فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواص، #انار
#رب_انار
#غلظت_خون
📚استاد سید حسن ضیایی
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
🔴 #امام_رضا_علیه_السلام:
💠 الْمَلائِكَهُ تُقَسِّمُ أرْزاقَ بَنى آدَمِ ما بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَمَنْ نامَ فیما بَیْنَهُما نامَ عَنْ رِزْقِهِ
💠 ما بین طلوع #سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائكه الهى ارزاق انسانها را سهمیه بندى مینمایند، هركس در این زمان بخوابد #غافل و محروم خواهد شد.
📙تهذیبالأحكام، ج ۲، ص۲۴۲
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
May 11
4_5886448173194413972.mp3
3.41M
حتما_گوش_بدید
#شور_مهدوی
یک #نگاه کن به من که...
#کربلایی_وحید_شکری
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
#سلام و #خداحافظی گرمی داشته باشید
👈این کار معجزه میکند
و تمام کدورتها و ناراحتیهایی را که شاید پیش آمده باشد،
👈از بین میبرد.
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
May 11
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ!
#قسمتبیستودوم
مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد.
حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند.
چيزی نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت.
سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم،
با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس، افسوس..
هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت:
عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.
گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.
وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد.
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟
نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.
من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت.
در دلم غمي غريب ريشه دوانيد.
از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان،
مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.
مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است،
وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟
گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي.
آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...
با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟!
نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...
سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم..
✍ادامه دارد...
4_5821135223999431439.mp3
8.14M
#منبر_کامل
🎙حجت الاسلام
#بندانی_نیشابوری
🎵معارف
#امام_عسکری علیه السلام
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ!
#قسمتبیستم
سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم .
هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست.
هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود.
سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد.
اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است.
چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است.
زیر لب زمزمه کردم:
الهی اهدنا الصراط المستقیم...
آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم.
همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند.
.
پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت:
این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است.
هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود.
در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد.
لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ...
از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد.
هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم.
شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد.
نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو.
با تعجب پرسیدم:چرا؟
نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند.
در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند.
🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم.
چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم.
نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن.
زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند.
در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند...
شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد...
بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما...
✍ادامه دارد..
سلام بزرگواران وقت بخیر جهت تبادل با گروه #منتظران_ظهور یا کانال #حیات_ابدی به آدی زیر پیام بدهید @mahdi_fatemeeee313
هدایت شده از یاصاحب الزمان ادرکنی
آیا دعای ما در حق امام زمان عج تاثیری هم دارد ؟ استاد رفیعی.mp3
1.73M
آیا #دعای ما در حق #امام_زمان_عج #تاثیری هم دارد ؟
سخران #رفیعی
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج #رسانه_باشید
http://eitaa.com/joinchat/4193386513C9747402e8e
May 11
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ!
#قسمتبیستوسوم
پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان🔥 آنها زده شده بود و میسوختند.
اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد.
وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...
اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
✍ادامه دارد
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ!
#قسمتبیستوچهارم
بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد.
اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند..
✍ادامه دارد...
May 11
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ!
#قسمتبیستمویکم
بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند.
اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند.
در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است.
اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد
من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
✍ادامه دارد..
1_105789053.mp3
4.31M
فایل صوتی خاطره علامه حسن زاده آملی از آیت الله الهی طباطبایی (ره) درباره احضار روح مرحوم علامه قاضی و خبر دادن از احوال ایشان
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
#آقایان_بخوانند و #عمل کنند
🍃برخی از کارها خانم خانه را خیلی خوشحال کرده و شما را برایش عزیز میکند!
🍃مثلا گاهی که خانمتان منزل نیست #ظرفهای نشسته را بشویید و خانه را جارو و #نظافت کنید.
🍃و برخی از کارهای عقب افتادهی همسرتان را انجام دهید.
🍃این رفتارها باعث میشود تا تصورِ بیخیال بودن شما نسبت به زندگی و زن و بچه، از ذهن همسرتان #پاک شود.
🍃اگر همسرتان حس کند که شما به زندگی و او #توجه دارید تحملش را در برابر #سختیهای زندگی بیشتر می شود
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
4_5913408984286496443.mp3
5.76M
صوت مهدوی
#استادرفیعی
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
بهترین راه سیر و سلوک.mp3
464.6K
🌟🌟کوتاه و شنیدنی🌟🌟
🎙بهترین راه سیر و سلوک
✅ حاج آقای حسینی قمی
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
May 11
#هر_دو_بخوانیم
بیاموزید زندگی خصوصیتان را
#خصوصی نگه دارید،
در غیر این صورت دیگران #زندگی شما را وسیله سرگرمی خود خواهند کرد.
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی
May 11
💎🔹قرص آهن در طب سنتی👇
👌درمان #کم_خونی و #ضعف_بدن
✔️شیره انگور
✔️شیره خرما
✔️شیره توت
👌مخلوط سه شیره به جای قرص آهن
👌این سه شیره را به اندازه هم در یک شیشه مخلوط کنید و در داخل یخچال نگهداری کنید.
این مخلوط تا مدت زیادی ماندگاری دارد.
👌این معجون مقوی رو هر 8 ساعت یکبار مصرف کنید.
👌برای بچه ها یک قاشق مربا خوری و برای بزرگترها یک قاشق غذاخوری.
‼️این مخلوط یک معجون فوق العاده برای درمان کم خونی، بی حالی و بی حسی بدن و درمان تيروئيد استفاده میشود.
👌اگر دائم حال خواب آلودگی دارید حتما استفاده کنید.
👌حتی برای چاق ها هم خوب است، چون چاق کننده نیست.
👌وقتی در طب سنتی میگویند سه شیره مصرف بکنید، برای کم خونی مفید است، بدونید حتما علتی داره، همین سه شیره در غرب تحت عنوان شربت مکمل به مردم عرضه میشه ...
🤔 علت چیه⁉️
👌شیره خرما آهن زیادی داره که غلظت خون ایجاد میکنه.
👌شیره انگور پلاکت خون زیاد میکنه و شناور میشه، خون رقیق میشه.
👌شیره توت تصفیه خون و گلبول سفید فعال میکنه.
👌وقتی هر سه با هم خورده بشه، کم خونی جبران میشه، ولی به تنهایی زیاد کارساز نیست.
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
https://eitaa.com/hayateabad
حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
#حیات_ابدی