💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و سوم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) 💠 سفیانی توبه می کند در این مدتی که امام
قسمت بیست و چهارم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد سپاه او دو برابر لشکر امام است.
او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:
ده هزار سربازی که از مکّه با امام به کوفه آمده اند.
دوازده هزار سربازی که با سیّدحسنی از خراسان، آمده اند.
__ هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شده اند.
در سپاه سفیانی، صد و هفتاد هزار سرباز وجود دارد و او با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت می کند.(1)
او نمی داند که هزاران فرشته، در رکاب مولایمان می باشند و او را یاری می کنند.
اکنون به امام خبر می رسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به می آید.(2)
لشکر امام از شهر کوفه خارج شده و موضع می گیرد.
اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفته اند.
امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک می شود و با آنان سخن می گوید و آنها را نصیحت می کند.
یاران سفیانی به امام می گویند: «از همان راهی که آمده ای باز گرد».(1)
امام به سخن گفتن با آنها ادامه می دهد و به آنان می گوید: «آیا می دانید که من فرزند پیامبر هستم».
نمی دانم چه می شود که سفیانی فعلاً از جنگ منصرف می شود، شاید می ترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند و احتمال دارد قلب آنها به امام علاقه پیدا کرده باشد.
سفیانی می خواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی می دهد.
سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی می کند و اوضاع آرام می شود.
خورشید روز جمعه طلوع می کند. به امام خبر می رسد که سفیانی یکی از یاران امام را به شهادت رسانده است.
گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند.(2)
امام آماده دفاع می شود و میان دو لشکر، جنگ سختی در می گیرد.
سفیانی آغازگر جنگ می شود و گروهی از یاران امام به شهادت می رسند.
خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!
اکنون دیگر وعده خدا فرا می رسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است و از زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.
ناگهان او می بیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین می افتند!
سفیانی نمی داند که فرشتگان زیادی به یاری امام آمده اند. سفیانی هرگز پیش بینی نمی کرد که سپاهیان او این گونه تار و مار شوند.
سفیانی که اوضاع را چنین می بیند می فهمد که دیگر مقاومت هیچ فایده ای ندارد، او با تنی چند از یاران خود فرار می کند.(1)
آیا تاکنون اسم «صیاح» را شنیده ای؟
او یکی از فرماندهان لشکر امام است. او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی می روند و سرانجام او را اسیر می کنند.
هوا تاریک شده است و امام نماز عشا می خواند. اکنون سفیانی را به نزد امام می آورند.
سفیانی رو به امام می کند و می گوید: به من مهلت دیگری بده !
امام نگاهی به یاران خود می کند و می فرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کرده ام که هر کاری انجام دهم با نظر و رضایت شما باشد.
یاران امام با هم مشورت می کنند و سرانجام تصمیم می گیرند که سفیانی مجازات شود؛ زیرا او بسیاری از شیعیان را مظلومانه به قتل رسانده و یکبار هم پیمان شکنی کرده است.
این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود می رسد و دنیا برای همیشه از ظلم و ستم او آسوده می شود.(2)
#کپی_با_لینک
ادامه دارد...
مستندات روایی بخاطر طولانی شدن متن فعلا قرارداده نشد
بعد از پایان داستان ظهور همه مستندات ارائه خواهد شد
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و چهارم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد
قسمت بیست و پنجم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
💠 حرکت به سوی فلسطین
بعد از کشته شدن سفیانی و نابود شدن لشکر او، امام تصمیم می گیرد تا لشکریانی را به سرتاسر جهان بفرستد.
فرماندهی هر لشکر به یکی از سیصد و سیزده نفر واگذار و دستورات لازم به آنان داده می شود.
امام از آنان می خواهد که هر جا مسأله تازه ای برای آنها پیش آمد که راه حلّ آن را نمی دانستند به کف دست خود نگاه کنند؛ زیرا این گونه می توانند جواب سوال خود را بیابند.(1)
اکنون موقع خداحافظی است !
این سیصد و سیزده یار باوفا می خواهند از امام جدا شوند.
اینجاست که امام تک تک آنها را به نزد خود فرا می خواند و دست خود را به سینه آنها می کشد.(2)
آیا می دانی علّت این کار امام چیست؟
این سیصد وسیزده نفر نمایندگان امام زمان در سرتاسر جهان هستند و آنها باید نماینده همه خوبی ها باشند.
امام با کشیدن دست به سینه آنان، آمادگی آنها را برای این مأموریّت مهم زیادتر می کند.
همه یاران همراه با گروهی از نیروهای خود به سوی کشورهای مختلف حرکت می کنند تا هر چه زودتر حکومت جهانی مهدوی تشکیل شود.(1)
یاران امام قدرت عجیبی دارند و حتّی می توانند از روی آب عبور کنند، برای همین برای پیمودن دریاها، نیازی به کشتی ندارند.(2)
امام کسی را به فلسطین نمی فرستد. تو تعجّب می کنی و علت را می پرسی.
نگاه کن! امام خودش می خواهد به فلسطین برود، زیرا آنجا حوادث مهمّی روی خواهد داد و باید امام آنجا باشد.
بنابراین امام زمان با گروهی از یاران خود به سوی قُدس حرکت می کند. مدّتی می گذرد...
امام به قُدس می رسد و چند روز در آن شهر اقامت می کند تا روز جمعه فرا برسد.
و تو نمی دانی که آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است! در آن روز، عدّه زیادی از مسیحیان در این شهر جمع خواهند شد. قرار است اتّفاق مهمّی روی بدهد.
روز جمعه فرا می رسد. چه اجتماع باشکوهی!! همه منتظر هستند.
آنجا را نگاه کن ! بالای سرت را می گویم، آسمان را ببین !
آیا آن ابر سفید را می بینی؟ آن جوان کیست که بر فراز آن ابر قرار گرفته است؟
#کپی_با_لینک
ادامه دارد...
مستندات روایی بخاطر طولانی شدن متن فعلا قرارداده نشد
بعد از پایان داستان ظهور همه مستندات ارائه خواهد شد
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و پنجم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) 💠 حرکت به سوی فلسطین بعد از کشته شدن
قسمت بیست و ششم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
آیا آن دو فرشته را می بینی که در کنار او ایستاده اند؟(1)
آن ابر به سوی زمین می آید. در بیت المقدس غوغایی برپا شده است ! شوری در میان مسیحیان برپا می شود.
شاید آن جوان، عیسی(ع) باشد !
آری، درست حدس زدم، او عیسی(ع) است.
آن ابر سفید، کنار قُدس قرار می گیرد و عیسی(ع) از آن پیاده می شود.
مسیحیان که از شادی در پوست خود نمی گنجند به طرف او می روند و می گویند که ما همه یاران و انصار تو هستیم.
شما فکر می کنید که عیسی(ع) چه جوابی به آنها می دهد؟
عیسی(ع) می فرماید: «شما یاران من نیستید».(2)
همه مسیحیان تعجّب می کنند. عیسی(ع)، بدون توجّه به آنان، حرکت می کند.
او به کجا می رود؟ آن طرف را نگاه کن !
امام زمان در محراب «مسجد الأقصی» ایستاده و همه یارانش پشت سر او به صف نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود.
عیسی(ع) به سوی محراب می رود . او به امام نزدیک می شود و به امام سلام می کند و با او دست می دهد.
امام زمان به او رو کرده و می فرماید: «ای عیسی! جلو بایست و امامِ جماعت ما باش».(3)
عیسی(ع) می گوید: «من به زمین آمده ام تا وزیر تو باشم، نیامده ام تا فرمانده
باشم، من نماز خود را پشت سر شما می خوانم».(1)
نماز بر پا می شود، همه مسیحیان با تعجّب نگاه می کنند. عیسی(ع) در صف نماز مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز می خواند.
اینجاست که بسیاری از آنها مسلمان شده و به جمع یاران امام زمان می پیوندند.
همسفرم! امام برنامه دیگری هم در اینجا دارد و آن ماجرای «صندوق مقدّس» است.
آیا می دانی «صندوق مقدّس» چیست؟
حتماً شنیده ای که چون موسی(ع) به دنیا آمد، مادرش، او را در میان صندوقی نهاد و آن را به دریا انداخت.
اکنون آن صندوق نزد امام است و او این صندوق را همراه خود به اینجا آورده است، شاید که این صندوق وسیله هدایت یهودیان بشود!
آیا می دانی که این صندوق، نزد یهودیان، بسیار مقدّس است؟
آیا خبر داری که این صندوق، بزرگ ترین نماد مذهبی یهودیان می باشد.
موسی(ع)، قبل از مرگ خود، تورات اصلی را (که بر لوح های گِل نوشته شده بود) در میان همین صندوق قرار داد و به جانشین خود «یوشع» سپرد.
تا زمانی که این صندوق میان یهودیان بود، آنان عزیز بودند؛ امّا از آن زمانی که آن صندوق از میان آنها رفت عزّت آنها هم رفت.
آری، آنان حرمت آن صندوق را نگاه نداشتند و خداوند آن صندوق را از آنها گرفت.(2)
خوب است سوال دیگری را مطرح کنم: آیا می دانی وقتی یکی از پیامبران
بنی اسرائیل از دنیا می رفت چه کسی جانشین او می شد؟
هر کس که این صندوق نزد او یافت می شد، پیامبر بعدی بود و یهودیان در مقابل او تسلیم می شدند.(1)
اکنون برنامه امام این است که آن صندوق را به یهودیان نشان بدهد.
وقتی یهودیان صندوق گمشده خود را نزد امام می بینند خیلی تعجّب می کنند. عدّه زیادی از آنها به امام ایمان می آورند؛ زیرا آنان بر این اعتقاد هستند که صندوق مقدّس را نزد هر کس یافتند باید تسلیم او شوند.(2)
عدّه کمی از آنان با اینکه حق را می بینند از قبول آن خودداری می کنند و امام با آنها وارد جنگ می شود و آنها را شکست می دهد.
اکنون دیگر برنامه امام، در بیت المقدس تمام شده است و امام به سوی کوفه باز می گردد.
#کپی_با_لینک
ادامه دارد...
مستندات روایی بخاطر طولانی شدن متن فعلا قرارداده نشد
بعد از پایان داستان ظهور همه مستندات ارائه خواهد شد
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و ششم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) آیا آن دو فرشته را می بینی که در کنار او
قسمت بیست و هفتم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
خبر می رسد که کشورها یکی پس از دیگری توسط یاران امام زمان فتح شده اند.
