eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
288 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
💛✨بسم الݪہ اݪذۍخݪق المهدۍ✨💛
°•📝 ○ مُرده‌ایی بیش نبودم وسط صحڹ شما زنـگِ نقــارهِ تاڹ بود ڪه احـیایم ڪرد✨🍃 🌤 ✨🧡 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
🌟{ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ }🌟 سوگند بھ سٺارھ....... [ @hazraate_eshgh ]
⁦♥️⁩ امیرالمومنین (ع) فرمودند: ⁦♥️⁩ ای‌کـمیل مـومن آیینه مومن است زیرا به او نگرد و حاجـتش را برآورد و حالـش را خوب کند. 🙃 ⁦♥️⁩ ای‌کـمیل مومنان برادرند و چیزی نـزد هر برادری از برادرش عزیـزتر نیست. 😇 [تحف‌العقول‌ص۱۶۷] دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صلوات اَست ⁦⁦🌺↓♥️⁩↓🌺 @hazraate_eshgh
🧡|•• سال ۶۴ در پدافند مهران بودم. منصور من را برد که منطقه را توجیه کند. من مسئول مسئول و جانشینی مخابرات بودم . برای توجیه کار باید با ایشان میرفتم. در راه بودیم که صحبت مکه🕋 شد و گفت با آهنگران در حج تمتّع همسفر بوده است✨ نمی دانسته که آهنگران این قدر تاریخ اسلامش خوب🌷 است. گفتم چه طور؟ گفت: در مدینه که داشتیم باهم میچرخیدیم، من را در تمام کوچه ها چرخاند و توضیحات🗣 به من داد. من را نسبت به حقیقت اصلی تاریخ اسلام🍃آگاه کرد به نقل از : دولت آبادی 《__________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
💫 انقلاب اصیل و عظیم الهی، اسلامی، ایرانی ما ..... جلوه‏ای از نهضت پر عظمت حضرت محمد رسول اللَّه (ص) است که ولادت سعادتمند و هجرت حرکت‏بخشَش در عصری واقع شد که ظلمات جهالت سراسر جهان را فراگرفته بود و قدرتمندان چون حیوان‌های آدم‌خوار، روزگار مستضعفین را تباه نموده بودند. و نهضت اسلامی مردم ایران در عصری که نمونه همان عصر جاهلیت است و در محیطی که سرنیزه، جانشین عدالت و حبس و شکنجه و اختناق به جای آزادی، و فقر و فلاکت جایگزین رفاه و آسایش گردیده بود، پاگرفت و ملت ما قیام کرد، چرا که چنگال سباع به‏ صورت آدم، تا مرفق به خون جوانان عزیز ما فرو رفته و نفس‌ها در سینه‏ها قطع شده بود و می‏رفت تا آثار اسلام و انسانیت محو و کنگره عدالت فرو ریزد. [صحیفه امام،ج۱۲، ص۱۳۶-۱۳۷] ______________ بے عِشق خمیـــنے نَتوان عاشق مَهدے شُد 🌷⁦👇🏼⁩🌷 @hazraate_eshgh
{•🖤🔗•} ✋ اگه‌کسی‌تو‌کُما‌باشه؛✨ خانوادش‌همه‌منتظرن‌ڪه‌برگرده...😭 خیلیامون‌تو‌کمای‌گناه‌رفتیم؛❌ اَهل‌بِیت‌منتظرمون‌َند...☺️ وقتش‌نشده‌که‌برگردیم؟!🤔 استغفر‌الله‌ربےواتوبہ‌الیہ ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
{💙} خـدایا ما را تـوفیق طاعت 🦋 و دوری از معـصیت روزی گردان 🌸 [دعای‌حضر‌ت‌مهدی] ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
برادر میثم مطیعی | هیأت میثاق با شهداShab07Moharram1396[06].mp3
زمان: حجم: 7.29M
••| ✌️🏻 دیگہ‌ تو مرد خونہ‌ای تو سایہ‌ی سرمْـ✨ باید مثݪ بابا بشۍ مدافـ؏ حرمْـ😍♥️ 🎶 💛 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. قسمت مامور میخندد و به دیگرى مى گوید: _اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند. که این کلام، رعب و وحشت را بیشتر کند... اما تسلى و آرامششان مى بخشد: _✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به عزیمت مى کنیم و شما باز مى گردید. دلهاى بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست... چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند.... انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند.... تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى... و هنوز گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد. بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک نچشیده اند، به خود جلب مى کند. تو زن را مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى: _✨مگر نمى دانى که بر ما است؟ زن مى گوید: _به خدا قسم که این صدقه نیست ، است بر عهده من که هر و را شامل مى شود. تو مى پرسى که: _✨این چه عهد و نذرى است ؟! و او توضیح مى دهد که: _در زندگى مى کردیم و من بودم که به گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام خوش سیما وارد خانه شد. او فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت: ''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف داد.... من از آن زمان کرده ام که براى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را ببینم. تو همین را کم داشتى زینب..! که از دل بکشى... و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى. و حالا این است که باید تو را آرام کند... و این که باید به دلدارى تو بیایند... در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى: _✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على و خواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید. زن نعره اى از جگر مى کشد و بر زمین مى افتد.... تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى... زن به هوش مى آید،... گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد. و دوباره از هوش مى رود. باز به هوش مى آید،.... اثری از ✍سیدمهدی شجاعی ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh