✳️ مرحوم حاج آقا #فخر_تهرانی
در مورد حاج آقا فخر، یک کسی که خیلی خدمت میکرده به حاج آقا فخر در خانهشان رفت و آمد داشته میگفت: مورچههایی دمِ درِ خانهاش دمِ درِ حیات آمده بودند بیرون، ایشان گاهی برای آنها یک چیزهایی میریخته مورچه ها بخورند، کم کم مورچهها زیاد میشوند، آقا آجر گذاشته بوده که وقتی که میخواهد رد بشود پایش را بگذارد روی این آجر روی مورچهها نگذارد.
بعداً دیگر مورچهها خیلی زیاد شده بودند، آنوقت میگوید یک بار گفت مورچهها بس است بروید، بروید، میگوید تا فردایش همه مورچه رفتند، دیگر مورچهها پیدایشان نشد، خودِ این آقا به بنده میگفت : که من به خاطر سفارشهای ایشان کبوترها را بهشون محبّت میکردم، دیگر پشت بام خانۀ ما کبوتر خانه شده بود، همسایهها گیر داده بودند که بابا تو کفتر باز شدی، تو طلبه هستی، ما گفتیم خدایا چه کار کنیم؟ اینها را دون بدهیم، مهربان باشیم مثل حاج آقا فخر، اینجوری شلوغ میکنند، مردم آزاری میکنند. آمدم به آقای فخر گفتم : این کبوترها همسایهها را اذیت میکنند، همسایهها به ما بد و بیراه میگویند ما چه کار کنیم؟ بعد ایشان میگوید که حاج آقا فخر گفت : به کبوترها بگو که آقا فخر میگوید که بروید ، میگوید من آمدم گفتم: کفترها آقای فخر میگوید بروید، میگفت خودم هم حالا چیز شده بودم که این چه رفتاری است؟ میگفت تا دو روز نشده تمام کبوترها رفتند. میدانید کبوترها جَلد میشوند یک جایی ول نمیکنند دیگر، میگفت دو روز نشد همه رفتند.
👤استاد #پناهیان
◀️ کانال فخر پارسایان
🆔 @fakhretehrani