˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
📛 آدمها را مهم نکنید،
همانطور که زیرشان را خط میکشید، به آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید،
💠 آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسید،
🔻 به آنها یادآوری کنید که این خود ِشما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید، تا خودکارهای قرمزتان
جوهر دارند، شروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید!....
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفتهhttp://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
┄━•●❥ماسماسک محبوب من❥●•━┄
تند و تند دعای افتتاح را خواندم و از پذیرایی به اتاق خواب کوچ کردم. البته که اتاق خواب بهانه بود برای تنها ماندن با آن ماسماسک محبوب!
در ماسماسک ما یک "جان جانان" بود که بسیار خاطرش را میخواستم. من هم همان دختر خوشبختی که بالای صفحهی چت او زده بود "is typing..."
-نازگلکم عکس لطفا!...
-استغفرالله! عکس دختر نامحرم!
-حاج خانم تقبل الله... با پسر نامحرم حرف میزنی، به عکس که میرسه امامزاده میشی!؟
-عکس جزو خط قرمزای منه!
-اما من عکس سفیدبرفیمو میخوام.
لپ هایم گل میدهد.
-اگر به جای سفید برفی، یکی از هفت کوتوله باشم چی!؟
-غیرممکنه! در هر صورت علف باید به دهن بزی شیرین بیاد که میاد.
-من مثل باقلوا میمونم، میترسم شرینیش دلتو بزنه ها!..
-شما عکس بفرس، فیض ببریم سرکار الیه! باقیش با من.
دل به دریا میزنم و دست میجنبانم. زیر عکس ذکر میکنم "بخاطر تو" و منتظر واکنشش میمانم:
-ای جوووون!
کشش واو از خدا بی خبرش، عقلم را سرجا میآورد:
-اِوا خاک عالم به سرم!
عکس را فوری پاک میکنم.
-دیوانه! تو خلی بخدا...
نگاهی به گوشی ام میاندازم. خدای من دقایقی بیشتر تا اذان صبح نمانده. با عجله تایپ میکنم: «جان جانان! الانه که با مامان دعوام بشه. باید سحری بخورم. تا فردا شب بعد افطار بای!»
با دو سه لقمه سر و ته سحری را هم آوردم و دوباره به ماسماسک عزیز پناه بردم. صفحهی اختصاصی جان جانانم را چک کردم، برایم طومار نوشته: «کجا فرار کردی باز؟! تو دیوونه ای دختر... من که اعتقاداتم مثل تو نیست، اما اون گناهی که تو ازش دم میزنی قبل افطار و بعد افطار نداره!.. خوشحالم که حداقل مثل امثال تو نیستم و دم از ایمان آبکی نمیزنم!»
چشمانم از تعجب گرد شد. او که اعتقاداتش از ریشه لنگ میزد، حالا با تیکه پرانی ایمانم را به سخره گرفته! صدای اذان من را از ورطه خیال به واقعیت کشاند؛
الله اَکبر الله اَکبر
الله اَکبر الله اَکبر
"جان جانان در حال نوشتن..."
أشهد أن لا اله الاالله
أشهد أن لا اله الاالله
«اسلام اینجوری تومنی نمی ارزه!..»
أشهد أن محمداً رسول الله
أشهد أن محمداً رسول الله
«به پیر به پیغمبر نمیارزه...»
چهره دین اسلام، دین پیامبر با چهرهی بالماسکه من پرمدعا یکی شده بود!
در دلم مینویسم:
«جان جانان خدا نگهدار...»
#کلاه_شرعی | #بالماسکه_پرمدعا
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفتهhttp://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
😔 #دختر_فریب_خورده....
✋🏼باعرض سلام خدمت اعضای کانال سمت خدا ممنونم ازکانال عالی شما💐
.
✍🏼من دختری هفده ساله هستم، خانوادم #مذهبی و خودمم #محجبه ام.... میخوام، #تجربه_تلخ خودم رو تعریف کنم و خواهرانم رو نصیحت کنم تا مثل من به سرشون نیاد....
