلس نبود، مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست؛ مثل اینکه محتوا ندارد. 🔸مدرس با آن عبای نازک و با آن قبای کرباسی، وقتی وارد می‌شد، مجلس می‌شد یک مجلس- طرحهایی که در مجلس داده می‌شد، آنکه مخالف بود، مدرس مخالفت می‌کرد و می‌ماساند مطلب را! 💢وقتی که روسیه در یک قضیه‌ای اولتیماتوم داد به ایران و آوردند به مجلس و قوای نظامیش هم حرکت کرده بودند به طرف تهران یا قزوین که این را قبول کنند، مجلس بُهت شان زده بود که باید چه بکنند. قوا، قوای شوروی است، مقاومت نمی‌توانیم بکنیم؛ قبول این هم که خیانت است. 🌀آنجا [یک مورخ] نوشته است که یک روحانی با دست لرزان آمد و گفت: «حالا که ما باید از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم؟ ما این را ردش می‌کنیم». رد کرد. همه هم قبول کردند. آنها هم هیچ کاری نکردند. ⚡️اینها می‌بینند یک انسان وقتی در یک ملت پیدا بشود، می‌تواند که مجرای امور را از آن طریقی که آنها می‌خواهند برگرداند. آنی که آنها می‌خواهند نگذارد بشود، کوشش کردند نگذارند انسان پیدا بشود. 📚صحیفه امام، جلد یک، صحفه ۴۲۳.
🔺مجسمه دورو 🔹رضاخان در اوّل خیابان سپه محوطۀ بزرگی را که به نام باغ ملّی بود، تعمیر و بازسازی نموده و مراسم نظامی در آن برگزار می‌کرد. در بالای سَر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم‌تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسمۀ از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون. 🔹روزی برای مراسمی، را دعوت کردند؛ هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت و سپس در چادری نشستند. 🔹رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! درِ ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم، درست مثل صاحبش دورو دارد! 🔸رضاخان از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نمی‌گفت... 📚برگرفته از كتاب؛ "حاضر جوابی‌های شهيد مدرس" ‌‌‌
❇️ به شدت مخالف زیاد شدن حقوق بود. منطق ایشان این بود که نمایندگان باید مردم باشند و برای خود کیسه ای از نمایندگی ندوزند. 🔻برش اول: 🌀در دوره چهارم مجلس مدرس نماینده اکثریت مجلس و در اوج قدرت و نفوذ بود. در یکی از اعیاد که نمایندگان مجلس هم در خانه مدرس اجتماع کرده بودند، یکی از نمایندگان در نطقی گفت که حقوق صد تومان کفاف مخارج زندگی نمایندگان را نمی کند، ترتیبی دهید که این مبلغ به دویست تومان افزایش یابد. 🔹ایشان فرمودند: روزی که شدید، حقوق تان معلوم بود. اگر به این حقوق راضی نیستید از نمایندگی مجلس دهید و به مردم که موکلین شمایند، اعلام کنید که فقط با حقوق ۲۰۰ تومان حاضر به قبول نمایندگی هستد. اگر قبول کردند که هیچ وگرنه راهی برای این مطلب نیست. 🔺برش دوم: 🔸در لایحه بودجه سال ۱۳۰۶ بنا بر این بود که حقوق نمایندگان زیاد شود. ایشان با این طرح مخالفت کرد و گفت: «ما ولی مردم نیستیم که خودمان مستقلا و با صلاح دید خود اقدام کنیم. ما مردمیم و باید طبق نظر موکلین خود اقدام نماید. من از پانصد هزار موکل خود یکی را نمی شناسم که با افزایش حقوق شما به ۳۰۰ تومان موافق باشد. برای اینکه مردم ندارند، فقیرند». 📚 ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ صفحات ۳۵-۳۴ , ۷۵.
💠سیره علمی ▫️13 سال در اصفهان بیش از 30 استاد را درک کرد.فقط پنج سال را به آموزش دروس ادبیات عرب اختصاص داد. ▫️در روزهای تعطیلات تبلیغی دروسی مثل شرح هدایه، شرح منظومه، شوارق و الشواهد الربوبیة را نزد اساتید به صورت خصوصی می خواند. ▫️در اصفهان دروس فقه، اصول، فلسفه را به طور کامل آموخت و در فقه و اصول مجتهد شد. در اصول، آن چنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که مشتمل بر ۱۰ هزار سطر بود، بنویسد. ▫️بعد از اصفهان هفت سال در نجف مستقر شد و به درجه مرجعیت رسید؛ اما خودش به مرجعیت شیعیان هند تن نداد و به وطن برگشت. ▫️بعد از برگشت به اصفهان تدریس فقه و اصول را شروع کرد؛ تسلط وی به مباحث آنقدر زیاد بود که به مدرس مشهور شد. ▫️وقتی راهی تهران شد، می گفت کار اول من تدریس است سپس سیاست. وی معتقد بود طلاب هم باید علوم حوزوی و هم علوم روز را بخوانند. وی تأسیس دارالترجمه را به وزارت معارف پیشنهاد داد. ▫️عباس کرمانی که سالها دروس نجف را چشیده بود، درباره تدریس مدرس معتقد بود که اساتید حوزه اصفهان و نجف در برابر مدرس مانند معلم مکتب خانه هستند. ▫️وی اولین کسی است که نهج البلاغه را جزو دروس رسمی حوزه علمیه قرار داد و همچنین برای جلوگیری از اتلاف وقت طلاب، ا‌ین بار امتحانات از طلاب را به اجرا درآورد.
✅ سه توصیه راهگشای به دخترش
▪️وقتی در زندان بود، رضاشاه دو بار سراغش فرستاد. بار اول پیغام داد: بیایید نایب‌التولیه آستان قدس شوید. بار دوم هم گفت: بروید عراق، آنجا جای شماست. مدرس هم جواب داده بود: اگر(از زندان) بیرون بیایم من همان حَسنم و تو همان رضاخان. نماینده مجلس باید اینطور ثابت قدم باشد... 💬 علیرضا گرائی
📌به مناسبت 10آذر؛ سالروز شهادت شهید مدرس 🔆 مجموعه اینفوگرافی 🔻سایر اینفوگرافی‌های مدرس👇 👈 هفت حکایت از ساده زیستی مدرس https://eitaa.com/darseenghelab/10200 👈 پنج داستان از مبارزه با فساد در سیره https://eitaa.com/darseenghelab/10201 👈 سه حکایت از سیره شهید مدرس در حمایت از کالای ایرانی https://eitaa.com/darseenghelab/10202 👈 چهار حکایت از پاسداری از استقلال و آزادی کشور https://eitaa.com/darseenghelab/10203 👈 مخالفت با قراردادهای استعماری https://eitaa.com/darseenghelab/10204 👈 شش حکایت درباره شجاعت و استقلال شخصیتی https://eitaa.com/darseenghelab/10205 💡 پیش بینی های شهید مدرس درباره آینده ایران https://eitaa.com/darseenghelab/10206
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد رحیم پورازغدی: ⬅️به شهید مدرس گفتند در خانه‌ی راحت‌تر باشی، بهتر می‌توانی به مردم خدمت کنی؛ مدرس جواب می‌دهد هر چه وضع من بهتر شود، کمتر خدمت می‌کنم، بیشتر خیانت می‌کنم! 🔸 فرزند شهید مدرس می‌گفت وقتی پدرم همه کاره تهران و مجلس بود ما تقریبا هر شب گرسنه می‌خوابیدیم.
🔺بزرگ هست ولی ته دارد ▪️یک روز رضاخان بر سبیل مزاح و شوخی در مجلس دست به جیب آقا گذاشت و گفت: «آقا! جیب شما خیلی بزرگ است!» ▫️مدرس گفت: «بزرگ هست ولی ته دارد؛ جیب شماست که ته ندارد!» 📚کتاب تنها درمحراب؛ صفحه ۷۷.
مدرس نوکر نمیشود! آیت الله مصباح : 🔸️مدرس در تابستان و زمستان همان یک دست لباس کرباس را که داشت مى ‌پوشید و مى ‌گفت: «پوست دست و پا، از پوست صورت که لطیف‌ تر نیست! بدن را هر طور عادت بدهى همان طور عادت مى‌ کند!» 🔸️جوراب پشمى، شلوار، پیراهن پشمى و قباى فاستونى و عباى نائینى نمى ‌پوشید و مى‌ گفت: «این ‎ها پول مى ‌خواهد و پول نوکرى مى ‌آورد و مدرس نوکر نمى ‌شود.» هنگام شهادت همه ثروتش بیست و چهار تومان بوده است. 🔸️مدرس از پدرش نقل مى ‌کند: «یاد بگیرید در شبانه‌روز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید، تا در قید تهیه لباس نو نباشید!» 🔸️او اجداد ما را سرمشق قرار مى ‌داد و مى ‌گفت: «حلم و بردبارى را از جدّ بزرگوارمان رسول خدا(صلی ‎الله ‎علیه ‎و آله) بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جدّ طاهرمان على(علیه ‎السلام) و تسلیم ‎ناپذیرى در برابر زور و ستم را از جدّ شهیدمان سیدالشهداء(علیه‎السلام) بیاموزید.» 📚 ره‎ توشه، جلد۲، صفحه۲۶۶ 🌹🌹🌹