تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت5⃣
تفسیر مالک یوم الدین📜
بخش اول
در بیان سوره مبارکه حمد رسیدیم به آیه مبارکه «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» (۱)، دو قرائت در اینجا معروف است یکی «مالک یوم الدین» و دیگری «ملک یوم الدین». یک اشاره مختصری به اختلاف قرائات بکنم.
در قرآن کریم غالباً مواردی که قرّاء هفتگانه معروف در متن قرآن اختلاف کردند (که موارد هم چندان زیاد نیست) اختلاف بر سر چگونگی خواندن یک کلمه است. در رسم الخط قدیمی عربی که امروز هم در غالب قرآنهای کشورهای اسلامی رعایت میشود الف را در بعضی از کلمات الف وسط کلمه را نمینویسند و با یک نیمه الفی بر روی حرف قبل از (الف) او را نشان میدهند مثلا «مالک» را مینویسند به «ملک» یک الف کوچکی روی حرف میم میگذارند که معلوم شود مراد «مالک» است نه «ملک»، این نیمه حرف را حالاها میگذارند و در بسیاری از کلمات قرآنی این جور است، یک ضابطه خیلی دقیقی هم این رسم الخط ندارد، در کتب مخصوصی رسم الخط که مسلمین نوشتند کتابهائی و فصولی نوشته شده مخصوص بیان رسم الخط قرآن، چون مسلمانها به همه جوانب قرآن رسیدگی کردند از جمله رسم الخط، مثلاً در «الاتقان سیوطی» یک فصلی درباره رسم الخط قرآن است، آنجا ذکر کردند که الف بعد از کدام حرفها در نوشتن ساقط میشود و در تلاوت خوانده میشود. به نظر میرسد که اختلاف نظر در باب این که در سوره حمد مالک است یا ملک ناشی میشود از همین قضیه، هردو قرائت طبق فتوای علما صحیح است. در معنا هم تفاوت زیادی نخواهد کرد و در موارد اختلاف قرائت غالباً از این قبیل است، خیلی کم اتفاق میافتد که حروف آن کلمه مورد اختلاف تغییر پیدا کند حتی اگر حروف هم یک جا تغییر کند باز معنا یکی است معنا تغییر پیدا نمیکند مثلاً «إن جاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»(۲)، که «فتبینوا» قرائت معروف است یک قرائت هم هست «فتثبتوا» که این دو حروفش تغییر پیدا کرده ولی چون نقطهها شبیه هم هست در هر دو، لذا دو قرائت شده ولی هردو به یک معناست یعنی «تحقیق کنید». بنابراین موارد اختلاف قرائت در قرآن این جوری است مواردی که حروف تغییر کند نادر است در همانجا هم معنا یکی است غالب جاهای اختلاف قرائت لهجهها است در اینجا دو قرائت است، «مالک یوم الدین»، «ملک یوم الدین» اگر گفتیم «مالک»، از ریشه «ملک» - بکسر میم - خواهد بود یعنی صاحب و دارنده «ملک» اگر گفتیم، از ریشه «ملک» - بضم میم - خواهد بود یعنی سلطان، پادشاه، حاکم، تفاوتی نمیکند چه بگوئیم خداوند و صاحب و صاحباختیار و دارنده روز دین است یعنی همه چیز روز دین و قیامت در اختیار اوست چه بگوئیم خداوند ملک و سلطان و پادشاه روز دین است یعنی باز همه چیز روز قیامت تحت قدرت اوست، البته قرائت «مالک» شاید معروفتر است و از جهتی هم ممکن است ترجیح دهیم قرائت «مالک» را بر «ملک».