😔نمیدونم وقتی میگن #چت با نامحرم حرامه چرا خودمون روتوجیه میکنیم..!؟!
☝️🏼الله متعال هیچ چیزی را #بی_حکمت حرام نکرده ؛ من زندگی #آرامی داشتم تا اینکه یه آقایی بسیار باادعا و مذهبی اومد پی ویم اول خیلی اهمیت نمیدادم....
👺ولی... #شیطان بیکار نمیشینه بهشون هیچ علاقه ای نداشتم و بعنوان #عشق هم حرف نمیزدیم خودمم کم #خواستگار نداشتم...به هر حال شاید کسی درکم نکنه اما کدام زد و #حماقت و #سادگی کردم عکسم رو براش فرستادم...
😓 #قسم خورد حذف کردم یک هفته نگذشت که فهمیدم #دروغ تو حرفاشه❌ احساس کردم از نظر #روانی مشکل داره...
خلاصه گفتم ارتباط ما بی فایده است و من به دلایلی نمی تونم باهات #ازدواج کنم وتموم میکنیم...
😭اول با #التماس اما بعد با #تهدیدکردنم میگفت باید بمونی... گفت عکست پیشمه واسم فرستاد تو اون لحظه از ته دل #آرزوی_مرگ میکردم...
اون شب تا صبح #لرزیدم و #گریه میکردم ، میگفت با احساس یه مرد #بازی کردی باید تاوانش رو بدی ازت #انتقام میگیرم...
تازه فهمیدم چه #اشتباه بزرگی کردم امادیگه #دیره...
☝️🏼پروردگارم شاهد بود که قصد #آزار دادنش و بازی دادنش را نداشتم.....
😔بیشتر از یک ماهه که زندگیم #جهنم شده این موضوع رو #تنها به #خدا گفته بودم.....
خیلی التماسش کردم اینقدر قسمش دادم که حذف کنه گفت باشه ولله حذف کردم دو هفته نگذشت دوباره اومد شروع کرد به تهدید و تصویرم رو فرستاد گفت هیچ وقت حذفش نمیکنم #آبرویت را میبرم...
😔منم دختری #بی_دفاع تنها سلاحم #حسبی_الله_و_نعم_الوکیل است....
الان عکسم پیش کسی است که دنبال انتقامه و میدانم زود یا دیر کار خودش رو میکنه...
😔مگر #الله متعال نخواد اینم میدونم پدرم بفهمه نمیزاره #زنده بمونم....
📱تو #مجازی هیچ وقت نباید به کسی ذره ای هم #اعتماد کرد تو اینجا همه خودشون رو #خوب نشون میدن....
خواهرم تروخدا بیشتر #مواظب مردان و پسران #گرگ_صفت باش...
یادت باشه گاهی با یک اشتباه #صفر میشی...
😞یادت باشه #خانواده ات برای بزرگ کردنت و #خانوم شدنت چه زحمت هایی که نکشیدن...
👤بخاطر یک پسر #غریبه کاری نکن که #خدا و #خانواده رو از خودت برنجونی...
از 👈🏼 #اول 👉🏼 جلوش رو بگیر....
💔وقتی به اون آقا گفتم منم #آبرو دارم #ناموس دارم #پدر و #برادر دارم ،بهم #رحم کن میدونی چی جوابم داد....!؟!
گفت پیش از اینکه این کار رو میکردی فکر میکردی چی داری و چی نداری...
👌🏼خواهرم... تو هم پیش از اینکه کاری کنی چشمات رو ببند #فکر کن ببین چی داری و قراره چه چیزایی رو از دست بدی...
بیشتر وقتتون رو نمیگیرم فقط ازتون #التماس میکنم برام #دعا کنید... خواهشا تو این روزا دعا برای #دختر_فریب_خورده یادتون نره...
🌹امیدوارم حرفام #تجربه ای بشه برای خواهران عزیزم که #اشتباه منو تکرار نکنند..
🌸 #والسلام_علیکم_ورحمة_الله
✿ฺکانـــال🍃
#سمت خــدا✿ฺ
❥↷eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20
✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
😔 #دختر_فریب_خورده....
