eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
288 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. قسمت که دیگر . شده است.... و مگر پیش از این ، غیر از این بوده است ؟ 🏴پرتو دهم🏴 ✨الموت اولى من رکوب العار والعار اولى من دخول النار قرار ناگذاشته میان این است که تو در از و و ها کنى... و او با رمزى ، رجزى ، ترنم شعرى ، آواى دعایى و فریاد لاحولى ، سلامتى اش را پیوسته با تو در میان بگذارد. و این رمز را چه خوش با رجز آغاز کرده است. و تو احساس مى کنى که این نه رجز که ضربان قلب توست... و آرزو مى کنى که تا قیام قیامت، این صدا در گوش آسمان و زمین ، طنین بیندازد. و اهل خیام نیز به این صدا دلخوشند،... احساس مى کنند که ضربان قلبى هستى هنوز مستدام است و زندگى هنوز در رگهاى عالم جریان دارد. براى تو اما این صدا پیش از آنکه یک اطلاع و آگاهى باشد، یک نیاز عاطفى است . هیچ پرده اى حایل میان میدان و چشمهاى تو نیست این یک نجواى لطیف و عارفانه است که دو سو دارد. او باید در ، بجنگد، شمشیر بزند و بگوید: _✨الله اکبر و از تو بشنود:_✨جانم! بگوید: _✨لااله الااالله و بشنوذ: _✨همه هستى ام. بگوید: _✨ لا حول و لا قوة الا باالله! و بشنود: _✨قوت پاهایم، سوى چشمم، گرماى دلم، بهانه ماندنم! تو او را از وراى پرده هاببینى... و او صداى تو را از وراى فاصله هاى بشنود. تو نفس بکشى و او قوت بگیرد.... تو سجده مى کنى و او بایستد،... تو آب شوى و او روشنى ببخشد... و او... او تنها با اشارت مژگانش زندگى را براى تو معنا کند. و... ناگهان میدان از نفس مى افتد، صدا قطع مى شود و قلب تو مى ایستد. ! این شمشیر است که بر فرود آمده است ، او را به کرده است... و انگار باران خون بر او باریده باشد، تمام سر و صورتش را گلگون کرده است. همه عالم فداى یک تار مویت حسین جان ! برگرد! این سر و پیشانى بستن مى خواهد،... این کلاه و عمامه عوض کردن و... این چشم خون گرفته بوسیدن. تا دشمن به خود مشغول است بیا... تا خواهرت این زخم را با پاره جگر مرهم بگذارد. بیا که خون گونه ات را به اشک چشم بروبد، بیا که جانش را سر دست بگیرد و دور سرت بگرداند. تا دشمن ، کشته هاى شمشیر تو را از میانه میدان جمع کند، مجالى است تا خواهرت یک بار دیگر، خدا را در آینه چشمهایت ببیند و گرماى دست خدا را با تمام رگهایش بنوشد. زینب ! این هم حسین . دستش را بگیر و از اسب پیاده اش کن . چه لذتى دارد گرفتن دست حسین ، فشردن دست حسین... و بوسیدن دست حسین. چه عالمى دارد تکیه کردن دست حسین بر دست تو. حسین جان ! تا قلب من هست پا بر رکاب مفشار.... اثری از ✍سیدمهدی شجاعی __________________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. قسمت حسین جان! تا قلب من هست پا بر رکاب مفشار. تا چشم من هست پا بر زمین مگذار! هرگز مباد که مژگان من پاى نازنین تو را بیازارد. جان هزار زینب فداى قطره قطره خونت حسین! صداى آرامش ذهنت را بر هم نزند زینب! و زیبایى رخسار حسین ، تو را مبهوت خود نکند زینب! دست به کار شو و با پارچه سپیدت ، پیشانى شکافته عزیزت را ببند! آب ؟ براى شستن زخم ؟ آب اگر بود که یک قطره به شکاف کویرى لبهایش مى چکاندى. چه باك ؟ اشک را خدا آفریده است براى همین جا. باران بى صداى اشکهاى تو این زخم را مى تواند شستشو دهد، اگرچه شورى آن بر جگر چاك چاك او رسوب مى کند. فرصت مغتنمى است زینب! باز این تویى و حسین است و تنهایى. اما... اما نه انگار. هابى_تاب_تر بوده اند براى این دیدار و چشم انتظارتر. پیش از آنکه دست تو فرصت پیدا کند که زخم را مرهم بگذارد و پارچه را گرداگرد سر حسین بپیچد، بچه ها گرداگرد او حلقه زده اند... و هر کدام به سلام و سؤ ال و نوازش و گریه و تضرع و واکنشى نگاه او را میان خود تقسیم کرده اند. بار سنگینى بر پشت بچه هاست... و از آن عظیم تر کوله بار حسین است تو این هر دو را خوب مى فهمى که کوله بارى به سنگینى هر دو را یک تنه بر دوش مى کشى. پیش روى بچه ها، محبوبترین عزیز آنهاست... که تا دمى دیگر براى همیشه ترکشان مى گوید. بچه ها چه باید بکنند تا بیشترین بهره را از این لحظه ، داشته باشند. تا بعدها با خود نگویند... که کاش چنین مى گفتیم و چنان مى شنیدیم ، کاش چنین مى دادیم و چنان مى ستاندیم ، کاش چنین مى کردیم و... شرایط است که از آن در جهان ممکن نیست . حکایت تشنه و آب ، که تشنگى به خوردن آب ، زایل مى شود. حکایت و برق ، که روشنى به ظواهر عالم کار دارد. حکایت و شمع نیست ، که جسم شمع خود از روح پروانگى تهى است. حکایت است... حکایت این لحظات که از آن است چه رسد به و پرداختن آن.... اگر از خود بچه ها که بى تاب ، درگیر این کشمکش اند بپرسى ، نمى دانند که چه مى خواهند و چه باید بکنند. به همین دلیل است که هر کدام خواسته و ناخواسته ، خودآگاه و ناخودآگاه ، کارى مى کنند. یکى مات ایستاده است... و به چشمهاى حسین خیره مانده است . انگار مى خواهد بیشترین ذخیره را از نگاه حسین داشته باشد. یکى مدام دور حسین چرخ مى زند و سر تا پاى او را دوره مى کند. یکى پیش روى حسین زانو زده است، دستها را دور پاى او حلقه کرده است و سر بر زانوانش نهاده است. یکى دست حسین را بوسه گاه لبهاى خود کرده است. آن را بر چشمهاى اشکبار خود مى مالد و مدام بر آن بوسه مى زند. یکى بازوى حسین را در آغوش گرفته است. انگار که برترین گنج هستى را پیدا کرده است. یکى فقط به امام نگاه مى کند و گریه مى کند، پیوسته اشکهایش را به پشت دو دست مى زداید تا چهره حسین را همچنان روشن ببیند. یکى پهلوى حسین را بالش گریه هاى خود کرده است و به هیچ روى ، دستش را از دور کمر حسین رها نمى کند. یکى تلاش مى کند که خود را به سر و گردن امام برساند و بوسه اى از لبهاى او بستاند. و است_براى_حسین.... گفتن این کلام به تو که : باز کن این حلقه هاى عاطفه را از دست و بال من! و از آن سخت تر، امتثال این امر است براى تو که وجودت منتشر در این حلقه هاى عاطفه است. با کدام دست و دلى مى خواهى این حلقه ها را جدا کنى. چه کسى زهره کشیدن تیر از پهلوى خویش دارد؟ این را هر کس به دیگرى وامى گذارد. این که اکنون بر دست و پاى حسین بسته است ، از اعماق قلب تو گذشته است. مى توان این حلقه ها را گشود؟.. اثری از ✍سیدمهدی شجاعی __________________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
|•🍭•| اگر بنا را بگذارند که محیط خانواده یک محیط محبت و محیط اسلامی باشد، بچه وقتی که دید پدر و مادر کارهای اسلامی می‌کنند، اخلاق خوب دارند، سازش آن‌ها با هم خوب است، این‌ها خـوب بار می‌آیند. به خلاف اینکه اگر دیدند که جنگ و نـزاع است، یک خانه مبدل می‌شود به میدان جنگ، یا خدای نخواسته محیط، محیط معصیت است، قهراً این طور بار می‌آید. بنا بر این، از دامـن شما شروع می‌شود سعـادت بچه‌ها. [امام‌خمینی-۱۱/تیر/۱۳۵۸] ______________ دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صلوات اَست 🍭✨🖇️→ @hazraate_eshgh