باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #آنجا_که_نامی_نیست
به قلم #یوسفعلی_میرشکاک
انتشارات #شهرستان_ادب
«آنجا که نامی نیست»، با طرح جلدی متفاوت و خلاقانه، آخرین کتاب #شعر استاد یوسفعلی میرشکاک است که توسط انتشارات شهرستان ادب چندی پیش روانۀ بازار شده است؛ «آنجا که نامی نیست»، مجموعهای از پنجاهودو #غزل عشقنوشته است که سرشار از ذوق، سلوک و شهود شخصی میرشکاک است.
#میرشکاک را شاید بتوان متفاوتترین #شاعر بعد از #انقلاب نامید، از تفاوت در نوع نگاه به مقولههایی چون #عشق، عرفان، جامعه تا تفاوت در بیان، سلوک و کاربرد قالبهای شعری برای بیان عقیده و جهانبینیاش.
میرشکاک در مقدمۀ «آنجا که نامی نیست» میگوید: مقدمه را من باید بنویسم. ماندهام متحیر که چه بنویسم؟ در آستان زمستان عمر، در میان مجاز و حقیقت، متردد ماندن و ناخواسته دلبستن و به ناگزیر دلبریدن، تقدیر فردی من بوده است؛ که تا به یاد میآورم خود را، جنونمند به یاد میآورم. و آنجا که جنون و فقر همتافت میشوند، از #عشق کاری بر نمیآید؛ مگر غزلی چند گفتن و زندگی #عاشق را برآشفتن و او را سرگردانتر و خستهتر از همیشه به انزوا راندن.
دو خورشیدیم هر یک در شبی تاریک زندانی
طلوعی توأمان را آرزومندان پنهانی
حضوری گرمدر سرمای شرم و تلخ ناممکن
غیابی سرد با درد دریغ و داغ حیرانی
تنی پا تا به سر خواهش، دلی فرجام فرسایش
سری افتاده پیش تیغ تقدیر مسلمانی
چواخگرپای تا سر التهاب لحظۀ آخر
که از ما میکند گل جامۀ خاکسترافشانی
علاج عشق ممنوعی که ما داریم، خاموشی
در آوار فراموشیست زیر با ویرانی
چه دستآورد هنگفتیست آهی برنیاوردن
مبادا سربرآرد تهمت آلودهدامانی
هرازگاهی نگاهی، ترجمان دوری راهی
که طی خواهیم کرد آن را به پای نابهسامانی
سراپا انتظار وصل بیفصلیم در سالی
که تا گردن فروماندهست در برف زمستانی
رها در باد همچون قاصدک دلخوش به پیغامی
که پایان میپذیرد بیگمان روز پریشانی
من و امید سقفی گرچه بیروزن، ولی با تو
چمان تا مرگ در آیینههای باغ عریانی
چه کردی با دلم ای عشق! ای رسوایی روشن!
که شد سیمرغ من تاریکی سردرگریبانی
https://t.me/havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
https://www.instagram.com/havadaran_ketab/