و جالب آنکه بسیاری از کشورها بدون هیچ گونه مقاومتی تسلیم شده اند و از جان و دل حکومت عدل مهدوی را پذیرفته اند و یاران امام فقط با سیزده شهر و گروه جنگ کرده اند.(1)
آری در سرتاسر جهان، حکومت واحدی تشکیل شده است.(2)
و در جای جای دنیا صدای توحید و یکتاپرستی طنین انداز است و همه شهرهای دنیا پر از انسان هایی است که محبّت اهل بیت(ع) را در سینه دارند.(3)
تنها دین جهان، دین اسلام است و این همان وعده ای بود که خدا به پیامبرش داده بود.(4)
از روزی که امام زمان در مکّه ظهور کرد تا امروز که حکومت واحد جهانی تشکیل شده است، فقط هشت ماه گذشته است.(1)
اکنون دیگر امام، اسلحه خود را بر زمین می گذارد؛ زیرا در سرتاسر زمین امنیّت برقرار شده است.
امام کوفه را به عنوان محل سکونت و زندگی خود انتخاب می کند و این شهر پایتخت حکومت جهانی می شود.
مسجد کوفه دیگر گنجایش مردم را ندارد به همین دلیل، امام اقدام به ساختن چند مسجد جدید در شهر کوفه می کند.(2)
امام، مسجد سهله را به عنوان منزل خود اختیار می کند. این مسجد خانه ادریس (ع) و خانه ابراهیم(ع) بوده است.(3)
درست است که همه دنیا در اختیار امام زمان است و همه ثروت های جهان در دست اوست؛ امّا روش زندگی او بسیار ساده و بی آلایش است.(4)
آری، امام به روش جدّ خود حضرت علی(ع) عمل می کند که در زمان حکومت، غذای او همواره نان جو بود.
امام هر کجا که می رود ابری بالای سر او سایه انداخته است، این یک ابر سخنگو است و با صدایی زیبا ندا می دهد: «این مهدی است».(5)
هر چه از زمان بگذرد، در جوانی امام، تغییری ایجاد نمی شود و آن حضرت هرگز پیر نمی شود.(6)
#کپی_با_لینک
ادامه دارد...
مستندات روایی بخاطر طولانی شدن متن فعلا قرارداده نشد
بعد از پایان داستان ظهور همه مستندات ارائه خواهد شد
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و هفتم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) خبر می رسد که کشورها یکی پس از دیگری تو
قسمت بیست و هشتم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
💠بهشت روی زمین
اکنون می خواهم از چگونگی زندگی در روزگار ظهور سخن بگویم، آیا موافق هستید؟
شما عالم زیبای ظهور را این گونه می یابید:
همه خوبی ها در این زمان می باشد.(1)
همه اهل آسمان ها و تمام مردم زمین در شادی و نشاط هستند؛ زیرا حکومت عدل برقرار شده است.(2)
از ظلم و ستم هیچ خبری نیست.
فقر از میان رفته است به طوری که مردم، فقیری را نمی یابند تا به او صدقه بدهند.(3)
همه مردم به جای عشق به دنیا، عاشق عبادت هستند و کمال خویش را در عبادت و بندگی خدا جستجو می کنند و هرگز گناه نمی کنند.(4)
فرشتگان همواره بر انسان ها سلام می کنند؛ با آنها معاشرت دارند و در مجالس آنها شرکت می کنند.
آری قلب مردم آن قدر پاک شده است که می توانند فرشتگان را ببینند.(1)
خداوند دست رحمت خویش را بر سر مردمان می کشد و عقل همه انسان ها کامل می شود.(2)
علم و دانش رشد زیادی پیدا کرده است به طوری که دانش بشر، بیش از ده برابر شده است.(3)
خداوند قوای بینایی و شنوایی مردم را زیاد می کند تا آنجا که مردم بدون هیچ گونه وسیله ای، در هر کجای دنیا که باشند می توانند امام را ببینند و کلام او را بشنوند.(4)
افرادی که دوست دارند خدمت امام برسند به وسیله فرشتگان به کوفه برده می شوند و سپس به وطن خود بازگردانده می شوند.(5)
مؤمن آنقدر مقام پیدا کرده است که امام، هر مؤمنی را به عنوان نماینده خود در میان صد هزار فرشته قرار می دهد.(6)
در هیچ جای دنیا، شخص بیماری دیده نمی شود و همه در سلامت کامل زندگی می کنند.(7)
هیچ اختلافی در سرتاسر دنیا به چشم نمی خورد و مردم از هر قبیله و قومی که باشند در صلح و صفا با هم زندگی می کنند.(8)
هیچ کس با دیگری دشمنی ندارد و مردم به هم حسادت نمی ورزند و همه با هم صمیمی هستند.(9)
در این زمان، دیگر دوستی ها راستین است و برای همین به امر امام دوست از دوست خود ارث می برد.(10)
تمام جهان از امنیّت کامل برخوردار شده است به طوری که حیوانات وحشی هم، دیگر به انسان ها آزار نمی رسانند و حتّی گرگ هم به گوسفند حمله نمی کند.(1)
باران رحمت الهی زیاد می بارد و سرتاسر دنیا، سرسبز و خرّم است.(2)
این همان ظهور زیبایی است که همه انبیاء و اولیای الهی، منتظر آن بودند.
ظهوری که آرزوی دل همه انسان ها بوده است...
#کپی_با_لینک
ادامه دارد...
مستندات روایی بخاطر طولانی شدن متن فعلا قرارداده نشد.
