eitaa logo
حیات ابدی
228 دنبال‌کننده
837 عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
#یادمرگ انسان سازهست.. خداوندکسانی که زیاد #یاد_مرگ می کنند دوست دارد #ابددرپیش داریم هستیم که هستیم... ارتباط با ادمین @mahdi_fatemeeee313
مشاهده در ایتا
دانلود
حیات ابدی
سلام وقت بخیر مبلغ #ده_هزار تومن توسط یکی از اعضاء محترم گروه و کانال برای کمک به نیازمندان به حساب
سلام علیکم ضمن عرض تسلیت بمناسبت ایام شهادت بی بی دو عالم و نیز آسمانی شدن سردار دلها ب محضر دوستان نیک اندیش عارضم ک مبالغ دریافتی و کمکهای خیر خواهانه شما بزرگواران از ابتدا ب نیت کمک ب برادر و خواهر یتیم و بی سرپرست و فاقد اقوام و فامیل، جمع آوری و در طول ماه، ب حساب آنان واریز میشود محمد صادق اصغری 98/10/22
4_5774032901779752771.mp3
3.23M
خیلیا میگن دروغه... داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🤔پرسیدم اسم این چشمه چیست؟ هادی گفت: ص والقرآن الحکیم. پس از صفای بدن، لباس فاخری که در آنجا بود پوشیدیم. لباسهای من از حریر سبز بود و هادی از سفید، به آیینه نظر کردم، به قدری خود را با بهاء و جلال و کمال دیدم که به خود عاشق شدم و من با این همه خوبی به هادی که نظر کردم در حسن و بهای او فرو ماندم و غبطه می‌خوردم. برخاستم، هادی حلقه را گرفته دق الباب نمود، جوان خوشرویی در را گشود و گفت تذکره عبور خود را بدهید. 📄 تذکره را دادم امضاء آن را بوسیده با تبسم گفتم: ادخلوها بسلام آمنین تلکم الجنة التی اورثتموها بما کنتم تعلمون.☺️ ما داخل شدیم و در آن هنگام به زبان جاری نمودیم: الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هذانا الله لقد جائت رسل ربنا بالحق.🙏 هادی جلو و من از عقب داخل غرفه ای شدیم که از یک پارچه بلور بود، تخت های طلا در او گذارده و تشکهای مخمل قرمز بر روی آنها انداخته بودند و پشتی ها و متکاهای ظریف و نظیف روی آن چیده بودند و عکس ما در سقف و دیوار غرفه افتاد، با آن حسن و جمالی که داشتیم از دیدن خود لذت می‌بردیم و در وسط غرفه میز غذاخوری نهاده بودند که در روی آن اغذیه و اشربه چیده شده بود و دختران و پسرانی برای خدمت به صف ایستاده بودند و ما به روی تخت ها نشستیم، 🌟علی سرر موضونه متکین علیها متقابلین یطوف علیهم ولدان مخلدون باکواب و اباریق و کأس من معین لا یصدعون عنها و لا ینزفون و فاکهة مما یتخیرون و لحم طیر مما یشتهون و حور عین کامثال اللؤلؤ المکنون جزاء بما کانوا یعملون لا یسمعون فیها لغواً و لا تأثیما الا قلیلاً سلاماً سلاما. بعد از صرف غذا و شراب های طاهره و میوه، به روی تخت ها لمیدیم. ساعتی نگذشت که صداهای زیر و بم سازها بلند شد و صورت های خوش با الحان و مقامات موسیقی که انسان را از هوش بیگانه و از جاذبه های روحی دیوانه می‌ساخت به گوش می‌رسید که ناگهان صوتی به لحن حجاز ممزوج به کرشمه و ناز که تلاوت سوره هل اتی می‌نمود بلند شد که بسیار دلربا بود و دیگران احتراماً خاموش شدند و من همانطور که لمیده بودم چشم روی هم گذارده بودم 😴که هادی خیال کند خوابم و حرف نزد و نیز مرثیات مبادا مرا از استماع غافل کند و لکن دو گوش داشتم و چهار گوش دیگر قرض نموده شش دانگ حواسم مشغول استماع تلاوت آن سوره مبارکه بود تا که سوره تمام شد و آن صوت نیز خاموش گردید.🌟 من نشستم و هادی نیز نشست پرسیدم که این شهر را چه نام است گفت یکی از دهات دارالسرور است، گفتم قربان مملکتی که ده او این است پس شهر عاصمه و پایتخت او چگونه خواهد بود.😍 پرسیدم صاحب آن صوت و قاری آن سوره مبارکه کیست که دلم را از جا کنده بود، چون این سوره را در جهان مادی بسیار دوست داشتم به ویژه که در این عالم روحانی و به این لحن دلنواز مرا حیات تازه و شوری در سر انداخت و این قاری را باید بشناسم و ببینم. گفت نمی‌دانم ولی بزرگ این مملکت گاهی برای سرکشی از مسافرین می‌آید و ما لازم است که به خدمت او برسیم برای امضاء تذکره و گویا صاحب این صوت با او آمده باشد و شاید هم او را در آنجا ببینیم. 🤔گفتم هادی ممکن است تذکره را امضا نکند و اگر نکند بر ما چه خواهد گذشت؟ گفت امکان عقلی که دارد و در صورت امضاء نکردن معلوم است که کار، زار خواهد بود ولی بعید است که امضاء نکند و تو این سؤال را از باطن خود بکن؛ ان الانسان علی نفسه بصیره.
حیات ابدی
رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم ): بهشت خانه ی اهل سخاوت است. سلام وقت بخیر طرح ماهیانه ک
سلام وقت بخیر مبلغ #هفتاد_هزار تومن توسط یکی از اعضاء محترم گروه و کانال برای کمک به نیازمندان به حساب مورد نظر واریز گردید ان شا الله قبول باشد بزرگواران حتما بعد از واریز مبلغ از فیش عکس بگیرید و پی وی بنده بفرستید
حیات ابدی
رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم ): بهشت خانه ی اهل سخاوت است. سلام وقت بخیر طرح ماهیانه ک
سلام وقت بخیر مبلغ #پنجاه_هزار تومن توسط یکی از اعضاء محترم گروه و کانال برای کمک به نیازمندان به حساب مورد نظر واریز گردید ان شا الله قبول باشد بزرگواران حتما بعد از واریز مبلغ از فیش عکس بگیرید و پی وی بنده بفرستید مبلغ جمع آوری شده تا این لحظه 130هزار تومن
4_5825546541959481501.mp3
1.86M
حاج آقا داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
مداحی آنلاین - فراق یار - حجت الاسلام عالی.mp3
838K
حجت الاسلام داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🌸هر روز و شب دعا کنیم 🌱خدا تو را صدا کنیم 🌸دعای ما اثر داره 🌱خدا به ما نظر داره 🌸خدای خوب و دانا 🌱خالق آب و دریا 🌸کاشکی که آقا بیاد 🌱صاحب دنیا بیاد 🌸جانِ پیامبرِ ما 🌱تو را به جانِ مولا 🌸اجازه ده ظهورش 🌱پر کن جهان ز نورش داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
93-09-22 rafiee.mp3
2.55M
داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
اتل متل پروانه  نشسته روی شانه صدا میاد چه نازه می­گه وقت نمازه به این صدا چی می­گن اذان و اقامه می­گن شیطونه ناراحته دنبال یه فرصته می­گه آهای مسلمون نماز رو بعدا بخون هر کسی که زرنگه با شیطونه می جنگه وقت نماز که می­شه هر کاری تعطیل می­شه نماز چه قدر شیرینه اول وقت همینه داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🤔گفتم: هادی! ممكن است تذكره را امضاء نكند؟ و اگر نكرد بر ما چه خواهد گذشت؟ گفت: امكان عقلی كه دارد و در صورت امضا نكردن، معلوم است كه كار، زار خواهد بود. ولی بعید است كه امضا نكند و تو این سؤال را از باطن خود بكن. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است. / سوره قیامت،14» 😒پشتم از حرف هادی به لرزه درآمد و وجود خود را كه مطالعه نمودم، دیدم كه در بین بیم و اُمید، مرددم. 🌟«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّه.» گفتم: هادی! عجب، اینجا دارالسّرور است، تو كه بیت الاحزان كردی! برخیز برویم كه اضطراب من دقیقه به دقیقه افزوده می‌شود. عاقل، از خطر امری كه ترسان است باید هرچه زودتر اقدام كند. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛ خواه شاكر باشد یا ناسپاس. / سوره انسان،3» رفتیم، یك میدان به عمارت و قصر سلطنتی مانده بود. دیدیم از دو طرفِ خیابان جوان‌های خوش صورت، به یك سنّ و سال، در دو طرف صف كشیده و شمشیرهای برهنه به روی دوش نهاده، ساكت و بی‌حركت ایستاده‌اند. 👆هادی از بزرگ آنها اجازه خواست، از میان آنها عبور نمودیم. بسیار بر خود خائف (ترسان) بودیم كه این تذكره به امضای این پادشاه خواهد رسید یا خیر؟😢 به درِ قصر كه رسیدیم، دیدیم چند سوار مسلّح و عبوس از قصر بیرون آمدند و صدای با هیبتی به «العجل! العجل! ؛ فوری فوری» از قصر بلند بود و این سواران به تاخت رفتند و از آن صدا، اندام همه می‌لرزید. از كسی كه از قصر بیرون آمد، پرسیدیم: چه خبر است؟🤔 گفت: ابوالفضل (ع) بر یكی از علمای بد كه می‌بایست در زمین شهوت محبوس بماند و با اشتباه كاری، داخل زمین وادی السّلام شده، غضب نموده، سواره فرستادند كه او را برگردانند. و ما، «خائفاً يَترقَّب؛ بیمناك و نگران» وارد قصر شدیم كه دیدیم صورت، برافروخته و رگ‌های گردن، از غضب پُر شده و چشم‌ها چون كاسه خون گردیده می‌گفت: «علاوه بر اینكه عذاب اینها دو مقابل باید باشد، با این حال آزادانه وارد این سرزمین طيّب و طاهر شده و كسی هم جلوگیر آنها نشده. چه فرق است بین اینها و شُرَیح، قاضی كوفه كه فتوای قتل برادرم را داد؟» از هیبت آن بزرگوار، نَفَس‌ها در سینه‌ها گره شده، مانند مجسّمه‌های بی‌روح، مردم ایستاده‌اند و ما هم در گوشه‌ای خزیده، 😧مثل بید می‌لرزیدیم تا آنكه سواران برگشتند وعرض نمودند كه آن عالم را به «چاه ویل» محبوس كردیم و موكّلین را نیز تنبیه نمودیم.
13019d38a005f4a3906c5d9dbdb981ba66ecb87f.mp3
2.77M
نیکی به داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
✨پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )فرموده اند: خود رابا پوشش اندام وجسم،ازدیدار بازدارید،که زنان هرچه ترباشند، ترهستند. 📚سفینه البحار،ج۲،ص۲۹۸ داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
كم كم آن بزرگوار (حضرت ابوالفضل علیه‌السلام) تسكین یافته، من و هادی جلو رفته، تعظیم و سلام نمودیم. هادی تذكره را داد، ایشان امضای علی (علیه‌السلام) را بوسیده، ردّ نمود😍. من از خوشحالی سر از پا نشناخته، خود را به قدم‌های مباركش انداختم و زمین را بوسیده و اشك شوق و خوشحالی جاری بود.😢 فرمود: «چطور بر شما گذشت؟»🤔 عرض كردم: الحمدللَّه عَلی كُلّ حال. اُمید ماها به شما، در همه عوالم بوده و خواهد بود. 🌟 «أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ والصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ و الْوَسِيلَةُ الْكُبرَی؛ شما بزرگترین راه هدایت و راه استوار [خدا] و وسیله بسیار بزرگ الهی هستید.» 🤩مجدّداً خود را به قدم‌های ایشان انداختم؛ بوسه دادم و ایستادم. فرمودند: «اگرچه دستوری جاری نشده است كه از شماها در همه عوالمِ برزخی وساطت و شفاعت بشود، بلكه باید به زاد و توشه‌ی خود، این مسافرت را طيّ نمایید، مگر در آخر كار و سفر جهنّم، الّا آن‌كه مددهای باطن ما با شما است و فتوّت (جوانمردی) من اقتضا می‌کند كه از امثال شما مساكین كه بارها در راه زیارت برادرم تشنه بوده و رفته‌اید و اقامه عزای او را داشته‌اید، دستگیری و نگاهداری نماییم.» در این میان می‌دیدم جوانی كم سنّ، در پهلوی ابوالفضل(ع) نشسته و مثل خورشید☀️ می‌درخشد كه طاقت دیدار نورانيّت او را نداریم. بسیار جلالت و بزرگواری از او تراوش می‌نماید و ابوالفضل(ع) نسبت به او با تأدّب و فروتنی، گاهی سخن می‌گوید.🌸 معلوم بود كه در نظر بزرگوارش، مهمّ است. از هادی پرسیدم، گفت: نمی دانم، ولی آن صاحب صوت خوش كه تلاوت سوره «هَلْ اَتی» می‌نمود، گویا همین باشد. از دیگری كه از ما جلوتر بود، پرسیدم، گفت: گویا، علی اصغر، حجّت كبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی كه مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده می‌شود كه آن گلوی مبارک را زینت دیگری داده است.🍃🌸 گفتم: خیلی سزاوار و لازم است رجعت ما برای انتقام، ای كاش كه ما را رجعت دهند. ابوالفضل (علیه السلام) ملتفت گفتگوی سرّی ما شده، فرمود: «ان شاءاللَّه به زودی خواهد شد.» «وَاُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ؛ و نعمت دیگری كه آن را دوست دارید به شما می‌بخشد و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیك است. / سوره صفّ،13» و من یقین نمودم كه جوان، عليّ بن الحسین (علی اصغر) است. 😢😍 در جلال و جمال او مبهوت بودم و مرا به قدری مجذوب نمود كه توانایی در من نماند كه از او نظر بردارم. تُند نظرنمودن به بزرگان، شاید خلاف ادب باشد و با آنكه جلال و بزرگواری او، «دورباش» و «كورباش» می‌نمود، جلالش می‌راند و جمالش می‌خواند. در بین این دو محظور متضادّ واقع شدم.😟 بدنم به شدّت می‌لرزید، كه خودداری نمی‌توانستم نمود. توجّه به من فرمود، گویا حال مرا دریافت. خلعتی فرستاد. به دوش من انداختند و من كه این مرحمت را دیدم كه عشق و علاقه مرا نسبت به خودش توجّه نموده و لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسكین یافت كه محبّت طرفینی (دو جانبه) است و بی‌دردسر شد.
👌هادی گفت: بیا برویم به منزل خود استراحتی بنماییم و یا اینكه در میان این باغات، سیاحتی كرده باشیم. تذكره كه امضاء شده، خلعت هم كه گرفتی.☺️ با خود گفتم: این بیچاره از سببی كه طَورِ او ورای طَورِ عقل است، خبر ندارد و نمی‌داند كه من چنان علاقمند به این مجلس و اهل آن هستم كه توانایی جدایی ندارم.🙁 گفتم: «هادی! در این مجلس، من زبان سخن ندارم. بپرس این خلعت را چرا به من داد و حال آن‌كه من خود را قابل نمی‌دانم كه نظری به من كند، تا چه رسد به این موهبت عُظمی!»😰 هادی این عرض حال را به وكالت از من اظهار داشت. فرمودند: «وقتی در منبر پس از عنوان آیه 🌟«یا اَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ؛ ای جامه خواب به خود پیچیده! برخیز و انذار كن. /سوره مدّثّر،1و2» بیان شأن نزول او را بر من تطبیق نمود، در حالی كه پدرم تنها در میدان كربلا صدای «هل من ناصر؛ آیا یاری كننده ای هست؟» بلند نمود و من در میان خیمه گریان شدم، این تطبیق مرا خشنود نمود؛☺️👌 بلكه پیغمبر خدا نیز خوشش آمد. برای این، آن خلعت را دادم و این ولو در خور او نیست، ولی در خور این عالَم هست. 👌 چه آنچه در این عالَم از حُسن و بها و زیبایی است، رقیق‌شده‌ی آن حقیقت و سایه‌ی آن شاخه گُل است. و از این جهت برزخ است و چنانچه به موطن اصلی و آن حقایق صِرف و کامل رسید، چیزهایی به او خواهد رسید که «مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ؛ نعمت‌هایی كه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری خطور كرده است.»😍 😕ناگهان برخاستند و بر اسب‌های خود سوار شدند و اسبها پرواز نموده، از این شهر بیرون رفته و به مقام شامخ خود رهسپار شدند. 😢 من دست هادی را گرفته، با حسرت تمام رو به منزل آمدیم و هرچه نظر كردیم، آن نمایشی كه اوّل داشتند دیگر نداشتند و آن دلبستگی به آنها از هم گسیخته گردید.
🌻هم نشین خوب نعمت است... 🌸همنشین خوب 🌱نعمتِ خداست 🌸بهتر از گل است 🌱به! چه با صفاست داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🍃  إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا 🍃 (آيه 56، سوره احزاب) اين آيه خیلی قشنگ داره هزار آب و رنگ از کودکی هر کسی بلند میگه وقت تنگ مثل يه چشمه ی پاک زلال و صاف و زيبا اين آيه هست بچه ها صلوات بر مصطفی داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
💠 شعر ارواحنا فداه 🔹خدای خوب و مهربون خالق زمین و آسمون 🔸داده به ما یه نعمتی بزرگتر از این دنیامون 🔹اون داده توی این زمون امامی خوب و مهربون 🔸امام این زمان ما مهدی گرفته نام اون 🔹توخوبی ها بی نظیره ولایت داره آقامون 🔸اون آخرین ذخیره هست بقیت الله اسمشون 🔹اون گل باغ عسکریست نرجس خاتون مادرشون 🔸او یادگار احمده آخرین امام دینمون 🔹اگر بدونیم قدرشو راضیه خدا از هممون 🔸بیایید با مهدی دوست بشیم غریب نمونه آقامون 🔹حتی یه ذره دور نشیم با بدی یا گناهمون 🔸باید با کار خوبمون اون رو بیاریم پیشمون 🔹اون خیلی وقته منتظر مونده بیاد تو این زمون 🔸تا دردها رو دوا کنه تموم بشه غصه هامون 🔹ما میتونیم با دعامون کمک کنیم به آقامون 🔸تا دوری ها تموم بشه با ظهور اماممون 🔹رنج ها دیگه تموم میشه بهشت میشه جهانمون.. داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
منزل آمدیم و هرچه نظر كردیم، آن نمایشی كه اوّل داشتند دیگر نداشتند و آن دلبستگی به آنها از هم گسیخته گردید.😟 گفتم: خوب است فردا حركت كنیم. گفت: ممكن است تا ده روز در اینجا استراحت كنیم. گفتم: ده دقیقه هم مشكل است. من هیچ راحتی ندارم مگر اینكه به او برسم و یا نزدیک به او باشم. 🤨گفت: چه پُرطمعی تو! مگر ممكن است در این عالم تعدّی و تجاوز از حدود خود؟ ! اینجا دار دنیای جهالت آمیز نیست كه حیف و میلی رُخ دهد و میزان عدلش سر مویی خطا كند. ❗️ بلی! تفضّلاتی كه دارند، گاهی عطف توجّهی به دوستان كنند. امّا جریان یافتن هوسناكی‌های بی‌ملاک، هرگز و به هیچ وجه! آنها در اوج عزّت و تو در حضیض و پَستی تراب مذلّت. «و ما للتّراب و ربّ الارباب؛ و خاک پست كجا و پروردگار جهانیان كجا!» 😒اگرچه ترس و وحشت دل فرو ننشست، ولی جز سكوت چاره‌ای نداشتم. چو شرح حال من به قیاسات منطقی، قالب نمی‌خورد و هادی هم به غیر آن منطق، منطقی نداشت. پس لب فرو بستم، تا خدا چه خواهد. هادی گفت: بیا قدری در میان این باغات تفرّج كنیم. رفتیم. همّی برای من حاصل نمی‌شد. ا ز هرچه می‌رود سخن دوست خوش‌تر است. گفتم: او چرا در تلاوت خود، اختیار سوره «هَلْ اَتی» را نموده بود؟🤔 هادی گفت: ما چه می‌دانیم در این چه حكمت بوده و لازم هم نیست كه بدانیم. آنچه لازم است بدانیم این است که آنچه می‌كنند و می‌گویند مطابق حكمت و درستی و صلاح است؛ امّا گفتن این‌كه حكمت آن این است نه آن، علاوه بر اینكه یك نوع فضولی و تصرّف درمعقولات است، كار باخطری هم هست، چه احتمال كذب و تكذیب می‌رود. 👌بلی! ما به اندازه فهم خودمان می‌توانیم بگوییم. چون این سوره مباركه در فضائل علی(علیه‌السلام) و اهل بیت (ع) است و اینها هم علی(ع) را دوست دارند و در این سوره هم نشر فضائل علی(ع) است، پس آن را هم دوست دارند. چنانكه تو هم گفتی كه من هم دوست دارم و یا آنكه در آیه‌ی🌟 «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسْكیناً وَ يَتیماً وَ اَسیراً؛ و غذای خود را با اینكه به آن نیاز دارند، به مسكین و یتیم و اسیر می‌دهند. / سوره انسان، 8» اشاره ای داشته به مصیبت خودش و پدرش، هنگامی كه برای او آب مطالبه كرد و ندادند، با آنكه آب، بی‌بهاتر از طعام بود و این یتیم و مسكین و اسیر، از آن سه نفر به درجاتی فاضل‌تر بود. با این حال اگر دَم نزنیم از حكمت كار آنها، بهتر و در ایمنی بیشتریم. گفتم: اگر این وجه آخری غرض او باشد، معلوم می‌شود خون این‌ها هنوز در جوشش است. گفت: البتّه در جوشش است و بقای آن خطّ قرمز در زیر گلویش نیز مؤيّد، بلكه قوی‌ترین دلیل است و اینها بیش از مؤمنین، انتظار فرج دارند. تا انتقام نكشند، خونشان از جوشش نایستد. چنانكه خون یحیی از جوشش نایستاد تا هفتاد هزار یا هفتصد هزار از بنی‌اسرائیل كشته نشد. گفتم: هادی! او گفت این خلعت در خور این عالم است و تمام خوبی‌های این عالم، سایه آن عالم است. گفت: چنین است. چنان‌كه دنیا نیز سایه این عالم است. «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی.» تمام محاسن و كمالات مال وجود است و به هر درجه تنزّل می‌کند، ضعیف می‌شود و وجود كمالات و آثار او نیز ضعیف می‌شود.»
موضوع: سلام سلام مثل بـهاره، گل و شـکـوفـه داره بوی قشنگ دوستی، همراه خود مـیـاره وقتی سلام میکنی، شاپـرکا می خندن بالهاشونو بـرامـون، وامیکنن می بندن گوش بده باز می خونن، پرنده های زیبا با چه چه و با جیک جیک، سلام میدن به گلها * سلام بابا من اومدم سلام مامان من اومدم سلام گفتن وبلدم سلام ندم بی ادبم این درس اول ماست بهترین درس دنیاست داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
⬆️⬆️⬆️ داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
هادی دید که من از فکر و ذکر او به چیز دیگری نمی‌پردازم و این گردش در باغات فایده ای ندارد🤭 برگشتیم به منزل. پس از آن گفت ما ده روز در اینجا مهلت داریم برای تهیه قوه و استعداد بیش از پیش که دزدان راه خیلی قوی و وحشت بعد از این زیاد است و قوه تو کم است😒 باید در این جمعه نیز به منزل دنیوی بروی بلکه شاید به مقتضای اذکروا امواتکم بالخیر از تو یادی بنمایند که اسباب قوه تو فراهم آید. گفتم مگر تو نگفتی در اراضی وادی السلام هستیم و مأمون از همه چیزیم اما وادی السلام دزد دارد، این هم حرف شد؟ 🤔 فقط غرض تو معطلی من است، رفیق باوفا بیوفا شده ای!😞 گریه مرا گرفت...وادی السلام یعنی اول بدبختی من.😭 گفت عزیز من باوفای من مقتضی دوراندیشی توست و تو نمی‌دانی که راه تو چگونه است. راه باریکی است از کنار اراضی وادی السلام که وصل به اراضی برهوت پر از آتش و عذاب است و سیاه تو در این چند منزل مجدانه درصدد لغزش تست و به اندک لغزشی در اراضی برهوت خواهی افتاد و من هم به آن اراضی داخل نمی‌شوم و می‌ترسم که عوض اینکه ده روز نمی‌خواهی معطل باشی، در آن اراضی پر عذاب ده ماه محبوس بمانی.😕 گفتم می‌خواهی بگویی که پل صراط روز قیامت به استقبال ما آمده و چنین چیزی هرگز نمی‌شود. گفت بلی قبلاً هم گفتم ولی حواست پرت است. 🤔مگر نگفتم، صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی، بلی بلی راه این چند منزل، رفیقه و سایه همان صراط است و جز اینکه می‌گویم چاره ای نیست، علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. خواهی نخواهی در شب جمعه رفتم به سر منزل اهل بیت خود، دیدم عیالم شوهری اختیار نموده و مشغول شئونات اوست، اولادم نیز متفرق شده اند. مدتی به شاخه درختی نشستم، مأیوس شده بر خاستم،😢 روی دیوار کوچه نشستم و نظر به حال مترددین می‌نمودم آنها هم قصه شئونات و معاملات خود را می‌گفتند، دلم به درد آمد و با خود می‌گفتم که چه خوب بود آدم در حال حیات به فکر عاقبت و چنین روزی که در پیش دارد می‌بود و همه اوقات خود را صرف هوسها و خواهشهای زن و بچه نمی‌کرد، عجب دنیادار غفلت و جهالت است، چقدر ننگ آور است احتیاج مردم به زن و بچه خود که همیشه چشم طمع به سوی مرد باز داشته و چقدر بیوفایی است که مثل چنین روزی که دستم از زمین و آسمان کنده شده به یاد من نمی‌افتند،😔 پیغمبر خوب آدم را بیدار و هوشیار ساخت که فرمود هلام الرجل فی آخر الزمان بید زوجته و ان لم تکن له زوجة فبید اقربائه و اولاده، ولی چه فایده، بیدار و هوشیار نشدیم و به فکر عاقبت خود نیفتادیم. ناگهان دیدم ....
ناگهان دیدم ....😳 در بالاخانه‌ی روبرو، پسر و دختری تازه داماد از نبیره‌های من نشسته و میوه می‌خورند و صحبت می‌کنند، تا آنکه یکی گفت: همین میوه ها را حاج آقا کاشت و الآن او در زیر خاکها متلاشی شده است و ما آن را می‌خوریم.😒 دیگری گفت: بدبخت، او الآن در بهشت بهتر از این انگورها می‌خورد. خدا رحمتش کند، در بچگی چقدر با ما شوخی می‌کرد. دیگری می‌گفت: راستی راستی ما را دوست داشت، گاهی پول می‌داد و ما را خوشحال می‌کرد، خدا خوشحالش کند.🙏 دیگری گفت: ما هر وقت کتاب و کاغذ و قلم می‌خواستیم برای ما می‌خرید، پدر و مادرتان که اعتنایی نداشتند. دیگری گفت: ما را در واقع او ملا کرد، چون خودش ملا بود. از ملایی خوشش می‌آمد. حالا شب جمعه است خوب است هر کدام یک سوره قرآن برایش بخوانیم من «هل اتی» می‌خوانم تو هم سوره «دخان» بخوان. من در همانجا ایستادم تا سوره را تمام نمودند و چقدر مسرور شدم و برایشان دعای برکت نمودم و پرواز کردم آمدم دیم هادی اسب را آورده و خورجینی نیز روی اسب بسته و مهیای حرکت است.☺️ گفتم این خورجین از کجاست؟🤔 گفت ملکی آورد و گفت در یک پله‌ی او، هدیه‌ای است از حضرت زهرا علیه السلام که در اثر تلاوت سوره دخان - که منسوب به آن حضرت است - فرستاده است و در پله دیگر هدیه ای است از علی بن ابیطالب علیه السلام که در اثر سوره هل اتی که منسوب به اوست فرستاده است و سفارش کرده اند که از راه دورتر از برهوت حرکت کنیم که سموم آن ما را نگیرد. گفتم: هادی ما نباید سر خورجین را باز کنیم ببینیم هدیه‌ی چیست؟ گفت: اجمالاً از ما یحتاج راه است و هر وقت احتیاج افتاد باز خواهد شد، اگر می‌خواهی حرکت کنیم. 🙂 گفتم زهی سعادت, و سوار اسب شدم رفتیم. به زمین حرص رسیدیم، قومی دیدیم به شکل سگهای متعفن🐺 بدشکل که بعضی چاق و بعضی لاغر و گرگین و صحرا پر از لاشه مرده بود که بوی گندش بلند بود و هر دسته از سگها در سر یک لاش مرده در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را می‌دریدند که مجال خوردن برای هیچکدام میسر نبود، تا آنکه همه از خستگی می‌افتادند و آن لاشه همانطور می‌ماند. دسته هایی بودند پر زور و سگهای ضعیف را دور می‌ساختند و خود مشغول خوردن می‌شدند، تا چیزی هنوز نخورده که دیگران باز هجوم می‌آوردند، و برای آن لاشه مرده یکدیگر را می‌دریدند و چون هر کدام به فکر خود بودند دو نفر با هم خوب نبودند و آن صحرا پر از سگ بود و جنگ هفت لشگر بر پا، انما الدنیا جیفته و طالبها کلاب (همانا دنیا لاشه مردار است و طالبان دنیا سگ هستند)🐺. بعضی از آنها که این لاشه‌ها را می‌خوردند، از دماغشان دود بیرون می‌شد و از پشت‌شان آتش؛ و در خوردن تنها بودند زیرا به حالی گرفتار بودند که سگهای دیگر به نزدیک آنها نمی‌رفتند. 👈هادی گفت: اینها مال یتیم و رشوه خوارانند، 🌟«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا؛ آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می‌خورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنّم فرو می‌برند. /سوره نساء، ۱۰»