🔰ارتحال #محقق_حلی، فقیه شیعه و نویسنده شرایع الاسلام (۶۵۶ش)
🌀ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی فقیه، اصولی و شاعر بزرگ شیعی و مشهور به محقق حلی و محقق اول در سال ۶۰۲ در حله به دنیا آمد.
♨️وی یکی از بزرگترین و نامورترین فقیهان عصر خویش و دارای عظمت و اعتبار خاص در میان مجتهدان است، به حدی که وقتی کلمه «محقق» را بدون قرینه و نشانهای در میان فقها ذکر میکنند، شخصیت تحقیقی و علمی او موردنظر است.
📕مقدمات و علوم دینی را نزد پدرش فراگرفت و از عالمان دیگر شیعه نیز بهرهها برد و در علوم و معارف اسلامی از جمله در فقه، اصول، کلام و پارهای دانشهای دیگر تسلط کامل یافت.
📎🌀استادان ایشان شمسالدین (پدر محقق حلی) و تاجالدین حسن بن علی دربی و مفید الدین محمد بن جهم حلی و سید فخار موسوی و سدید الدین سالم بن محفوظ سید مجدالدین و اساتیدی دیگر بودند.
🌀شاگردانش را بالغ بر ۴۰۰ نفر برشمردهاند که از جمله آنها علامه حلی و ابن داوود حلی و ابن طاووس و ابن سعید هزلی حلی میباشند.
در حمله هلاکوخان مغول، بغداد که مرکز علمی شیعه بود ویران شد، اما با ابتکار محقق حلی، شهر حله از گزند مغولان محفوظ ماند و به مرکز علمی شیعه تبدیل شد
📚از آثار او میتوان به شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المختصر النافع فی فقه الامامیة، النافع فی مختصر الشرائع،المعتبر فی شرح مختصر النافع، المعارج فی اصول الفقه، اشاره کرد.
🌀وی سرانجام در ۱۳ ربیعالاول سال ۶۷۶ ق مصادف با ۳۱ مرداد ۶۵۶ ش در شهر حله درگذشت.
🌹🌹🌹
🔺مطابق با واقع
🔹در کتاب «شرائعالاسلام فی مسائل الحلال و الحرام»، که از آثار #محقق_حلی است، دوازده هزار مسأله شرعی آمده است، در حالی که مجموع استفتائات مراجع تقلید و رساله عملیه آن ها شاید به هشت هزار مسأله نرسد؛
🔸مرحوم آیت الله مرعشی نجفی وقتی که برای دیدن امام زمان (عج) تصمیم می گیرد که چهل شب چهارشنبه به مسجد برود. در یکی از هفته ها به محضر سید عربی می رسد که بعدا می فهمد امام زمان بوده است.
⚡️از جمله مطالب رد و بدل شده بین ایشان و سید عرب درباره کتاب شرایع محقق حلی بود که، حضرت فرمودند «اکثر مسائل آن منطبق با واقع است».
🔺خواب و بیداری!
🔹عالم بزرگوار شیعه مرحوم #محقق_حلی در خواب دید که کسی به او می گوید:«فردا صبح، به اوّلین کسی که وارد مسجد می شود احترام کن».
🔸از خواب برخاسته، هنگام صبح به مسجد رفت، دید سگی وارد شد. آقا، سگ را از مسجد بیرون راند.
⚡️شب بعد مجدداً در خواب به او گفتند:«مگر به تو نگفتیم اوّلین موجودی که وارد مسجد می شود احترام کن».
🍁 روز دوّم که وارد مسجد شد باز سگی آمد. او هم سگ را از مسجد راند. تا چند روز این واقعه تکرار شد و محقّق به وظیفه اش عمل می کرد و می فرمود:«من بیداری را فدای خواب نمی کنم، از نظر فقهی سگ نجس است و نباید گذاشت وارد مسجد شود».
☄پس از آن به او خطاب شد:«حقّا که تو محقّقی».
📚خاطرات حجت الاسلام قرائتی، ج 2، ص 107