بعد از پایان داستان ظهور همه مستندات ارائه خواهد شد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
قسمت بیست و هشتم #داستان_ظهور (حتما بخونید و دنبال کنید) 💠بهشت روی زمین اکنون می خواهم از چگونگی
قسمت بیست و نهم #داستان_ظهور
(حتما بخونید و دنبال کنید)
سلام بر تو ای جانِ جهان و ای گنج نهان !
اکنون دانسته ایم ظهورت چه زیباست و آمدنت چه شکوهی دارد؛ بی صبرانه منتظریم تا بیایی و با دست مهربانی ما را نوازش کنی و جان های تشنه ما را با مهر و عطوفت سیراب نمایی.
ای که شکوه آمدن بهار از توست !
ای که زیبایی گل های بهاری به خاطر توست !
مولای خوب ما، بیا ! بیا، که سخت مشتاق آمدنت شده ایم.
سپاس خدای را که برای شنیدن صدایت بیقرار شده ایم و چشم به راه آمدنت هستیم.
سوگند یاد می کنیم تا جان در تن داریم با صلابتی هر چه بیشتر، سرود مهر تو را سر می دهیم.
تا رمق در بدن داریم، محبّت تو را بر دل های مردمان، پیوند می زنیم.
تا نفس در سینه داریم، عاشقانه از زیبایی آمدنت دم می زنیم و یاران استوارت را یار راه می شویم و سرود جان بخش برپایی دولتت را فریاد می زنیم.
و با دستانی در هم فشرده و گام هایی همراه شده، در راه تو قدم برمی داریم.
به امید آمدنت ای که فقط تو آقای ما هستی و بس!
@پایان
#کپی_با_لینک
مستندات روایی داستان ظهور رو می تونید از کتاب «داستان ظهور» نوشته «مهدی خدامیان آرانی» نشر وثوق قم مطالعه کنید.
همچنین میتوانید از طریق این لینک، کتاب رو به صورت آنلاین مشاهده کرده و منابع رو مطالعه کنید.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
شروع رمان #داستان_کربلا واقعه ی عاشورای حسینی یکی از بزرگترین و جامعترین رویدادهای تاریخی است و در
#داستان_کربلا
قسمت اول
در مدینه
نامه ی اهل کوفه
هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام شهید شد، شیعیان کوفه که در میان آنها فرزندان جعده بن هبیره بن ابی وهب مخزومی بودند، در خانه ی سلیمان بن صرد اجتماع نموده و نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند مبنی بر تسلیت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و اینکه خدای متعال تو را بزرگترین خلیفه و جانشین گذشتگان قرار داد، و ما در مصیبت شما مصیبت زده و در حزن شما اندوهناکیم، سرور ما در شادی شماست، و ما در انتظار فرمان توایم.
فرزندان جعده بن هبیره
جعده بن هبیره، خواهرزاده ی حضرت علی علیه السلام، مادر او دختر ابی طالب است. گفته شده که جعده در زمان پیامبرمتولد شده است ولی از صحابه پیامبر متولد شده ولی از صحابه ی پیامبر نیست و در کوفه سکونت نموده است. ابن عبدالبر و ابن منده و ابی نعیم و ابن اثیر او را از صحابه شمرده اند، و ابن حجر در «تقریب» او را توثیق کرده است. کسی که استواری او را در جنگ صفین با دائی خود علی علیه السلام را ملاحظه کند، قوت ایمان و دفاع او از اهل بیت برایش معلوم می گردد (تنقیح المقال 211 /1).فرزندان جعده نامه ی دیگری برای امام حسین علیه السلام نوشته و در آن از حسن نظر مردم کوفه خبر دادند و اشتیاق آنان را نسبت به سفر امام علیه السلام به کوفه گوشزد کردند و [ صفحه 42] نوشتند: ما یاران شما را ملاقات کردیم و در میان آنها کسانی را دیدیم که به گفتار آنان اطمینان داریم، آنها در دشمن ستیزی معروفند و در دشمنی با پسر ابوسفیان و بیزاری از او استوارند. و در آن نامه از امام حسین علیه السلام خواسته شده بود که نظر خود را بوسیله ی نامه اعلام دارد.
نامه ی امام به اهل کوفه
امام حسین علیه السلام در پاسخ نامه ی اهل کوفه نوشتند: من امیدوارم که رأی برادرم در صلح و رأی من در جهاد با بیدادگران هر دو در راه رشد و تعالی و رستگاری باشد، بر شما باد که این امر را از دشمنان و بیگانگان پنهان کنید و تا معاویه زنده است از جای خود حرکت نکنید، اگر او مرد و من زنده بودم نظر خود را به شما خواهم گفت انشاءالله [43] .جمعی از بزرگان عراق و اشراف حجاز نزد امام حسین علیه السلام آمده و پس از تعظیم و یادآوری فضائل و مکارم اخلاقیش او را بسوی خود می خواندند و می گفتند: ما برای شما بمنزله ی دست و بازو هستیم و تردیدی نداریم که چون معاویه بمیرد کسی همانند تو در میان مردم نیست.و هنگامی که رفت و آمد آنها نزد امام حسین علیه السلام زیاد شد، عمر و بن عثمان بن عفان نزد مروان بن حکم که در آن زمان حاکم مدینه بود، آمد و گفت: رفت و آمد مردم به نزد حسین بسیار شده و بخدا سوگند که روزهای سختی را از او و یاران او در پیش خواهی داشت.مروان در این باره برای معاویه نامه ای فرستاد و معاویه در پاسخ او نوشت: مادامی که حسین را با ما کاری نیست و دشمنی خود را با ما آشکار نکرده است، او را آزاد [ صفحه 43] بگذار ولی دورادور مراقب او باش [44] .
ادامه دارد...
#کپی_با_لینک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#داستان_کربلا قسمت اول در مدینه نامه ی اهل کوفه هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام شهید شد، شیع
#داستان_کربلا
قسمت دوم
در مدینه
شهادت حجر بن عدی کندی
حجر از فضلاء صحابه و در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام فرمانده ی قبیله ی کنده بود، و در جنگ نهروان بر میسره ی لشکر او بود، و در سال 51 معاویه او را در «مرج عذراء» به قتل رسانید.
احمد می گوید: به یحیی بن سلیمان گفتم: آیا به تو خبر داده اند که حجر بن عدی مستجاب الدعوه بوده است؟
گفت: آری و او از افاضل اصحاب پیامبر بوده است.
در این میان دست نشانده های معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان خصوصا شیعیان کوفه انجام می دادند و بعضی از چهره های سرشناس شیعه را به بهانه های پوچ و بی اساس از میان برداشتند، یکی از آنان حجر بن عدی کندی است که زیاد بن ابیه او و تعدادی از یاران وفادارش را با تشکیل پرونده های ساختگی به دمشق فرستاد و به دستور معاویه آنها را در «مرج عذراء» [45] دمشق به شهادت رسانیدند [46] ، و مورخان شیعه و سنی این ماجرا را در آثار خود ذکر کرده اند.
انتقاد از معاویه
شهادت حجر تأثیری بسیاری در روحیه ی مردم گذاشت و موج نفرتی از خاندان اموی سراسر جامعه ی اسلامی را فراگرفت بطوری که عایشه هنگامی که که با معاویه ملاقات نمود در مراسم حج به او گفت:
چرا حجر و یاران او را کشتی و شکیبائی از خود نشان ندادی؟ آگاه باش که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود:
در «مروج عذراء» [ صفحه 44] جماعتی کشته می شوند که فرشتگان آسمان از کشته شدن آنها در خشم خواهند شد.
معاویه برای اینکه عمل زشت و ننگین خود را توجیه کند گفت:
در آن زمان مرد عاقلی و کاردانی نزد من نبود که مرا از این کار باز دارد [47] .
بهر حال این جنایت معاویه و بازتاب وسیع آن را در افکار مردم که انزجار جامعه ی اسلامی را از حکومت معاویه به همراه داشت می توان یکی از زمینه های حرکت و قیام امام حسین علیه السلام بشمار آورد.
ابن اثیر در حوادث سنه ی 51 می نویسد که:
در این سال، حجر بت عدی و اصحابش کشته شدند [48] .معاویه در ملاقاتی که با حسین بن علی علیه السلام داشت به او گفت: ای ابا عبدالله! می دانی که ما شیعیان پدرت را کشته و آنان را حنوط و کفن کرده و بر آنها نماز خوانده و دفن کردیم؟
امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود: اما بخدای کعبه اگر ما شیعیان تو را بکشیم نه آنان را حنوط کرده و نه کفن نموده و نه نماز بر آنها گزارده و نه آنان را دفن می نمائیم [49] .
ادامه دارد...
#کپی_با_لینک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#داستان_کربلا قسمت دوم در مدینه شهادت حجر بن عدی کندی حجر از فضلاء صحابه و در جنگ صفین از طرف امی
#داستان_کربلا
قسمت سوم
در مدینه
شهادت عمرو بن الحمق الخزاعی
پس از شهادت حجر بن عدی، معاویه در صدد دستگیری عمرو بن الحمق [50] - که [ صفحه 45] از صحابه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و از یاران خاص علی علیه السلام و از دوستان حجر بن عدی بود- برآمد، و سرانجام او را به دستور معاویه در اطراف موصل به قتل رسانیدند و سر او را از بدن جدا کرده به نیزه زدند و برای زهر چشم گرفتن از مردم در معابر عمومی به گردش درآوردند و بعد به شام بردند و آن را در دامن همسرش که زندانی معاویه بود، انداختند، و همسر شجاع و وفادارش برای معاویه این پیام را فرستاد که جنایتی بس بزرگ را مرتکب شدی و انسانی نیکوکار و پاک را به قتل رسانیدی [51] .شهادت این صحابی بزرگ نیز توانست افکار عمومی را- که با شهادت حجر بن عدی کاملا تحریک شده بود- نسبت به حکومت اموی بیشتر بدبین کند.
