هدایت شده از پیشانینوشت
همسرم منزل نبود که دخترکم را به او بسپارم.
بچه را به داییاش سپردم و خودم را رساندم سر قرار و به همراه سعیدهکرمانی و مرضیه موفق و هدیه ارجمند راهی دفتر نمایندهی ولیفقیه و امامجمعهی شهرمان شدیم.
لحظهی ورود اولین کسی که دیدم زهرا حاجیپور بود و بعد هم یکی یکی بچهها را دیدم ملیحهی اخوندی با همسرش آمده بود و قبل از ما رسیده بودند.
اقای راوینیا هم سخت مشغول هماهنگیها بود یکی یکی اسمهارا علامت میزدند و شاعران و هنرمندان وارد حسینیه میشدند.
قبل از ورود میزبان آقای خالقی مسوول بسیج هنرمندان چند دقیقه صحبت کردند و بنا شد در حضور میزبان از تعداد شاعران حاضر دونفر از خانمها صحبت کنند و شعر بخوانند و البته از اقایان هم یک نفر شعرخوانی داشته باشد.
میزبان وارد جلسه شد و سعی کردم سراپا گوش و چشم باشم نمایندهی هنرهای تجسمی که صحبت کرد نوبت رسید به نمایندهی سینماگران و ایشان هم از کمبود بودجه و اکران نشدن مستندش صحبت کرد، با خودم کلنجار میرفتم یعنی واکنش آقای علمالهدی که رسانههای آنطرفی چهرهای دور از هنر و متعصب از او ساختهاند چه خواهد بود؟
زهرا علیپور به عنوان نمایندهی بانوان شاعر صحبتهای خانمهای شاعر را که یکبهیک برایش بیان کرده بودیم را بازگو کرد و بعد هم هدیهارجمند شعر مادرانهاش را خواند.
تا نماز ظهر حدودا نیم ساعت زمان داشتیم و جلسه در اختیار میزبان قرار گرفت.
و ایشان بدون اینکه نکتهای از خیل عظیم نکات و انتقادات را یادداشت کرده باشند یکی یکی بیان کردند و یا راهحل ارائه دادند یا گفتند طرحش را بنویسید که پیگیر بودجهاش باشیم و حتی در مورد کملطفیهایی که همیشه در حق خراسان میشود همدردمان شدند و بنا شد پیگیر مشکلات هنرمندان استان باشند.
از اهمیت هنر گفتند و از نگاهشان به هنر حرف زدند!
شما فکر کنید آقای علمالهدی که همیشه سخنرانیهایشان تقطیع شده در فضای مجازی دیده میشود و پروپاگاندای غربگرا دائما در حال تخریب او هستند در جمع هنرمندان میگوید:
هنر سبیل است!
میگویند من با کارگردان سریال سقوط یک فرشته صحبتکردهام و به ایشان گفتهام ثواب یکماه رمضان تفسیرم را به شما میدهم و در عوض ثواب آن سکانس معروف سریالت را به من بده!
امامجمعهی شهر ما هنر را میشناسد و قدر هنر را میداند مسئلهی اصلی عدم شناخت ما نسبت به ایشان است.
بعد از جلسه هم همه دور ایشان جمع شدیم و آقایان به دستبوسی ایشان رسیدند و پیشنهادات و انتقاداتی را هم ارائه دادیم که ایشان خیلی خوب گوش میکردند و قول اجرا دادند.
و در نهایت در کنار نمایندهی ولیفقیه عکس دستهجمعی گرفتیم.
#عاطفه_جعفری
@pishaninevesht
نکته ی بسیار عجیب مضاف بر نوشته خوب و دقیق عاطفه جان جعفری این بود که وقتی رفتیم عکس بگیریم ایشان به یکی ازآقایان که کنارشان بودند و گفتند به آن خانم بگید کمی برای عکس گرفتن،جابجاشوند گفتند ایشان خانم ارجمند هستند که شعرخواندند...
برایم هوش و ذکاوت ایشان بسیار عجیب بود.
چطور میشود یک فرد روحانی با آن سن و سال بین این همه خانم چادری و شبیه به هم فقط بایکبارمعرفی نام کسی را به ذهن بسپرد؟
افسوس
چقدر ما به جهت عدم شناخت، پیرامون دیگران پیش داوری میکنیم و چقدر مسئول تک تک سخنان مان هستیم...
وای بر روزی که گفته هایمان تهمت باشند
دروغ باشند
بی علم باشند
و و و
انگار فقط به توشه های نداشته مان افزودیم😔
وقتی بستگان شنیدند به دیدار ایشان رفتیم به بنده خرده گرفتند که چرا به دیدار چنین فردی رفتی که همه از ایشان فراری اند و توصیفشان به بدی نقل هر مجلسی ست؟
بنده تمامی سخنان فوق را چاشنی این خاطره کردم و پاسخ ایشان را دادم🌹
و آنها را کمی به فکر فرو بردم🌹
https://eitaa.com/hediyearjmand
با اینکه عمیق تر ز دریا هستی
بالا بالا چقدر بالا هستی
از اوج بلاغت کلامت پیداست
تو شعرترین خطبه ی دنیا هستی
#میلاد_پدر_عالم
#امیرالمونین
#هدیه_ارجمند
بریز در دل من ناگهان دلت را شعر
بریز تا که ببارم به روی دنیا شعر
اگر که گل نکند واژه های بی تابم
پر از سوال سکوتم لبالبم تا شعر
بلاغت سخنانت به ساحلم آورد
چگونه قطره بگوید برای دریا شعر؟
به سجده آمده ام در حرای غار خودم
که جبرئیل بیارد برای مولا شعر
گلویت آنقدر از زخم استخوان رنجید
که بند آمده حالا زبانِ حتی شعر...
.
.
.
چقدر غرق کلامت شده بیابانم
وسیل آمده در گوشه های چشمانم "
لقد تقمصها" شانه غزل لرزید
لباس غصبی مولا چقدر می ارزید؟
سکوت کردی و حالا.."رایتُ انَ الصبر"
شنیده چاه صدا را "رایتُ انَ الصبر
چقدر چشم شما غرق رنجِ خاشاک است
چقدر بر سر دنیای پوچشان خاک است
اری تراثی نهبا" که ارث غارت شد
اگرچه با همه روز غدیر بیعت شد
خلافتی که چنین بی حساب می چرخد
بدون محور دین، آسیاب می چرخد "
هجوم گله ی پیمان شکن که بسیارند...
شبیه ریزش پرپشت یال کفتارند
چقدر یخ زده دنیای شان، حقیر شدند
درخت های جوان،شاخه شاخه پیر شدند
.
.
.
.
.
اگر برای قفس، آسمان پر از معناست
اگر که شیوه ی اندیشه ی کسی والاست
اگر که قطره به دنبال مسلک دریاست
از آب بینی بزغاله، پست تر، دنیاست
.
کشید آهی و آتش به روی دفتر شد
و شقشقیه ی خاموشِ آهِ حیدر شد
شکافت دانه به نام خدای نورِ فلق
و سبز شد همه جا از دعای نورفلق
#هدیه_ارجمند
#خطبه_شقشقیه
https://eitaa.com/hediyearjmand
آموخته ام از پدرم هرچه که هست
جانم به فدای حرف هایش دربست
خوشبختی و بخشندگی و طبع قلم
ارثی ست که می رسد به من دست به دست
#پدر
#هدیه_ارجمند
#کاشان
#همایش_ملی_شعر_پدر
https://eitaa.com/hediyearjmand
💥عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ، تَكُونُ الْفَرْجَةُ؛ وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ، يَكُونُ الرَّخَاءُ.
🌗 چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
📘#حکمت_351
هدایت شده از شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
میزد کنار خیمه پر و بال خواهرم
می رفت وقت آمدن از حال خواهرم
خنجر برید رشته ی عمر تو را نخست
آه ای شهید اول گودال،خواهرم
یک بوسه ی تو زیر گلوی برادرت
دارد هزار روضه به دنبال خواهرم
دیگربلای کرب و بلا روی دوش توست
وقتی رسید روضه به خلخال خواهرم
امشب برای غربت سجاد مونسی
فردا انیس گریهی اطفال خواهرم
پایان این رسالت سنگین به دوش توست
ای سرنوشت آیهی اکمال خواهرم
بر منبر سلونی حیدر سخن بگو
تا جهل شهر شام شود لال خواهرم
زیبایی جهان تو را گریه می کنند
بعد از تو دوستان تو هر سال خواهرم
#عاطفه_سادات_موسوی
ندارد خودنمایی عاقبت، در گوشهای بنشین
که گل پژمرده میگردد چو بر دستار میماند
#صائب_تبریزی
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
📜 دین؛ مُزاحِم یا مُراحِم؟!
✏️ برخوردها خيلى تفاوت دارد. كسى كه به تو مىگويد: اگر اين كار را بكنى مىسوزانمت، با كسى كه مىگويد: اين كار را نكن، كه مىسوزى و تو مىبينى كه دارد دامنت را خاموش مىكند، دارد بارش رحمتش را بر تو و وجود تو مىريزد، آيا حالت تو در رابطه با او فرق نخواهد كرد؟!
✏️ در رابطه با مذهب هم، نيز همين تلقّى را داريم. خيال مىكنيم كه اسلام، دينى است كه مدام به هر چيزى كه مىخواهيم دست بزنيم، مىگويد: بكن نكن. مدام مزاحم ماست؛ مىخواهيم غذا بخوريم، مىخواهيم بنشينيم، مىخواهيم بخوابيم و...، مدام مىگويد: بكن نكن!
✏️ گاهى اوقات با بعضى از رفقا كه در جمعى هستيم من خودم خجالت مىكشم كه به ايشان بگويم، گوشت نخوريد، برنج نخوريد، كه چاق يا لاغر مىشويد! من خودم شرمنده مىشوم. اين بكن و نكنهاى ما يواش يواش خستگى و نفرت مىآورد؛ تا چه رسد به مذهبى كه از روز اولىّ كه تو مىخواهى حركت کنی... مىخواهى دوست شوى، دشمن شوى، غضب كنى، شهوتى اجرا كنى، هر قدمى و هر گامى كه مىخواهى بردارى، با امر و نهى همراه است. همينهاست كه بغض و نفرت مىآورد و رضا را مىگيرد.. بار تكليف، بار سنگينى است. مگر اين كه پاى محبّتى در ميان باشد تا اين بار را سبك كند!
📄 برشی از کتاب
📚 فوز سالک
#سیر_و_سلوک
▫️ #عین_صاد | عضو شوید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca