-
سیب زمینی تنوری میخوری؟ بیا کنارم بشین...می دونم تو هم خسته ای..بیا.
#مونولوگ
-
در گوشه ای از دنیا یک غار خریده ام اصحاب کهف راهشان دور بود. خودم هم در مسیر مدینه سه شب فقط اقامت خواهم کرد...بعد از آن شما خواهید ماند این غار...این کهف. کهفِ حصین...نحن کهف الوری.
#راز
#مونولوگ
-
تابالوگا را در مدفن کرمهای شبتاب یافته ام. کسی هست که به بانو عمره خبر دهم من کجایم؟
#مونولوگ
-
تای شلوارش هندوانه دلم را قاچ میکند.
پ.ن
از دفتر خاطرات زلیخا...
#مونولوگ
-
موهای مجعدش قلبم را جِرمه جِرمه.
پ.ن
همان
#مونولوگ
-
من و جذاب سیب زمینی را می کردیم دانه و به دل می گفتیم:
- هوووووف چقد داغه
#مونولوگ
-
سلام و #نور. کنار #سیاهچاله ام...هر لحظه بیم فرو افتادن دارم. برگ ها عاشق نور اند نه برای خودشان...برای درختان و میوه ها.
#مونولوگ
-
سوزناک ترین خیال دلم را می خواهم در اقیانوس منجمد شمالی بگذارم. آهای شمالی مرا دریاب.
#مونولوگ
-
تهوع آور. رنج آور.
خودم را می گویم.
#مونولوگ
-
دل در کمند گیسوی یار باخته ام. از اولش گفتم این کمندش کار دست ما خواهد داد.
#مونولوگ
-
سیراب شیردانِ حقیقت رابیرون ریخته ام حرفی از جنس حقیقت نشنیده ام.
-
ای خدای باغ انار...تو را با ما چکار...نمی شود دیگر بسه؟
#مونولوگ
-
کوکتل مولتوفی ساخته ام از شیشه قلبم. و درونش را از مهر سرشار. آتشم اگر زنید به محبت خواهید سوخت.
#مونولوگ
-
دریای دلم پُر از پَری دریایی است. کبوتر های پاپَر دور جزیره ها سرگردانند. پارویی خواهم ساخت. به پری ها خواهم داد. و خودم دور خواهم شد از جهان. دور خواهم شد از پروپاگاندا.
#کاریکلماتور
-
تمام باغات در باغ انار جمع شده و باغ انار در انار و انار در نون. و نون در نقطه اش. و من آن نقطه ام.
#مونولوگ
#آره_جون_عمه_محترمه_تان
-
طوفان زده ام. ای نوح کشتی ات به چند؟
#مونولوگ
-
عصای موسی را با کشتی نوح تاخت زده ام. یقین دارم که ضرر نکرده ام.
#مونولوگ
-
کویری ام. و همین گواه تو....
#مونولوگ
-
دل را برای چه آتش می زنند؟ برای سوختن...سلمنا...خب اگر چیزی نمانده باشد چه؟
#مونولوگ
-
امروز با شاپرک ها به کائنات رفتم. آن درخت کوچک که در سفر قبلی کاشته بودم لیمو داده بود.
#مونولوگ
-
بارقه امیدی پیدا کردم. معلوم شد امید بارقه رو دیروز گم کرده بوده...هیچی دیگه بارقه رو بردم دم در خونه امید اینا تحویل دادم...کلی تشکر کردند بندگان خدا.
#مونولوگ
-
اخوانِ ثالث به طالس گفت: عهه این چیه؟
طالس به لهجه فلاورجونی گفت...هیچی بابا خالِس.
#دیالوگ
#کاریکلماتور
-
جفنگ در جفنگدان شوری ندارد..این حرفها هیچ نوری ندارد.
#جفنگلوگ
-
مادرم در دهانم فلفل می ریخت و من به دلم میگفتم....حالا یه روزی رییس جمهور میشم تلافی می کنم.
#مونولوگ
-
رفتم...واقعا رفتم....واقعا....
#مونولوگ
-
الان فرداست.
#مونولوگ
-
سقراط و صغری عقد کردند. کبری کتابش گم شد.
#مونولوگ
-
هیچم در هنر پیچیده. به روحِ هنر قسم.
#مونولوگ
-
خرامان خرامان آمد. خرامان خرامان رفت. تا 1400.
#مونولوگ
-
خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی...هر کی گفت کجا؟
#مونولوگ
-
دلم پوسید.
#مونولوگ
-
چِقَد لوسید.
#مونولوگ
-
باهم دوسید؟
#🤔
-
اهل روسید؟
#🤔
-
مگه خروسید.
#مونولوگ
-
بچه اش را بوسید.
#مونولوگ
-
سامری را دیدم که نشسته بود و گاو زردی را می دوشید برای تکرار حماسه ای قهوه ای.
#مونولوگ
-
تا فتح قدس ده کلیک دیگر مانده، موشواره ها محکم و هدفمند فشار دهید.
#مونولوگ
-
خدایا روحم گرفته، دایجستیو بهشتی مرحمت بفرما.
#مونولوگ
-
خدایا! روحم بیرون روی اعتقادی گرفته، از عرش ات، دیفنوکسیلاتی بفرست.
#مونولوگ
-
خدایا قسم به خوابِ دم صبح دوستت دارم.
#مونولوگ
-
+پای تراکتور سازیون هم.
-
کارِ ما رمان بزرگسال است، حسین مجاهد اگر بگذارد.
#مونولوگ
-
برای تمام گذشتگاه علی الخصوص همسر نوح با آن بچه تربیت کردنش فاتحه مع صلوات.
#مونولوگ
-
برگی به برگها اضافه شده. شاید بهار آمده...
#مونولوگ
-
در باغ گردش می کردم. باغبان ها بیل و بیلچه به دست به درختان می رسیدند...درختانِ انار با تمام وجود قند در برگهاشان آب میشد...این لحظه هزار بار تقدیم باغبانها.
#مونولوگ
-
دلِ یک درخت که آسمانی شود همه چیز را بالا می برد...تمام باغات را به زیر سدره المنتهی می رساند. ای درخت عزیز هرجایی هستی خدا به سلامت دارَدَت.
#مونولوگ
-
توشیشان عزیز امیدوارم هرجایی هستی به مادرت برسی. من در تمام زندگی ام برای هاچ و توشیشان گریسته ام. و این یعنی ما همه مادری بوده ایم. السلام علیک یا مادر هزاران هزار سلام خدا بر حضرتش.
#مونولوگ
-
مادر مرا به کربلا نمی بری؟
#مونولوگ
-
خدایا از دانه های انار بنیان مرصوص ساخته ام. بیا ببین...بیا دیگه...بیا دیگه دورت بگردم.
#مونولوگ
-
خدایا آنتی ویروس ام جیغ می کشد...به نظرت در قلبم خبری شده؟
#مونولوگ
-
_وصال جدی!
+حاضریم اقا.
_وصال اسمت وصاله؟
+بله آقا.
-وصال، جدی هستی؟
+بله آقا.
- یعنی نمی تونیم باهات شوخی کنیم.
_ اقا ما فامیلمون جدیه...ههه ه هه هه ه ه هه
+عهه ه ههه ه هه ه هه
#دیالوگ
-
پشت گوشم را به نهنگ نشان دادم و گفتم بخاران. نهنگ یک نگاهی کرد و رفت. بعد ها از پلانگتون شنیدم که نهنگ ها اعصاب این کارها را ندارند.
#مونولوگ
-
موریانه ای را با صد ترفند شکار کردم. امشب کباب موریانه داریم. نام مهمانی امشب را گذاشته ام گشایش موریانه ای.
#مونولوگ
-
در کف مغزم فرشی از نور پهن کردم. مواظب باشید لگدش نکنید.
#مونولوگ
-
من نهنگی را می کنم دانه و به دل می گویم موبی دیک دانه ای چند؟
#مونولوگ
-
در قلعه فلک الافلاک نشسته ام و چایی نارنج می خورم و به درخت های انار توی جاده فکر می کنم.
#مونولوگ
-
در قعر اقیانوس نشسته بودم که درخت اناری آمد و گفت: فووووونِت.
#مونولوگ
-
در حال خلق آخرین اثرم بودم که یکهو اولین اثرم برگشت و گفت:
- خاک بر سرت.
#مونولوگ
-
از پارک نوفل شاتو تا خیابان امام یک #باغ زندان راه است.
#مونولوگ
-
اذان که می گویند صفحه کلید دستت است باید بگذاری زمین.
#مونولوگ
-
گوشواره های ذهنم را کندند...حالا می فهمم چرا هزار و چهار صد سال است افکارم پریشان است.