نیرنگ معاویه
یکی دیگر از کارهای بسیار ناشایستی که معاویه انجام داد این بود که زیاد بن ابیه را که- پدرش معلوم نبود چه کسی است- برادر خود خواند و او را بعنوان فرزند پدرش به مردم معرفی کرد! و این عمل معاویه مخالفت آشکار با احکام اسلامی بود، بطوری که ابن اثیر این حرکت معاویه را اولین حرکت در محو احکام اسلامی آنهم به صورت علنی می شمارد زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حکم کرد که ولد ملحق به فراش است [52] . [ صفحه 46]
تغییر شکل حکومتی
در سال 56 هجری به دستور معاویه مردم با یزید بعنوان ولی عهد او بیعت کردند [53] . و این فکر که باید خلافت یا به تعبیر دیگر حکومت و سلطنت موروثی شود در زمان معاویه شکل گرفت و خلفای گذشته هیچیک به چنین کاری تن نداده بودند.هنگامی که عبد الرحمن بن ابی بکر [54] خبر بیعت مردم با یزید را شنید به مروان بن حکم (امیر معاویه در مدینه) گفت: «تو و معاویه در این تصمیم خیرخواه امت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نبودید بلکه هدفتان این بود که سلطنت را موروثی کنید همانند پادشاهان روم» [55] [56] .و این پیشنهاد (موروثی شدن خلافت) ابتدا توسط مغیره بن شعبه [57] که از طرف [ صفحه 47] معاویه فرمانروای کوفه بود مطرح شد، آنهم برای تثبیت موقعیت و امارت خود، زیرا معاویه قصد بر کناری او را داشت.در این رابطه ابن اثیر می نویسد: مغیره در کوفه از طرف معاویه فرمانروائی می کرد و معاویه تصمیم گرفته بود که او را برکنار کرده و سعید بن عاص را به کوفه بفرستد، جون این خبر به مغیره رسید با خود گفت که: مصلحت در این است که برای حفظ آبروی خود نزد معاویه بروم و از ادامه ی مسئولیت خود و فرمانروائی کوفه اظهار بی میلی نموده و از او درخواست کنم که با استعفای من موافقت کند تا در نزد مردم چنین وانمود شود که من خود داوطلبانه از فرمانروایی کوفه کناره گرفتم.با همین خیال بسوی شام حرکت کرد و در شام ابتدا با نزدیکان و یاران خود ملاقات کرد و به آنها گفت: اگر در این اوضاع و احوال نتوانم فرمانروائی کوفه را برای خود نگه دارم دیگر هرگز به آن مقام دست نخواهم یافت. و بعد نزد یزید بن معاویه رفت و بدو گفت: بیشتر یاران پیامبر از دنیا رفته اند و فرزندان آنها بجای مانده اند و تو از همه ی آنها در فضل و رأی و دین و سیاست داناتری و من نمی دانم چرا پدرت معاویه برای تو از مردم بیعت نمی گیرد؟!یزید گفت: آیا به نظر تو این کار شدنی است؟مغیره گفت: آری.یزید که سخت تحت تأثیر حرفهای مغیره قرار گرفته بود به نزد پدرش معاویه رفت و کلام مغیره را بازگو نمود. معاویه دستور داد تا مغیره را حاضر سازند، و مغیره پیشنهاد خود را برای معاویه شرح داد و اضافه کرد که: شما شاهد بودید که بعد از قتل عثمان، امت اسلامی دچار چه اختلافهای شدیدی گردید و چه خونهای زیادی ریخته شد، یزید جانشین خوبی برای تو خواهد بود تا بعد از تو پناهگاهی برای مردم باشد و از خونریزی و فتنه جلوگیری شود.معاویه گفت: چه کسانی در این کار مرا یاری خواهند کرد؟ [ صفحه 48]
ادامه دارد...
#کپی_با_لینک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#داستان_کربلا قسمت سوم در مدینه شهادت عمرو بن الحمق الخزاعی پس از شهادت حجر بن عدی، معاویه در صدد د
#داستان_کربلا
قسمت چهارم
در مدینه
مغیره گفت: من تعهد می کنم که از مردم کوفه برای یزید بیعت بگیرم و زیاد بن ابیه نیز از مردم بصره برای ولیعهدی یزید بیعت خواهد گرفت و از این دو شهر گذشته مردم هیچ شهری با بیعت یزید مخالفت نخواهند کرد.معاویه مغیره را در پست فرمانروائی کوفه تثبیت کرد و از تصمیم بر کناری او به جهت بیعت گرفتن برای یزید منصرف گردید.مغیره نزد یاران خود بازگشت و در جواب یارانش که از ماجرای بر کناریش پرسش می کردند گفت: من پای معاویه را در رکابی قرار دادم که حکومت اموی سالهای سال به ترکتازی خود ادامه دهد و دریدم چیزی را که هرگز دوخته نخواند شد! [58] .سپس مغیره به کوفه آمد و با یاران خود و هواداران بنی امیه مساله بیعت با یزید را مطرح کرد و آنها پیشنهاد او را اجابت کردند، او فرزندش موسی بن مغیره بهمراه یک هیئت ده نفره را (و به قولی بیش از ده نفر) بسوی شام فرستاد و سی هزار درهم در اختیار آنان گذاشت. آنان نزد معاویه رفتند و از بیعت با یزید سخن گفتند و معاویه را تشویق کردند که هر چه زودتر اینکا را انجام دهد و معاویه در پاسخ گفت: این مطلب را فعلا اظهار نکنید ولی بر همین رأی و اندیشه باشید؛ سپس از فرزند مغیره سؤال کرد که: پدرت دین این افراد را به چه قیمتی خریده است؟! گفت: به سی هزار درهم! معاویه در جواب گفت: به راستی که دین بر این اشخاص بسی بی ارزش بوده است که آن را به این قیمت ناچیز فروخته اند [59] .
نامه ی معاویه به امام
معاویه نامه ای به امام علیه السلام نوشت که در قسمتی از آن آمده است: [ صفحه 49] «... درباره ی فعالیتهای شما خبرهایی به من رسیده که اگر راست باشد باید بگویم که هرگز چنین انتظاری از شما نداشتم و اگر نادرست باشد بجاست، چرا که شما را از اینگونه امور دور می بینم! به عهدی که با خدا بسته ای وفا کن و مرا بر آن مدار که مقابله ی به مثل کنم! اگر مرا و حکومت مرا تأیید نکنی من هم در تکذیب تو خواهم کوشید و اگر از سر نیرنگ با من رفتار کنی، همان رفتار را با شما خواهم داشت! از خدا بترس تا امت اسلام را گرفتار اختلاف و اسیر فتنه نسازی!» [60] .
جواب امام به معاویه
در قسمتی از جواب امام علیه السلام به معاویه آمده است:«... نامه ی تو به دستم رسید، یاد آور شده بودی که درباره ی من به تو خبرهائی رسیده که برای تو ناخوشانید بوده است در حالی که من از اینگونه اعمالی که به من نسبت داده اند دورم و فقط خداست که آدمی را بسوی خوبیها هدایت می کند، گزارش اینگونه خبرها کار سخن چینانی است که تصمیم دارند در میان امت اسلامی اختلاف ایجاد کنند.من آهنگ جنگ و مخالفت با تو را نکردم و این در حالی است که از خدای خود بیمناکم، تو بودی که پیمان را زیر پاگذاردی و حجر بن عدی و یاران نمازگزار و بندگان صالح خدا را که سوگند یاد کرده بودی از خشم تو در امان خواهند بود، کشتی، همان کسانی که با بیدادگران و بدعتگران مبارزه می کردند و امت اسلامی را با امر به معروف
و نهی از منکر به راه خیر و رستگاری فرا می خواندند و در این مسیر، تمام ناملایمات و ملامت افراد نادان را به جان می خریدند.مگر تو نبودی که عمرو بن حمق، این صحابی پیامبر و عبدصالح خدا را که در اثر [ صفحه 50] عبادت بدنش رنجور و رنگ رخسارش زرد شده بود، کشتی، و امانی را که داده بودی ناجوانمردانه نادیده گرفتی؟! اگر پرنده های آسمان از امان نامه ی تو اطلاع داشتند ترک آشیانه کرده از قله های رفیع کوهها فرود می آمدند! ولی تو این خصلت ستوده ی عرب را که پایبندی به پیمان بود، از راه فریب و با برنامه های دقیقی که از پیش آماده کرده بودی، نادیده گرفتی چرا که جامه ی جوانمردی بر ناکسان زیبنده نیست.آیا تو نبودی که برای رسیدن به اهداف غیر انسانی خود زیاد بن سمیه را- که معلوم نبود فرزند کیست [61] - فرزند پدرت خواندی و او را با خود برادر دانستی؟! در حالی که قبلا نظر پیامبر گرامی اسلام درباره ی کسانی که پدرانشان ناشناخته اند اعلام شده بود [62] و تو از روی کینه و عمد و بر خلاف دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را به پدر خود نسبت دادی تا با این لطفی که در حق او نمودی بعنوان فرمانروای تو دست و پای مسلمانان را بدون چون و چرا بریده و چشم آنها را کور کرده و از درختهای خرما آویزانشان نماید! گویا تو از این امت نیستی و آنها نیز از تو نیستند!مگر تو نبودی که دستور دادی حضرمی را- که به نوشته ی زیاد از پیروان راستین علی علیه السلام بود - بکشند
ادامه دارد...
#کپی_با_لینک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد.
💞 دوستانت رو به ڪانال #همسرانه حــواے آدم دعوت کن 🌱↙️
❤️ @havayeadam 💚💕
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#داستان_کربلا قسمت چهارم در مدینه مغیره گفت: من تعهد می کنم که از مردم کوفه برای یزید بیعت بگیرم و
#داستان_کربلا
قسمت پنجم
در مدینه
ادامه جواب امام به نامه معاویه
... و به این هم اکتفا نکردی و فرمان دادی تا هر کس که پیرو علی علیه السلام بود به این جرم بکشند و اعضای بدن آنها را از هم جدا کنند، مگر دین علی علیه السلام جز دین پسر عمش رسول خداست که تو در جایش نشسته ای؟! و اگر به حرمت این دین نبود، تو و پدرانت در صحراهای سوزان سرگردان و همیشه در حال [ صفحه 51] کوچ بودید.در نامه ات نوشته بودی که: اگر مرا انکار کنی تو را انکار خواهم کرد و اگر با من مکر کنی با تو مکر خواهم کرد، من امیدوارم که حیله ی تو آسیبی به من نرساند و زیان فریب تو بیشتر از همه نصیب تو گردد زیرا تو بر مرکب جهل خویش سوار شده ای و بر شکستن پیمان خویش پافشاری می کنی، بجان خودم سوگند که تو به پیمانهایی که بسته بودی وفا نکردی و با کشتن این افراد خداترس و نیکوکار، تمامی آن پیمانها را بی اثر ساختی، این مسلمانان شجاع و بی گناه که به فرمان تو به شهادت رسیدند، نه با تو اعلام جنگ کرده بودند و نه خون کسی به گردن آنها بود، تو فقط به این بهانه آنها را کشتی که جانب حق را نگاه می داشتند و از بر شمردن فضیلتهایی که در تو نیست، تردیدی به خود راه نمی دادند.هان ای معاویه! خود را به قصاص بشارت ده و به روز حساب یقین داشته باش و آگاه باش که در کتاب خدای تعالی اعمال کوچک و بزرگ بندگانش آمده است و خدا هرگز فراموش نخواهد کرد که دوستانش را اسیر کردی و با بهانه های دور از
منطق و عقل به قتلشان فرمان دادی و یا آنها را از وطنشان آواره و به شهرهای دور افتاده تبعید کردی و برای فرزندت یزید به ناحق از مردم بیعت گرفتی در حالی که او جوان خامی است که آشکارا شراب می نوشد و بازی با سگ را دوست دارد! من تو را می بینم در حالی که با این رفتارهای ناشایست، دین و دنیای خود را به نابودی کشیدی و در حق زیر دستانت، تجاوز و خیانت کردی و به یاوه های این دیوانه ی نادان [63] و تقوی الهی را ناچیز شمردی، و السلام» [64] .
بلاذری می نویسد: امام حسین علیه السلام نامه ی بسیار تندی برای معاویه نوشت و در آن نامه کردار زشت او را درباره ی زیاد بن ابیه و کشتن حجر بن عدی یادآور شد و به او نوشت که: تو از آن روزی که خلق شده ای به مکر با صالحان مسروری، با من نیز از در نیرنگ درآ، و سخنان مغیره و دشمنان ما را دست آویز کارهای خلاف خود قرار ده!. و در آخر آن نامه آمده است: «و السلام علی من اتبع الهدی» [65] .
گردهمایی در مکه
سلیم بن قیس نقل می کند که: یک سال قبل از مرگ معاویه، حسین بن علی علیه السلام بهمراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر برای شرکت در مراسم حج به مکه آمدند، امام حسین علیه السلام در این سفر افراد بنی هاشم چه مرد و چه زن و تمام یاران خود را به مجلسی دعوت کرد و از آنان خواست تا اصحاب رسول خدا که به نیکنامی شهره اند را در آنجا حاضر کنند. در این فراخوانی امت اسلامی، بیش از هفتصد مرد در زیر یک چادر در «منی» اجتماع کردند که اکثر آنها از تابعین [66] بودند و نزدیک دویست نفر آنها از صحابه ی [67] پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم. پس امام حسین علیه السلام ایستاد و خطبه ی رسائی خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«این مرد سرکش- یعنی معاویه- در حق ما و شیعیان ما کارهایی انجام داده است که شما از آنها اطلاع دارید و من اینجا می خواهم از شما پرسشی کنم که اگر درست [ صفحه 53] باشد تصدیق کنید و اگر نادرست، تکذیب کنید. گفتارم را بشنوید و بنویسید و پس از مراجعت از سفر حج، آن را در اختیار افراد مورد اعتماد خود قرار دهید و آنها را به یاری کردن ما و دفاع کردن ما و دفاع از حریم حق دعوت کنید زیرا بیم آن دارم که احکام اسلامی بدست فراموشی سپرده شود، و خداوند عنایتش را با نور هدایت کامل می کند هر چند برای کافران ناخوشانید باشد.»سپس آیاتی را که درباره ی اهل بیت پیامبر نازل شده بود و همچنین گفتار رسول خدا را درباره ی پدر و برادرش و خود و اهل بیتش برای حاضران بازگو کرد، و مواردی که امام حسین علیه السلام در این خطبه عنوان کرد مورد تصدیق حاضران قرار گرفت، و بعد ادامه داد:«شما را بخدا سوگند می دهم که آنچه را از من شنیدید و تصدیق کردید به افراد با ایمان و مورد اطمینان بازگو کنید» [68] .
ادامه دارد...
#کپی_با_لینک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺بخاطر رعایت اختصار، منابع بعد از پایان یافتن داستان در دسترس قرار می گیرد.
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
❤️چجوری هم خسیس نباشیم هم ولخرجی نکنیم؟
برخی از زوج های جوان، درک درستی از نوع مدیریت اقتصادی زندگی ندارن
و تصور می کنن، هر چی بیشتر بریز و بپاش داشته باشن، این نشانه عشقه 😐😅
مثلا دخترا از نامزدشون،
یا خانوما از شوهرشون
خیلی انتظار دارن که ریخت و پاش کنه و هر جوری که میگن، جناب شوهر خرج کنه😱
اما کار درست این نیست🙃
کار درست اینه که با برنامه و حساب و کتاب پیش رفت.
البته حساب و کتابی که منجر به خساست نشه😇😟
اولویت بندی کردن برای امور اقتصادی زندگی از مهمترین مسائل زندگی هست که نقش خانوم خونه در این قضیه بسیااااار زیاده 🧕
بهترین برنامه ریزی و تدبیر اینه که همه هزینه های زندگی رو روی کاغذ بنویسیم
بعد اولویت سنجی کنیم
و به ترتیب ضرورت و اولویت، برنامه ریزی کنیم تا به خواسته هامون برسیم 😍
شاد بودن و تنوع و تغییر ذائقه و خاطره سازی خیلی مهمه و باید باشه،
اما منجر به ریخت و پاش و بی برنامه بودن در اقتصاد خانواده نباید بشه 😎
امیرالمومنین علی (ع) هم برنامه ریزی صحیح و دوری از ریخت و پاش رو نشانه برنامه و سیاست درست زندگی می دونن، فداشون بشم ❤️
✍ #مهدوی
📚حسنُ التَّدبيرِ وتَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ .نشانه سياستِ درست ، برنامه ريزى صحيح و پرهيز از ريخت و پاش است . غرر الحكم : ح ٤٨٢١.
#کپی_با_لینک
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