✋🏼باعرض سلام خدمت اعضای کانال سمت خدا ممنونم ازکانال عالی شما💐
.
✍🏼من دختری هفده ساله هستم، خانوادم #مذهبی و خودمم #محجبه ام.... میخوام، #تجربه_تلخ خودم رو تعریف کنم و خواهرانم رو نصیحت کنم تا مثل من به سرشون نیاد....
😔نمیدونم وقتی میگن #چت با نامحرم حرامه چرا خودمون روتوجیه میکنیم..!؟!
☝️🏼الله متعال هیچ چیزی را #بی_حکمت حرام نکرده ؛ من زندگی #آرامی داشتم تا اینکه یه آقایی بسیار باادعا و مذهبی اومد پی ویم اول خیلی اهمیت نمیدادم....
👺ولی... #شیطان بیکار نمیشینه بهشون هیچ علاقه ای نداشتم و بعنوان #عشق هم حرف نمیزدیم خودمم کم #خواستگار نداشتم...به هر حال شاید کسی درکم نکنه اما کدام زد و #حماقت و #سادگی کردم عکسم رو براش فرستادم...
😓 #قسم خورد حذف کردم یک هفته نگذشت که فهمیدم #دروغ تو حرفاشه❌ احساس کردم از نظر #روانی مشکل داره...
خلاصه گفتم ارتباط ما بی فایده است و من به دلایلی نمی تونم باهات #ازدواج کنم وتموم میکنیم...
😭اول با #التماس اما بعد با #تهدیدکردنم میگفت باید بمونی... گفت عکست پیشمه واسم فرستاد تو اون لحظه از ته دل #آرزوی_مرگ میکردم...
اون شب تا صبح #لرزیدم و #گریه میکردم ، میگفت با احساس یه مرد #بازی کردی باید تاوانش رو بدی ازت #انتقام میگیرم...
تازه فهمیدم چه #اشتباه بزرگی کردم امادیگه #دیره...
☝️🏼پروردگارم شاهد بود که قصد #آزار دادنش و بازی دادنش را نداشتم.....
😔بیشتر از یک ماهه که زندگیم #جهنم شده این موضوع رو #تنها به #خدا گفته بودم.....
خیلی التماسش کردم اینقدر قسمش دادم که حذف کنه گفت باشه ولله حذف کردم دو هفته نگذشت دوباره اومد شروع کرد به تهدید و تصویرم رو فرستاد گفت هیچ وقت حذفش نمیکنم #آبرویت را میبرم...
😔منم دختری #بی_دفاع تنها سلاحم #حسبی_الله_و_نعم_الوکیل است....
الان عکسم پیش کسی است که دنبال انتقامه و میدانم زود یا دیر کار خودش رو میکنه...
😔مگر #الله متعال نخواد اینم میدونم پدرم بفهمه نمیزاره #زنده بمونم....
📱تو #مجازی هیچ وقت نباید به کسی ذره ای هم #اعتماد کرد تو اینجا همه خودشون رو #خوب نشون میدن....
خواهرم تروخدا بیشتر #مواظب مردان و پسران #گرگ_صفت باش...
یادت باشه گاهی با یک اشتباه #صفر میشی...
😞یادت باشه #خانواده ات برای بزرگ کردنت و #خانوم شدنت چه زحمت هایی که نکشیدن...
👤بخاطر یک پسر #غریبه کاری نکن که #خدا و #خانواده رو از خودت برنجونی...
از 👈🏼 #اول 👉🏼 جلوش رو بگیر....
💔وقتی به اون آقا گفتم منم #آبرو دارم #ناموس دارم #پدر و #برادر دارم ،بهم #رحم کن میدونی چی جوابم داد....!؟!
گفت پیش از اینکه این کار رو میکردی فکر میکردی چی داری و چی نداری...
👌🏼خواهرم... تو هم پیش از اینکه کاری کنی چشمات رو ببند #فکر کن ببین چی داری و قراره چه چیزایی رو از دست بدی...
بیشتر وقتتون رو نمیگیرم فقط ازتون #التماس میکنم برام #دعا کنید... خواهشا تو این روزا دعا برای #دختر_فریب_خورده یادتون نره...
🌹امیدوارم حرفام #تجربه ای بشه برای خواهران عزیزم که #اشتباه منو تکرار نکنند..
🌸 #والسلام_علیکم_ورحمة_الله
✿ฺکانـــال🍃
#سمت خــدا✿ฺ
❥↷eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20
✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
#عبرت_نامه
#دوست_دختر
#دوست_پسر
#تجربه های واقعی
🌹ﻛﺎﺷﻜﻲ ﻫﻴﭻ ﮔﻠﻲ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻟﺒﺮﻱ، ﺑﻮﻱ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺣﺮﺍﺝ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻜﻨﻪ.
⛔ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﻓﺮﯾﺐ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻣﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻭﻃﻼﻕ ﻭﺁﺛﺎﺭ ﺷﻮﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ.
👈ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺯ ﺁﺳﯿﺐ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ ﻭ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﺳﺖ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﻫﻢ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭﺱ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ.
🕵️♂️ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ روزنامه ...، ﺩﺧﺘﺮ ۱۷ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﭘﻠﯿﺲ ﻓﺘﺎ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺗﻠﺦ ﻻﻧﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
📱ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﯽ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺨﺮﺩ.
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﺮﯾﺪ.
📲ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﭼﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﯾﺎﺑﯽ ﻫﺎﯼ اینترنتی ﺳﭙﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺎ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ.
😊 ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻼﺕ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺗﻮﺟﻬﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ.
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ ﺟﻤﻼﺕ ﺍﺩﺑﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯼ «ﺁﺭﻣﺎﻥ» ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ.
👫ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺪﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺷﺪﻡ.
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﻏﺎﺯﯾﻦ ﻣﻬﺮ ﻫﻢ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻨﻢ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻢ.
😱ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺟﻤﻼﺗﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻋﮑﺲ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺑﺎ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻏﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﮑﺴﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ.
😭 ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺗﻬﺪﯾﺪﻡ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺬﻑ ﻋﮑﺲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯽ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻧﺮﻭﻡ ﻋﮑﺴﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭﻡ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺮﺍ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ؟
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ، ﺣﺘﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻪ ﺭﺍﺯﺩﺍﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﻨﻢ. (#البته_بهتر_بود_بگوید و کاش میگفت)
🤯ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﮑﺴﻢ ﺭﺍ ﺣﺬﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﻓﯿﻠﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ.
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﮐﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ چندﺗﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩند و به من تجاوز کردند.
😔ﺩﯾﮕﺮ دخترانگیم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺟﺰ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﻨﻢ.
ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺎ ﮐﺸﻒ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎ، ﺁﺭﻣﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
[ﻣﻨﺒﻊ: ﺗﺎﺑﻨﺎﮎ 1393/8/4]
هدف اصلی پسران از دوستی با دختران فقط تجاوز و لذت جویی از آنها است، اما دختران فکر می کنند که پسر ها به آنها علاقه دارند، در حالی که هیچ پسری حاضر نیست با دختری که حاضر میشود با او دوست شود، و خود را در اختیار او قرار دهد ازدواج کند
✿ฺکانـــال🍃
#سمت خــدا✿ฺ
✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
#تجربه_ساخت_زندگی_دوباره
سلام به اعضای محترم کانال .
من خانمی @ ساله و چندساله متاهل و صاحب یه فرزندم .
میخوام داستان زندگی خودمو بذارم شاید برای خیلیا #تجربه و #درس بشه انشالا.
شوهرمن مردی معتاد و بی مسئولیت بود ک اصلا هیچی از زن داری و زندگی نمیدونست.
هرروز کتک کاری و داد و بیداد میکرد خرجی بهم نمیداد و ...چه بلاها ک سرم نیاورد.
من ک دختری بودم ک درسم عالی بود و خیلیا بهم میگفتن شاید زیباترین دختری هستی ک درتمام عمردیدم .