#دین #قرآن #رهبری #تفسیر_رهبری #تفسیر
#سوره_حمد
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت 6⃣
تفسیر مالک یوم الدین 📜
📌بخش دوم
«مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار و دارنده روز جزا. مراد روز قیامت است بدیهی است روز در اینجا به معنای فاصله بین طلوع و غروب نیست که در دنیا و در منظومه شمسی معنای روز این است. روز قیامت این نیست که یک فاصلهای بین طلوع و غروب خورشید است آنجا «یوم تبدل الأرض غیر الارض»(۳) زمین و آسمان وضع دیگری پیدا میکند مقررات حاکم بر آفرینش شکل دیگری پیدا خواهد کرد، اوضاع، اوضاع مأنوس کنونی ما در دنیا نیست، روز یعنی دوران، دوره که ما درباره دنیا هم میگوئیم روز «الیوم عمل ولا حساب و غدا حساب ولا عمل » (۴) امروز کار هست و حساب و کتاب نیست، فردا حساب و کتاب است و کار نیست. آنچه امروز در دنیا انجام میدهید کار شما است و هیچ حساب و کتابی بر روی کار شما در معیار و با حدود و ثغور دیدگاه الهی نیست حساب و کتابها محدود است، کارهای فردی شما و درونی شما خطورات ذهنیتان، تفکراتتان، تصمیمهاتان که بعضیاش مستوجب عقاب است و بعضیاش مستوجب ثواب است و بعضیاش موجب تکامل شما است حتی فکر شما مستوجب این میشود که روحتان تعالی پیدا کند و گاهی نفس تفکر موجب تنزل و انحطاط است بزرگانی را ما شنیدیم و دانستیم که اینها از واردات ذهنی نابهجا در ذهن خودشان جلوگیری میکردند پس اندیشههای انسانی میتوانند کمالبخش و میتوانند انحطاط آفرین باشند، خوب اینها حساب و کتاب دارد «یعلم خائنة الأعین و ماتخفی الصدور»(۵) تمام نگاهها و چشمهای خیانتگر از دید پروردگار روشن است و آشکار، تمام این کارهایی که در دنیا رویش حساب نیست در آخرت رویش حساب هست حتی حسابهائی هم که در دنیا هست غلط و نارسا و ناقص، تمام اینها حساب و کتابش در روز قیامت هست در آن روز عمل نیست فقط حساب و کتاب است. «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب ولا عمل» هر روز قیامت مثل روز دنیا است. مثل روز دنیای شما ۶۰ سال یکسال است روز قیامت هم یعنی همین یک برههای و یک قطعهای از زندگی انسان عبارتست از یوم الدین «دین» یعنی «جزا». شاید بشود گفت این روز جزا مخصوص قیامت هم نیست ممکن است آن بخشی و قطعهای که نتیجه آن حسابها و کتابها در آنجا معلوم میشود یعنی قطعه بهشت و قطعه دوزخ هم روز جزا به حساب بیایند آنجا هم مالک خدا است «مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار آن قطعه از زندگانی شما که عمل ندارید آنجا و صرفاً یک پارچه جزا است مالک و صاحب اختیار آن قطعه خدا است.
#دین #سوره_حمد #تفسیر #تفسیر_رهبری #رهبری #قرآن
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت7⃣
تفسیر إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین📜
بعد میرسیم به «إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»(۱). دو جمله بسیار عظیمی هستند «إیَّاکَ نَعْبُد» تو را بندگی میکنیم و «إیَّاکَ نَسْتَعِین» و از تو کمک میطلبیم.
عبادت یعنی بندگی، عبد یعنی بنده، شاید این جور استفاده شود که عبادت از آن مصدرهائی است که از عبد گرفته شده و بندگی از بنده گرفته شده است کما اینکه ترکیب بندگی هم شاید ابتدا نشان دهد بنده یعنی آن موجودی که در بند یک کسی یا یک چیزی است و بندگی یعنی در بند کسی و چیزی بودن در اختیار کسی یا چیزی بودن؛ انسان بندگیهائی دارد که بعضی خوب است و بعضی بد. بندگی بر خصلت خوبی خوب است.
بنده علم بنده صفا، طهارت، نور، بندگی انسان در مقابل خدا، یعنی تسلیم خدا بودن.
تعبیر رابطه بین خدا و انسان در بسیاری از ادیان آسمانی و در اسلام همین تعبیر بندگی است بنده خدا، بنده خدا یعنی تسلیم خدا و خدا منشاء همه خیرات است. بنده خدا بودن یعنی بنده کمال و خیر و نور مطلق بودن، این خیلی چیز خوبی است، بنده انسانها بودن این چیز خیلی بدی است چون انسانها ناقص و محدودند، بنده انسانها بودن ذلت برای انسان است. بنده قدرتهای ظالم بودن ذلت برای انسان است. بنده خواهشها و هوسهای نفسانی بودن ذلت برای انسان است پس بندگی از آن جمله چیزهایی نیست که همه جا بد و یا همه جا خوب باشد. بنده خدا بودن یک مفهوم بسیار متعالییی است.
این رابطه بین انسان و خدا را در بعضی ادیان مثل مسیحیت به جای بندگی، رابطه پدر و فرزندی معرفی کردند، انسانها همه فرزند خدا هستند. یعنی چه فرزند خدا بودن؟ «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»(۲) برای این است که هنوز در دنیا تفکری وجود دارد که همین تفکر مسیحیت است که رابطه انسان و خدا را رابطه پدر و فرزندی میداند و زاییده تفکرات شرک مردم و یونان قدیم است که آنها خدایان را پدرها و مادرها میدانستند این مسیحیت فعلی تغذیه شده از پستان آن شرک دوران تمدن یونان و رم باستان است، فرزند خدا بودن حرف و تعبیر غلطی است.
اگر خدا (معاذ الله) محدود شد، جسم شد و تولید کرد، مثل بقیه اجسام این دیگر خدا نیست آن را آن مفهوم خدائی که انسان در مقابل او باید خاضع باشد باید مفهوم بینهایتی باشد که مصداق آن مفهوم که ذات مقدس پروردگار عالم است بایستی به کلی خارج و خالی از حدود عدمی و نقصآور باشد و الا اگر موجودی است که نقصی و حدی دارد او قابل پرستش نیست، انسان در مقابل موجودی پرستش میکند و او را تقدیس میکند که او از همه مرزها و حدودی که بشر میشناسد فراتر و بالاتر باشد. بنابراین اگر چنانچه خدا حقیقتاً زاینده انسان است به هر شکلی این نقیصه بزرگی است برای خدا و نمیتواند چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر چنانچه یک تعبیر کفائی است که من گمان نمیکنم منظورشان تعبیر کفائی باشد اگر تعبیر کفائی است باز هم تعبیر رسائی نیست.
این آیه میگوید « إیَّاکَ نَعْبُد» تو را عبادت میکنیم البته این غیر از نعبدک هست نعبدک یعنی تو را عبادت میکنیم همین اگر به جای این ضمیر متصل خطاب آمدیم ضمیر منفصل آوردیم و قبل از نعبد آوردیم و گفتیم «إیَّاکَ نَعْبُد» معنا یک تفاوت عمده پیدا میکند انحصار را میفهماند «إیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را عبادت میکنیم و هیچ موجود دیگری را جز تو عبادت نمیکنیم. پس در «إیَّاکَ نَعْبُد» یک بحث داریم در اصل بندگی خدا که میگوئیم بندگی خدا یعنی بنده فضیلت و خیر و کمال و بندگی فضیلت یعنی در جهت فضیلت حرکت کردن این غیر از بندگی انسانها است که مایه ننگ و ذلت است انسان، همان انسانی که حاضر نیست بگوید من بنده کسی هستم، نوکر کسی هستم، به راحتی میگوید من بنده احسان کسی هستم، این را انسان به راحتی قبول میکند این برای انسان افتخارآفرین و شرفآفرین است بندگی که انسان را به کمال برساند. یک بحث دیگر این است که این بندگی کردن بندگی کردن انحصاری است فقط خدا را ما عبادت میکنیم و نه غیر خدا را و در قرآن یکی از اصول اساسی، عبادت نکردن غیر خدا است. انشاءالله در بحثهای قرآن ملاحظه خواهید کرد که یکی از چیزهایی که مکرر در قرآن ذکر میشود همین مسئله اجتناب از بندگی غیر خدا است مثلاً درباره خدا گرفتن و معبود گرفتن هوای نفس «أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(۳) این مضمون در قرآن مکرر ذکر شده است.۱۳۷۰/۰۱/۲۱
بیانات در جلسه سوم تفسیر سوره حمد
#دین #سوره_حمد #تفسیر_رهبری #رهبری #قرآن #تفسیر
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت8⃣
تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»📜
📌تذکر پنجگانه روزانه برای توجه به وجود صراط مستقیم
شما مثل کسى هستید که از جو زمین خارج شده و به فضا رفتهاید. آنجا هوا نیست و شما هم محتاج تنفسید. باید یک ذخیرهى هوایى با خودتان ببرید، تا بتوانید تنفس کنید. همین هم که حس کردید ذخیرهى هوا در حال ته کشیدن است، بلافاصله برگردید، خودتان را از لحاظ هوا تجهیز کنید و باز بروید. نه اینکه به شما بخواهم بگویم که من آنگونه نیستم. نخیر؛ بنده هم در این جهت، یا مثل شما هستم، یا مقدارى از شما هنوز عقبتر و پایینتر. ما هیچ کدام نباید به دیندارى و استقامت خودمان در این راه مغرور شویم و اطمینان پیدا کنیم و بگوییم: «من دیگر در این شرایط نمىلغزم.» خیر؛ اگر شما چنین بودید، نمىگفتند روزى پنج نوبت بگویید: «اهدنا الصراط المستقیم.» (۱) یک بار دعا مىکردید و تمام مىشد و مىرفت. اینکه به شما مىگویند هر روز ده مرتبه - پنج نوبت و هر نوبت دوبار - حداقل، باید بگویید «اهدنا الصراط المستقیم»، به خاطر این است که همهى ما احتیاج داریم دائم متذکر باشیم که راه راستى وجود دارد - که البته همان راه عبودیت الهى، راه بندگى خدا و جدا شدن از بندگى نفس و بندگى هر که غیر خداست - و ممکن است ما از آن راه منحرف شویم و از خدا متضرعانه مىخواهیم که «خدایا! ما را در این راه نگهدار. ما را به این راه هدایت کن. این راه را به ما نشان بده.» دائم بر سر دوراهى هستیم؛ دائم. حرف مىزنیم، جلومان دوراهى است. سکوت مىکنیم، جلومان دو راهى است. مرخصى مىآییم، دوراهیها همینطور پىدرپى، جلو ما هستند. در محیط کار هستیم، همینطور. سختى پیش مىآید، همینطور. روابط سرد مىشود، همینطور. روابط خیلى گرم و پرجوش مىشود، همینطور. دائم بر سر دو راهى هستیم. در این دوراهیها، باید از طرف خداى متعال هدایت شویم؛ زیرا ممکن است بلغزیم. این امکان لغزش را، هرگز فراموش نکنید و براى آنکه این امکان را هر چه ضعیفتر کنید، خودتان را تجهیز نمایید. از لغزشگاهها اجتناب کنید. جاهایى هست که انسان پایش مىلغزد: «چوگل بسیار شد، پیلان بلغزند»؛ آدمها که جاى خود دارند. جاهایى لغزشگاه است. به آنجاها نزدیک نشوید. لغزشگاهها انواعى دارد. هر کس نقطه ضعفى دارد. یکى نقطه ضعفش پول است؛ یکى نقطه ضعفش رودربایستى و رفاقت است؛ یکى نقطه ضعفش احترام کردن است؛ یکى نقطهى ضعفش زن است؛ یکى نقطه ضعفش سورچرانى و شکمچرانى است. هر کس نقطه ضعفى دارد. آدم خودش نقطه ضعف خودش را خوب مىفهمد. به آن نزدیک نشوید. اگر نزدیک شدید، براى خودتان خطر درست کردهاید. علاوهبر نزدیک نشدن به نقطه ضعفها، باید در تقویت معنوى خودتان کوشا باشید. اول قدمش این است که همین نمازى را که در شبانه روز پنج نوبت مىخوانید، با توجه بخوانید. اگر ترجمهى نماز را بلدید، سعى کنید در حال نماز تمرکز پیدا کنید. این تمرکز، امر بسیار مهمى است؛ تا آنچه را برزبان جارى مىکنید «حتى تعلموا ماتقولون»؛ بفهمید چه مىگویید. آیهى قرآن است دیگر. مىگوید که مست مشغول نماز نشوید - «لاتقربوا الصّلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون» (۲) تا بفهمید چه مىگویید. مشغول حرف زدن با خدایید؛ این، تمرکز مىخواهد. حواس ما پرت مىشود. غالباً در حال نماز، ذهنمان به جاهاى دیگر مىرود. باید در حال نماز، تمرکزى در خودمان ایجاد کنیم. اگر این تمرکز پیدا شد، قدم بعدش حضور قلب است. من عرض کنم به شما؛ پاداشى که خدا براى حفظ تمرکز و توجه به شما مىدهد، حضور قلب است. اگر شما توانستید کلمات و عبارات نماز را با توجه به معانىاش بیان کنید، خدا پاداشى چنین نقد در دستتان مىگذارد و آن پاداش این است که بعد از لحظاتى، در شما حضور قلب پیدا خواهد شد. به خدا توجه پیدا مىکنید و دلتان رقیق مىشود. گاهى اشکتان جارى مىشود. حالت نیاز در شما پیدا مىشود، و این، پاداش آن مجاهدتى است که مىکنید، و مهار ذهن را محکم مىچسبید که این طرف و آن طرف نرود.۱۳۷۱/۰۵/۱۹
بیانات در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهورى اسلامى ایران
#دین #تفسیر #قرآن #رهبری #تفسیر_رهبری #سوره_حمد
کانال #دین
@hashtagden
#تفسیر #قرآن در بیان #آیت_الله_خامنه ای
قسمت9⃣
تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» 📜
⚡️تبعیت از هدایت الهی معیار است نه از اکثریت مردم
🎤یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر میكردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعهی ما و كشور ما بعمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت؛ در سبك زندگی، در كیفیت پوشش، در كیفیت راه رفتن، در كیفیت معاشرتها و ارتباطات اجتماعی. اگر هم كسی به آنها اعتراض كرد، گفتند كه دنیا امروز اینجوری است. در حالی كه قرآن به ما میآموزد: «و ان تطع اكثر من فی الأرض یضلّوك عن سبیل الله ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون».(۱) آنچه كه انسان جا دارد آن را فرا بگیرد و اگر لازم بود، از آن تقلید كند، عبارت است از طریق هدایت؛ «صراط الّذین انعمت علیهم»؛(۲) از خدای متعال میخواهیم كه ما را هدایت كند به راه كسانی كه به نعمت الهی واصل و نائل شدهاند؛ این است كه باید از آن تبعیت و پیروی كرد. اما اینكه حالا اكثریت مردم دنیا اینجور حرف میزنند، اینجور حركت میكنند، اینجور رفتار میكنند، ما باید عقل خودمان را، دین خودمان را، هدایت الهی را معیار قرار دهیم برای رد و قبول. امت مؤمن و مسلم آن امت و ملتی است كه معیار را از قرآن میگیرد، از هدایت الهی میگیرد؛ این میشود معیار.
۱۳۹۲/۰۴/۱۹
بیانات در محفل انس با قرآن
#دین
#تفسیر_رهبری
#رهبری
#سوره_حمد
#امام_خامنهای
کانال #دین 🎗
@hashtagden 🌷
#تفسیر #قرآن در بیان #آیت_الله_خامنه ای
قسمت🔟
تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»📜
👌اهمیت درخواست نعمت بدون ضلالت از خداوند
🎤در قرآن کریم، حقیقت تلخی مطرح شده است که اگر بخواهیم اسمی برایش بگذاریم، میتوان اسم آن را «ارتجاع»، یعنی رجعت به عقب، یا «ارتداد»، یعنی برگشتن، عقبگرد، خسران و از دست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به این مقوله، در قرآن، حدیث و تاریخ، صحبت شده است.(۱) این مقوله، متأسفانه به جوامع و ملتهایی مربوط است که در بهترین حالات معنوی و الهی هستند. یعنی به مردمِ دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشتهاند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، به جایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کردهاند. به تعبیر دیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است.