#مونولوگ
-
دوش دیدم ملائک گرد بقیع طواف می کردند. و امام مجتبی بر فراز کائنات خطبه میخواند...چه صدایی، چه ابهتی...حسن امام حسین است.
#مونولوگ
-
ناباورانه ناوارو می دیدم و به دل میگفتم هیچ پلیسی مثل سرکار جاور نمی شود. از آن روز تا به حال اخلاق ژان والژان با من عوض شده.
#مونولوگ
-
وبلاگی دارم مالِ شما...چند نیم لوگ دارم آن هم مالِ شما...فقط یک امام رضا را برای ما بگذارید.
#ریش_رنگی_طور
#مونولوگ
-
-اگر الیف شافاک بشیی چی می پاشونی؟
+شونصد صفحه درّ و گوهر.
#دیالوگ
-
#ملت عشق یا #ملی عشق یا #صادرات عشق چه فرقی میکند. باید #سپه عشقی ساخت و #سامان عشق را ساخت. #تجارت عشق پیشه پیشه وران است. ما به دنبال #شهر عشقیم تا در آن #کشاورزی عشق به راه بیاندازیم و #مسکن عشق بسازیم.
#مونولوگ
#جفنگترین_لوگ
-
دخترک کبریت فروش را دیدم که معصومانه منتظر بود. بارقه امیدی به او هدیه دادم از ذوقش گریه کرد. هنوز جای داغِ پشت دستش می سوخت.
#مونولوگ
-
و از عرش ندایی مرا خواند. همین امروز. توی حیاط. شماره 103...و چیزی در گذشته را به یادم انداخت. و چیزهای دیگر... و همین.
#مونولوگ
-
همین چهارشنبه چِل تا پیچ چو پیچ یا آهن پیچ برا چلنیوم....یادت نره.
#مونولوگ
#یزدیلوگ
-
دختر عقیل تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟
#مونولوگ
-
خدا هویجت کند و بعد از آن دوستی با خرگوش را نصیبت.
#مونولوگ
-
هویجِ دلم زرد شده خدایا ما می خواستیم موز باشیم.
#مونولوگ
-
خدایا ایمانمان واشر سر سیلند سوزانده، مکانیکی بفرست.
#مونولوگ
-
خدایا یاتاقان زده درگاهتم. رحمی، مروتی!
#مونولوگ
-
بار پروردگارا، فشار شکن ترمزم دیگر تحمل ندارد. حوری پری ها مثل پشکل توی دست و پا ریخته اند.
#مونولوگ
-
گوسفندی را می کردم سلاخی و به دل می گفتم، خوب بود مردم قلوه های دلشان پیدا بود. یکهو سهراب برگشت و گفت: حاجی دیگه ما هرچی هیچی نمی گیم دیگه خودت بفهم...
#دیالوگ
-
ای آنکسی که لاستیک حواله ای داری و نمی دهی، حواله ات می دهم به سرزمین سدوم.
#مونولوگ
-
گوسفندان زیادی خریدم و دادم به دختران شعیب. موسایی می خواهم. گوسفند مراسم عقدشان با خودم. کیک اش هم با خودم. تمام مصر و کنعان و مدین را دعوت میگیرم.
#مونولوگ
-
من نمی دانم صفورا و یوکابد همدیگر را دیده اند یا نه...خوب شد که نمی دانم وگرنه یک جفنگلوگ دیگر متولد میشد.
#جفنگلوگ
-
البته باز هم متولد شد.
-
دروغ می گویم که کربلا می خواهم. حال ندارم یک وعده بروم و ظرفهای مادرم را بشویم. حال ندارم یک بار کار برادر دینی ام را رایگان انجام دهم...دروغ هایمان را نبین حسین...خوب میشویم باتو...
#مونولوگ
-
زندان زاویرا هم نتوانست یوسف را بشکند. خدیا حجره فیروزه تراشی نمی دهی؟
#مونولوگ
-
حکیم فردوسی را گفتم: حکیم یک گروه پر انرژی داریم میخواستم آدرس انتشارات شاهنامه را بدهی. یک نگاه کهکشان اندر سفینه ای بهم انداخت و گفت: همان که یک غول پشمالو پروفایلش است. هیچ نگفتم.
#دیالوگ
-
سعدی را گفتم انار گرامی بیا در پادشاه وارونه فعالیت کن. گفت، انار جدّ و آبادت است.
#مونولوگ
-
اژدهای موسوی را با نهنگ یونس به هم رساندم...یک مزرعه دریایی دارم با هزار اژدها نهنگی...هرکدام به طول هزار متر و وزن هزار تن.
#مونولوگ
-
مادر امروز چندمین روز گذشته از بسته شدن دستان آسمان؟ چطور دست آسمان را بستند؟ مگر میشود؟ من که باور نکرده ام تا امروز.
#مونولوگ
-
یک کیسه شنی بغض بیخ اپیگلوتم مانده. خدایا اپیگلوتِ ما را صاف و صوف بفرما...نه مثل دفعه قبل اون فرشته رو نفرست. فرقِ ایپیگلوت و دهان را هنوز نمیشناخت.
#مونولوگ
-
سرسبز ترین کویر جهانم. چیزی شبیه کالاهاری.
#مونولوگ
-
خدایا به کلیمانجارو قسم، ما را آلپ نکن.
#جفنگلوگ
-
خدیا! فعلا چیزی یادم نمی یاد...فقط خواستم صدای قشنگ مو بشنوی...خیلی حال می کنی بنده ای مثل من داری. مگه نه؟
#مونولوگ
-
خدایا بیا بغلم.
#مونولوگ
-
خدایا فدایی داری.
#مونولوگ
-
خدایا کجایی؟
#مونولوگ
-
خدایا چایی بریزم برات.
#مونولوگ
-
خدایا قند میخوری یا توت خشک یا نبات. اصلا بزار شکلات برات بازکنم. چی تعارف می کنی؟ اگه بزارم.
#مونولوگ
-
خدایا!... دالی.
#مونولوگ
-
خدایا خواستم بگم....گفتم دیگه. همین دیگه.
#مونولوگ
-
خدایا!
#مونولوگ
-
خدا....ببین من اومدم در خونت. خدایا اصلا من آهو...اصلا من پروانه...اصلا من مرغ مینا...اصلا من...! خدایا بزار رابطه مون همینجوری خوب بمونه.
#خدا
#مونولوگ
-
از عرش می رسد سفیر. فکر کنم اونجا هم یه برجام رفته امضا کرده.
#مونولوگ
-
- بچه ها سلام.😀
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
+سلام آقا.
#دیاهالوگ
-
- آقا میکروفون رضایی رو ببندید خیلی حرف میزنه
+آقا به خدا ما نیستیم
_ چرا آقا خودشه
_ منم دیدم آقا همش حرف میزنه
+آقا ما نیستیم
*😬
#دیاهالوگ
-
- بچه ها صدام خوبه.
+آره آقا عالیه.
_پس برم خواننده بشم.
+ایول آقا
#دیالوگ
-
دقایق پایانی کلاس فتوشاپ
- آقا اسم نرم افزارش چی بود؟
+😬
#دیالوگ
-
- رضایی میکروفن تو قطع کن، خاک تو سرت صدای مادرت داره میاد😑
+🤐
#مونولوگ
-
رضایی: آقا صداتون قطع و وصل میشه؟
- نه آقا دروغ میگه صداتون آیینه اس.
#دیالوگ
-
- رضایی بقیه چرا نمیان؟
+ اقا تو واتس آپ پیامشون دادیم فکر کنم کلاس نباشه.
-😑
#دیالوگ
-
دقایقی بعد از پایان یافتن کلاس وقتی داری صفحه لپ تاپ را می بندی...
رضایی: اقا اسم نرم افزار چی بود؟
-🥺
#دیالوگ
-
رضایی: آقا حاضری ما رو زدید.
- بله
#رضایی_لوگ
-
رضایی: آقا ما اصلا لپ تاپ نداریم...
#ضربه_نهایی
#رضایی_لوگ
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه ما توی ایتا پیامتون دادیم.
- باشه
+ آقا به خدا ما رو توی گروهتون #عزو 🤐 کنید.
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه
-بله
+هیچی آقا درست شد.
_😱
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه لپ تاپ شده ده ملیون.
_ باشه رضایی رو گوشی یادت میدم
#امپراطوری_رضایی
#دیالوگ
-
رضایی: آقا اجازه لینکو ندید به دانشجو به ما نمیده..
دانشجو: دروغ میگه آقا میدیم.
#دیالوگ
-
-دانشجو تو دانشجو هستی؟
+ اجازه بله آقا.
