eitaa logo
حیرانی
228 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
80 ویدیو
2 فایل
شعر ناب
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق رازی است که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با منِ تنها دارد #فاضل_نظری @Hayrani
نشسته است کنارش کسی که می گرید کسی که دست گرفته به روی پـــــهلویش... ✨ أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ ✨ @hayrani
4_6014677376753993286.mp3
5.01M
شب چهارم محرم | یک لحظه تو خیمه گاهم (شور) 🎤 عزادارى شب چهارم محرم ١٣٩٨ هیئت رایة العباس علیه السلام @Hayrani
پرچم زده اند از غم تو كوچه به كوچه انگار عوض كرده زمين پيرهنش را #لاادری #محرم @Hayrani
چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی #حافظ #محرم #مقتل عبدالله بن الحسن @Hayrani
جنگ شوخی‌بردار نیست، تعارف‌بردار نیست، در جنگ جای مدارا و سازش نیست. باید با سر وارد میدان شوی. باید همهٔ ما به همراه فرزندان و زنانمان وارد میدان شویم. این مسئله شوخی‌بردار نیست. در طول تاریخ، ما با چنین خطرهایی رو‌به‌رو نبوده‌ایم. با زبان و حرف زدن و حتی با کمک مالی نمی‌توانیم مسئولیت خود را ادا کنیم. باید وارد میدان جنگ شویم. باید برای رویارویی با نبردهای بزرگ آماده شویم؛ نبردهایی که جز با بسیج کردن همهٔ توانایی‌ها و امکانات پایان نمی‌یابد. کمک می‌کنیم، حمایت می‌کنیم و، در عین حال، برای ورود به نبردهای بزرگ نیز آماده می‌شویم. چطور آماده شویم؟ آموزش نظامی ببینیم، اگر صدای شلیک گلوله بشنوید، چه می‌کنید؟ اگر روزی دشمن را در مقابل خانهٔ خود ببینید، چه می‌کنید؟ آیا توانایی دفاع دارید؟ اگر خودتان توانایی دارید، زنتان چطور؟ دخترانتان چطور؟ پسرانتان چطور؟ آیا برای ورود به جنگ آمادگی دارید؟ یا اینکه می‌خواهید با دادن کمک مالی از همهٔ این حقایق تلخ رهایی یابید؟ برادر من، این کافی نیست. بايد آماده شویم، باید خودمان کار با اسلحه را یاد بگیریم. باید از نظر عقلانیت، از نظر وضع جامعه، ایجاد همبستگی، ایجاد نزدیکی و همدلی میان مردم و همکاری با همهٔ نیروهایی که در راه این نبرد فعالیت می‌کنند آماده شویم، یعنی باید احساس کنیم که هدف اول در زندگی ما این جنگ است و سایر موارد در مرحلهٔ بعد قرار دارد. از کتاب سفر شهادت @Hayrani
4_6008360136991577578.mp3
2.86M
یا لیتنی هناک فی کربلا یا لیتنی💔 @Hayrani
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت که هرکه را تو بگیری ز خویشتن برهانی #سعدی #محرم @Hayrani
در عهد جمال تو نگيرند ز گل آب عكس تو به هر آب كه افتاد گلاب است #مير_غروي_كاشي @Hayrani
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان #حافظ #محرم #مقتل قاسم بن الحسن (ع) @Hayrani
وقتی من مرتکب گناهی می‌شوم، به پیامدهای آن توجه ندارم و نمی‌بینم به کجا می‌انجامد، ولی راهنمای دانا و چراغ هدایت می‌تواند این پیامدها را ببیند و می‌داند انحرافی که امروز با یک گام یا ده متر یا هزار متر آغاز می‌شود، فردا به صدها و هزاران متر می‌انجامد. اینجاست که نقش رهبر و پیشوا و راهنما و چراغ هدایت آشکار می‌شود. ظلم و جور و اشتباه نسبت به دیگران همیشه با انجام دادن یک عمل تحقق نمی‌یابد. ستم کردن تنها این نیست که مال کسی را به زور بگیرم، مال دیگران را به ناحق بخورم، کسی را طرد کنم. به کسی توهین کنم یا شهادت ناحق بدهم. ستم کردن تنها به این نیست که چیزی را که به کسی که شایستهٔ آن نیست، بدهیم، بلکه ستم کردن با سکوت در برابر پایمال شدن حق هم محقق می‌شود و همان‌گونه که شنیده‌اید: کسی که از حق چشم‌پوشی کند و از گفتن آن خاموش بماند، شیطانی لال است. کسی که در برابر ستمگر ساکت می‌ماند و به او اجازهٔ جولان می‌دهد، در حقیقت به نوعی ظلم را تأیید و با آن سازش می‌کند و مظلوم را خوار می‌سازد. این دو نوع ستم کردن، ایجابی و سلبی، در حیات ملت‌ها وجود دارد؛ هر چند آشکارا به چشم نیاید، ولی حوادثی رخ می‌دهد که این حقیقت را آشکار می‌کند. از کتاب سفر شهادت @Hayrani
مادر به اشک روضه به من شیر داده است در شیرم آب کرده ولی سود با من است #محمد_سهرابی #محرم #شیر_خوار_گان @Hayrani
از بس به سینه مهر علی پرورانده بود روی دلش برای علی جا درست شد... @hayrani
شکر خدا که در پناه حسیـن ایم عالم از این خـوب تر پنـاه ندارد ... @hayrani
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم #حافظ #محرم #مقتل علی اصغر (ع) @Hayrani
مرید پیر مغانم ز من مرنج اى شیخ چرا که وعده تو کردىّ و او بجا آورد ای که وعده‌ی جدت ابراهیم(ع) را وفا کردی.. #حافظ #محرم #مقتل علی اکبر (ع) @Hayrani
هنوز دایره چرخ بود بی‌ پرگار که طوق عشق تو را بر گلوی ما بستند #صائب_تبریزی #محرم @Hayrani
گم کرده ام جواهر خود را به موج خون زینب بیا به همت هم جستجو کنیم @Hayrani
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان #حافظ #محرم #مقتل حضرت ابوالفضل العباس (ع) @Hayrani
هدایت شده از پاتوق بچه شیعه ها
آن یار دلنوازم... خاطره ای بسیار زیبا، از استاد زرین کوب نویسنده و تاریخ نگار ایران روز بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد: ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟ گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند. پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟ گفت: سؤالی داشتم گفتم: بفرما پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد گفت: ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه؟ گفت: یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال . حافظ، عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟ گفتم : هیچی، الان در خدمتتان هستم. چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم . بلند شدم، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد، معتقد بووودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد آن‌روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. پاتوق بچه شیعه‌ها @shia_patogh
وفاداری و شیدایی ، علمداری و سقایی ندارد این صفت ها جز تو دیگر هیچ مصداقی #سید_حمیدرضا_برقعی @Hayrani
بسم رب العشق؛ عشق سینه زدن  عشق صاحب من؛ عشق ساقی حرم  بسم رب النور؛ نورِ علم و کتل  نور خیر العمل؛ نور سایه ی حرم  @hayrani
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت #حافظ #محرم #مقتل امام حسین (َع) @Hayrani
ای تا ابد نوای منِ بی نوا "حسین " @hayrani
به من اشک ببخش تا برایت گریه کنم ! گریه بر همان جهلی که تو را شهید کرد ، و هنوز پابرجاست ! و تو می دانستی می دانستی که گفتی : " أَنَا قَتِیلُ العَبرَة لَا یَذکُرُنِی مُؤْمِنٌ إلا استعبَر " @hayrani
از دفن ما سالهاست که میگذرد، فقط کاش کسی میدانست چرا نمی میریم؟ #معین_دهاز @Hayrani
خرم آن کس که در این محنتگاه خاطری را سبب تسکین است #پروین_اعتصامی @Hayrani
در طالع من نیست که نزدیک "تو" باشم می‌گویمت از دور "دعا" گر برسانند ... #سعدي @Hayrani