شما نگاه کنید این قضیه چقدر مهم است که ما هر روز، بارها در سورهی حمد باید جملهای را که بهنحوی اشاره به همین حقیقتِ تلخ دارد، تکرار کنیم: «اهدنا الصّراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاَ الضّالّین»؛(۲) راه کسانی که به آنان نعمت دادی. منتها، کسانی که خدا به آنان نعمت داده است دو نوعند: اوّل کسی که دچار بلای غضب الهی و بیماری ضلالت بعد از هدایت شده است، که میگوید: «خدایا مرا جزو این انعام شدهها قرار نده.» نوع دوم، کسی که انعام بر او شده است، اما دیگر مورد غضبِ بعدی و دچار ضلالتِ بعدی نشده است. میگوید: «مرا جزو اینها قرار بده.» «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم، و لاَ الضالین.» مرا از انعام شدگانی که از قبیل «فاُولئک مع الّذین انعم اللَّه علیهم من النّبیّین و الصّدّیقین و الشّهدا(۳)» هستند قرار بده، نه از قبیل آنهایی که دربارهیشان فرمودهای: «اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم و أنی فضلتکم علی العالمین(۴).» یعنی بنیاسرائیل. بنی اسرائیل هم جزو کسانی بودند که خدای متعال برایشان انعام کرد و قرآن مصرّح این معناست: «یا بنی اسرائیل أذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم»؛ «من به شما هم انعام کردم.» و «أنی فضلتکم علی العالمین»؛ «نعمت بسیار بزرگی هم دادم؛ که شما به خاطر آن نعمت، بر همهی بشریت فضیلت پیدا کردید.» اما همین بنیاسرائیل، کسانی بودند که بعدها کارشان به جایی رسید که خدای متعال، لعنت دائمی بر آنان فرستاد و در روایات داریم که مراد از «المغضوب علیهم»، یهود است. یعنی کسانی که دچار آن تجربه و امتحانِ تلخِ تاریخی شدند. (۵)البته، چنین چیزی، در مورد مسلمین هم ممکن است. به همین سبب، قرآن، مسلمانان را بر حذر داشته است۱۳۷۳/۱۰/۱۵
بیانات در دیدار جمعی از پاسداران.
#امام_خامنهای
#سوره_حمد
#رهبری #تفسیر_رهبری
کانال #دین
@hashtagden
#تفسیر #قرآن در بیان #آیت_الله_خامنه ای
قسمت1⃣1⃣
تفسیر «اهدانا الصراط المستقیم»
اتمام سوره حمد🤲
👌کمک گرفتن از خدای متعال برای شناختن صراط مستقیم
🎤آن هدفی که بشریت به خاطر آن انسان است، این است که اشرف خلایق به سمت یک هدف بسیار والا، که حتی تصورش هم برای عقل و مزاج عقلانی و مادی ما کاملاً ممکن نیست، باید حرکت کند. این جاده هم، منحصراً صراط مستقیم است. اینکه شما میبینید در قرآن کریم اینقدر روی «صراط مستقیم» تکیه شده و پیغمبر را رهرو صراط مستقیم میداند - «یس والقرآن الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم(۱)» -، یا «اهدنا الصراط المستقیم(۲)» در سورهی حمد هر روز بارها تکرار میشود، و آیات متعدد دیگر صراط مستقیم - برای این است که اهمیت صراط مستقیم را به ما نشان دهد. صراط مستقیم، همین صراطی است که از بین حرمات الله عبور میکند، که انسان دائم در حوزهی وسوسه و جاذبهی آنهاست. هدایت صراط مستقیم امر لازمی است. اما این هر روز گفتن و هر دقیقه گفتن و آن هم اصرار بر اینکه باید با حضور قلب بگویید - که اگر با حضور قلب نگفتید، فایده ندارد - برای چیست؟ در هر قدم از راه ما، حقیقتاً یک انشعاب وجود دارد؛ یک سهراهی، یک چهار راهی، یک چند راهی. این صراط مستقیم، گاهی اوقات ممکن است حقیقتاً گم شود. در جادهها گاهی برای انسان پیش میآید: انسان همینطور که میرود، راهی که علیالظاهر مستقیم است، راه یک کوره ده است و به یک کوره ده میرسد. راه اصلی واقعی، انحنایی دارد و آدمی ملتفت نیست که این، راه اصلی است؛ بلکه خیال میکند راه اصلی و مستقیم، همان راهی است که به کوره ده ختم میشود! شناختن راه مستقیم، کار بسیار مشکلی است و برای تشخیص آن، انسان از خدای متعال باید کمک بخواهد.
۱۳۷۱/۱۱/۰۴
بیانات در دیدار با اعضاى حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى
#امام_خامنهای
#سوره_حمد
#رهبری
#تفسیر_رهبری
#قرآن
#تفسیر
#اسلامی
کانال #دین 🌷
@hashtagden 🦋