حق خودم نمیدونستم ک سزاوار این مصیبت ها باشم .ب خونه ی پدرم رفتم این بار خیلی مصمم بودم برای طلاق چون بریده بودم.تقاضای طلاق کردم قانون و همه پشت من بودن و میدونستن شوهرم گناهکاره
بحدی افسرده شده بودم ک روزی هشت نوع قرص ضدافسردگی میخوردم و تمام روز رو خواب بودم مگر اینکه برای نماز و غذا خوردن و ...چن ساعت بیدار میشدم.
نزدیک اتمام کارهای نهایی طلاق بودم ک بااقایی بطور تصادفی اشناشدم .فوق العاده محترم و اهل حلال و حروم و بی نهایت ثروتمند بطوریکه شاید صدها نفر براش کارمیکردن ایشون مجردبودن .(#ادمین : البته قابل ذکره اگر اهل حلال حرام بود پس چرا با زن شوهردار چت میکرد ؟ )بقدری منو درک میکرد و بهم امید میداد ک ب زندگی برگشتم و ایشون گفتن ک ما نباید الوده ب گناه بشیم و فقط ازمن خواست ک بعدها جزباایشون باکسی زندگی نکنم و دختر من مثل دختری ک از خودشه عزیزه.تااینکه یکروز خانواده شوهرم اومدن و بچمو برای یک روز ب خونه خودشون بردن.وقتی بچم برگشت ،قسمتی از بدنش شکسته بود.درتمام مدتی ک بچم با بدن گچ گرفته جلوی چشمم بود ب این فکر میکردم ک من حتی اگه توکاخ مجلل هم زندگی کنم اماوقتی دخترم بزرگ شد بهش بگم چقدر بخاطر اون جنگیدم؟
هیچ....همین جرقه ای شد تا تصمیم
گرفتم برگردم و زور اخر خودمو بخاطر دخترم بزنم.ب اون اقا با حوصله صحبت کدم و قانعش کردم هرچند کلی گریه زاری میکرد .
ازشوهرم تعهد گرفتم و بخونه م رفتم .اولین قدم شوهرمو برای ترک بردم ب کمپ.دومی درست کردن خونه زندگیم بود ب دخترم گفتم عزیزم بابات ب سفری رفته زودمیاد ماباید خونه رو تمیز کنیم تاوقتی میاد خوشحال شه.
بعدمدتی شوهرم پاک ب خونه اومد و کلی تغییر کرده بود .از اون روز تاالان بطوری لطف خدا شامل حالم شده ک #قابل_وصف نیس.
همسرم برای ما کم نمیذاره و #برکت زیادی ب زندگیمون اومده.
تنها اشتباه بزرگم این بود ک اون اقا رو بخودم وابسته کردم ک امیدوارم خداوند منو ببخشه.خواستم بگم هیچوقت برای جبران دیر نیس شاید اگه بد میاریم بخاطر کم کاری خودمونه.ممنون ازهمه یاحق
✿ฺکانـــال🍃
#سمت خــدا✿ฺ
✍➣ @havaliiekhoda ♥️📿
#تجربه
سلام
من ۲۳ سال دارم و ۵ ساله که ازدواج کردم و خونه ی خودمم.. و اولویت اولم در همه جا چه زندگی مشترک چه خانواده و چه سر کار و چه دانشگاه اخلاق به جا و مودبانه هستش.. شاید باورتون نشه ولی من هنوز که هنوزه همسرم رو شما خطاب می کنم ، چای و آب و نوشیدینی و غیره رو حتما با سینی براش می برم و با این کار ارزشش رو به خودش نشون میدم، و به طور کلی خیلی براش احترام قائلم.. در حالی که میبینم بعضی از دوستانم با همسراشون چه قدر بیان بدی دارن و از الفاظ بی ادبانه استفاده می کنن و شعارشونم اینه که ما باهم راحتیم باباا ما باهم دوستیم و غیره.. عزیزان دلم همین شوخی شوخی احتراماتون شکسته میشه..همین شوخی شوخی روتون بهم باز میشه..من با همین یه اخلاقم تونستم خیییییلی از اخلاقای شوهرم و تغییربدم.. باورکنید #احترام گذاشتن، مودبانه حرف زدن، اولین رکن یه خانم قری هستش دوستان😍
#تجربه
اگرفکر گناه میاد تو ذهنت وقلقکت میده بری سمت گناه همان لحظه وهمان ثانیه برو سمت کاردیگری کلا ازاون چیزی که ذهننت درگیر میکنه وسوسه بشی بری سمت گناه فاصله بگیر سریع موقعیت تو عوض کن و میبینی که از گناه دورشدی 😍😍😍
#تجربه
دخترایی هستن که وقتی حس پوچی بهشون دست میده.