- تو چطوری هم کلاس هفتم میخونی هم دانشجو هستی؟
+ههه ههه ههه آقا ما فامیلمون دانشجوئه😃😃😃😃
_ ههه ههه ههه عههه باریک.🥳
#دیالوگ
-
خدایا بی تو دیفرانسیل ام. با تو انتگرال. ای خدای اعداد حسابی ادرکنی.
#مونولوگ
-
شب...و دیگر هیچ.
#مونولوگ
-
روز...و همه چیز.
#مونولوگ
-
کرمهای خستگی سلول خاکستری می خورند. کسی سلول خاکستری تازه دارد. امانت می خواهم فقط برای صد سال.
#مونولوگ
-
خودم را بر می دارم و تند می دوم به سمت کربلا...موشِ درونم دست از جویدنِ روحم کشیده انگار...
#مونولوگ
-
محبوبِ من فقط تویی آقا...به مادر سوگند.
#مونولوگ
-
مادر، شُرب مدام داده ای شکراً. من و جدایی از تو عُمراً.
#مونولوگ
-
من اناری را می کنم دانه. پسرم میبیند. داغ اناردانه چشیده ای. هم ترش است هم شیرین هم ملس.
#مونولوگ
-
زنانوین، نونم، ندونبِ، نانوم، ما ادری....روی هم میشود دو برابر و نصفِ علم.
#علم
#نمی دانم
#مونولوگ
-
سیگار گیرانده ام. سیگار برگشت و مرا گیراند. الان آدم خیلی گیرایی هستم. الحمدلله شکر خدا راضی هستم.
#مونولوگ
-
اینفوگرافی ها آماده شد؟
نه
اون کتاب چطور ؟
نه
اون یکی..
نه
اون یکی
نه
اون یکی
نه
بمیری ایشالا کجایی مگه؟
باغِ انار
زنده باشی ایشالا.
#دیالوگ
-
و این حرمان از حَرَم به من یاد داد که قربت همیشه خوب نیست...نگاه به قربا کجا و نگاه به غربا کجا
#کاریکلماتور
-
البلاء گفتم و لیلی ظرفم را شکست و گفت للولا. منم ظرفش را گرفتم که بشکنم.....نشد ظرفش استیل ضد زنگ آمریکایی بود.
#مونولوگ
-
البته بعدا فهمیدم فولاد آلیاژی یزد را برده اند آمریکا و رویش مارک آمریکایی زده اند...
-
سگی را دیدم که رنگ اِن دو خریده بود داشت میرفت خانه.
#مونولوگ
-
به درخت طوبی که رسیدم گفتم یه دونه نوشابه مشکی لطفا. درخت طوبی یَک نگاهی کرد....گفتم منظورم این است که یه خورده ای ابتداً بادگلوی بهشتی بزنم تا جا برای بلع مأکولات باز شود. درخت طوبی یک تاسفی خورد و یک بطری صد درصد شراب زنجبیل داد دستم...آقا جاتون خالی یک نفس خوردم و تا خودِ صبح الست بادِ گلوی بهشتی زدم.
#جفنگلوگ
-
معادلات لاپلاس را به خط منطق مظفر نوشتم. باز هم نفهمیدند چه می گویم.
#مونولوگ
-
نهنگ تازه سیخی شیش هزار. یه گوجه اضافه هم روش. جهندمِ ضرر.
#مونولوگ
-
یانگوم که به سن ازدواج رسید همه حکیمان اشقه را حرام کردند.
#مونولوگ
-
پسربچه جیشویی را در دل تاریخ یافتم. دلِ تاریخ هم بو گرفته بود.
#مونولوگ
-
جغرافیای خونم برای تاریخ بشریت نقشه می کشد.
#کاریکلماتور
-
سرندیپیتی را نگاه کن. نگاه کردی؟ خب نظرت چی بود؟
#جفنگلوگ
-
هزار نکته باریکتر از مو اینجا آنجا همه جا...خدایا مگه این دنیا سلمونیه.
#مونولوگ
-
خروسِ روحم بیوه است. به خاطر همین هرچه هوا سردتر می شود خواب آلود تر می شوم.
#مونولوگ
-
سر در گریبان کرده ام. یک دفه گریبان گفت: داداش حالا دیگه نمی خوای مارو ول کنی.
#مونولوگ
-
هیچکاک را قسم دادم به پرندگانش. او هم مرا به واو قسم، قسم داد.
#مونولوگ
-
با سید مرتضی چای دارچین می زدیم و در بهشت راه می رفتیم. یکهو آیینه جادو شکست، خوب شد، خوب شد اسباب خودبینی شکست.
#مونولوگ
-
خدایا روحم گرفته. آنژیوگراف خوب کجاست؟
#مونولوگ
-
خدایا روحم گرفته...روح بازکنی بفرست. از آن بیست لیتری هایش.
#مونولوگ
-
عروس دریایی به مادرشوهر دریایی گفت: وای مامان شما چقدر جوون موندین. در تاریخ نوشته اند مادرشوهر دریایی پس از این مکالمه دیگر آن موجود سابق نشد.
#مونولوگ
-
کشکک زانوی دلم میخارد. خارنده ای هست؟
#مونولوگ
-
رو به قبله ی جهان ایستادم و گفتم...یابن الحسن من که همینم بهترنمی شوم...آقا تو لااقل کاری کن.
#مونولوگ
-
خیمه ای سبز می بینم. میان کویر. من و او تنها و یک جهان ماموریت.
#مونولوگ
-
کفشِ دلم خاکی شده خدایا کفش نو بفرست.
#مونولوگ
-
چایی سبز را چه کنم؟ پرین و پاریکال و باخانمان را چه کنم. ویکتور هوگو و هکتور مالو رو چه کنم.
#مونولوگ
-
سوباساعذار به یانگوم گفت:شوت منو ببین؟ حال میکنی؟
یانگوم گفت: مرد باید جنم داشته باشه.سی ساله رو هوایی داری شوت میزنی تودروازه واکی بایاشی. بیااین اشقه رو بسابون تا میام...در رو روی کاکرو هم باز نمی کنی.
#دیالوگ
-
این حسن تعلیل هم داشت.
-
تو پنیر آمل هستی و من پنیر گچی. کجایی جانا؟
#مونولوگ
-
عشق یعنی فلافل دو نان را با جانان بخوری.
#مونولوگ
-
دکتر ارنست را به جرم زیر میزی گرفتند. بیچاره بیمارهای کرونایی.
#مونولوگ
-
داعشی را گفتم چونی؟ گفت:چونم!
#دیالوگ
-
سوشی خورده ای؟ حتما بخور تا بدانی مزه زندگی چیست.
#مونولوگ
-
بعدش برای من هم تعریف کن. چون دلم بند این معناست.
#مونولوگ
-
شیخ اشراق مغازه اشراق فروشی اش را جلوی اسفندیار رحیم مشایی زد. احمدی نژاد گفت: یا شیخ آب رو بریز آنجایی که لولو برده.
#مونولوگ
-
گرمک لاهیجان خورده ای؟ من نخورده ام، تو بگو؟به نظرم لاهیجان بیشتر زوم کرده روی کلوچه.
#جفنگلوگ
-
سیتا از هند می آید و به بورس می رود.
#مونولوگ
-
بورس را تعریف کنید؟
جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ!
#دیالوگ
-
زهرمار خان را لب دیگ روغن بردند. گفت روغنش تر است.
#دیالوگ
-
سوسک فروش سر کوچه تازگی ها از آن نوع خاص اش را آورده. همان که یک توپ بزرگ و بد بود را می گرداند. نامش را میدانی؟
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
-سلام، منم اومدم.
+گور به گور شده تا حالا کجا بودی؟
#دیالوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
-انار میخوای؟
+غلط کردم. اشتباه کردم. خدایا ببخشید دیگه نمی کنم از این کارا...
#دیالوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
تیر غیب خوردم. غریب کش شدم. مادرم نفرینم کرد به گمانم. مادر.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
باغبانی بیل به سر خورده هستم. به قول او که می گفت...ما را رها کنید در این رنج بی حساب...خدایا...گر تو اینچنین میخواهی پس بزن بریم.
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
الهی تو خود میدانی که من لیس تامه به درگاهت آمدم... الهی من را کان تامه قرار بده.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
از اولش بودید. آخرش معلوم می شود که از اول بوده اید.
#کاریکلماتور
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
بار پروردگارا از تسمه تایم های بهشتی برایم بفرست. از آن پاره نشو هاش.
پ.ن
انارم برای چی بود دیگه.
#مونولوگ
عِمران واقفی, [20.10.20 10:58]
-
یونسی هستم که نهنگ می خواهد.
#مونولوگ