وقتی میبینن با احساساتشون بازی شده.
وقتی احساسات شون رو صرف و هدر یه پسر کردن خودشونو خلاص میکنن .
جالب اینه وقتی یه دختری داره به خاطر یه رابطه ی غلط ضربه میخوره پسره اونور نون و ماستشو میخوره و به کتفش هم نیست :)😊
#نه_به_روابط_حرام❗
.
⚠️ #با_تامل_بخوانید‼️👇
🙄زود تموم میشه...
دستاش میلرزید ...میترسید
دستاشو محکم گرفته بودو میگفت
چیزی نمیشه عزیزم باید انجامش بدیم تا بیشتر عاشقِ هم بشیم , زود تموم میشه..
آخه. .
اِ اِ اِ دیگه آخه نداره زود باش
دختر ترسیده بود ولی ترسِ از دست دادنش بیشتر اذیتش میکرد
با خودش میگفت منو میگیره شوهرمه اشکال نداره تازه اینجوری بیشتر عاشقم میشه
راضی شد و. . .😱😢
تمام شد ...
همون طور که پسر میگفت
زود هم تموم شد...
ولی همه چیز!
هرچیزی که بینشون بود🙁
دختر عاشق تر شده بود ولی پسر...
پاشو پاشو جم کن خودتو رفت لبِ پنجره و یه نخ سیگار روشن کرد
میبینی شهرو؟
پر از امثالِ تو شده........!!
مگه من چِمه عشقم..
عشقم؟؟ هِه بدو باو عشقمِ عشقم...
تو اگر پاک بودی من خودمم میکشتم تن به این کار نمیدادی! پس تنت میخاره دیگه!
من یه همچین کسی رو به عنوانِ عشق قبول ندارم!. . .
دختر که دیگه بدنش نمیلرزید آروم زیرِ لب زمزمه کرد
راست میگفت زود تموم میشه زود تموم شد. . .
💠 یَّا اءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَ تِ الشَّیْطَ نِ فَإِنَّهُ یَاءْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَی مِنكُم مِّنْ اءَحَدٍاءَبَدَاً وَلَكِنَّ اللّهَ یُزَكِّی مَن یَشَآءُ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
ای كسانی كه ایمان آورده اید! گام های شیطان را پیروی نكنید و هر كس پیرو گام های شیطان شود پس به درستی كه او به فحشا و منكر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یك از شما پاك نمی شد ولی خداوند هر كس را بخواهد پاك می سازد و خداوند شنوا و داناست .
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
https://eitaa.com/havaliiekhoda
خیلی مراقب گروه هایی که عضو میشید، باشید
در واقع خیلی مراقب غریبه ها باشید
غریبه ،غریبه است
مجازی و واقعی نداره
سعی کنید با امثال وعده ی "قراره ازدواج کنیم " خودتونو گول نزنید
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇
https://eitaa.com/havaliiekhoda
-
عارفے گفت:
اۍ جوان
#قرآن بخوان
قبل ازآنڪہ برایت قرآن بخوانند.
#نماز بخوان
قبل ازآنڪہ برایت نماز بخوانند.
از #تجربہ دیگران استفادہ ڪن
قبل ازآنڪہ تجربه دیگران شوۍ.
🌱@havaliiekhoda