eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل.mp3
1.21M
🔥پادکست🔥 ♡ ♡ 🍃|•° دانشمند، جـانِ یک کشور است... دستِ انجام ‌دادن کارهای نشدنی است! پای بالا رفتن از پله‌های موفقیت است! مغز متفکر است!💡 قلب پر تپش است!❤️ 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
مبارک 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
📚داروخانه ی ما ما و عموحسین قسمت اول بچه که بودم پشت مکان فعلی داروخانه ، باغچه ی قشنگ و پردرختی بود . یادش بخیر ... پدر به باغ می رسید و ما زیر سایه ی درختان ، کودکی می کردیم . عمو حسین ناشنوا بود ، حرف هایش هم برای همه ، مفهوم نبود. او عاشق باغچه بود . هر روز سر می زد . مرغ ها را آب و دانه می داد ، بعد هم تک تک شاخه ها را دنبال جوانه های تازه می گشت ... زمان گذشت . داروخانه تاسیس شد و پدر از میان ما پر کشید . باغچه هم از رونق افتاد . عموحسین اما طبق عادت دیرینه اش ، هر روز می آمد سری هم به داروخانه می زد هم به تک درخت های جا مانده از باغچه ی قدیمی ... او بازهم جوانه ها را می شمرد ... بچه های داروخانه ، دوستش داشتند . هر روز با چای و چند بیسکویت ، میهمانش می کردند . عموحسین کلی با آنها گپ می زد ‌ بچه ها همه ی حرف هایش را نمی فهمیدند اما برایش سری تکان می دادند و لبخندی می زدند... 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥🔥 مداحی جدید 🔥🔥 سید رضا نریمانی در مراسم بزرگداشت دانشمند شهید دکتر محسن فخری زاده 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
آرزوی پر ماجرا 🛑پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود. پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟ پدر گفت : من یک پدر زن ثروتمند پیر دارم، اگر او فوت کند، ثروتش به مادر زن من خواهد رسید، پس از آنکه مادر زنم هم مرد، ثروت او به ما رسیده و من خواهم توانست که یک ماشین برای خودمان بخرم. پسر کوچک ، پس از شنیدن حرف پدر گفت: پدر جان، من پهلوی شما خواهم نشست. پسر بزرگتر با ناراحتی جواب داد : تو باید عقب بنشینی، جای من در جلو می باشد. دو برادر ناگهان شروع به دعوا و کتک زدن همدیگر کردند. پدر که خیلی عصبانی شده بود، گفت: بیایید پایین ،بچه های بی تربیت. تقصیر من است که شما را سوار ماشین کرده ام 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
این عنکبوت بدون هیچگونه دخالت انسان تاری اینچنین عجیب تنیده... 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
4_5823479494459000465.mp3
3.95M
زنانی که فشار قبر از آنان برداشته می شود و با حضرت زهرا (سلام علیها) محشور می شوند . روزت مبارک 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
های عزیز روزتون مبارک 🌹🌹🌹🌹
آن چیزی که شما به نام شانس می شناسید درواقع همان لطف خداوند است که دربهترین زمان درزندگی شما نمایان می شود امیدوارم لطف خدا شامل کل زندگیت بشه و توی بزنگاه دستتو محکم بگیره 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
مبارک 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸 <====🔶🌹🔸🌹🔶====> @delneveshte_hadis110 <====🔶🌹🔸🌹🔶====>
💠تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند .... ♦️امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....‌ 💠حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان می‌کند : ♦️من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود. خیلی کمکم کرد و همه­ ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه ­السلام) بود. ▫️ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می­ رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می ­پرسیدم، نمی ­دانست. خسته شدم و گوشه ­ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می ­کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می­ گذرد. بی­ اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی فرمود: 👈«وظیفه ­ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم». 👈«در طول عمر ما شک نکن». 👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان». ▫️برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود ▫️دست‌های خویش و دامان توام آمد به یاد 📚نقل از کتاب میرِ مهر ص۳۵۵ 🙏 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج و العافیه و النصر... 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
GholamReza Sanatgar - Mishe Zamenam Beshi (128).mp3
4.92M
میشه ضامنم بشی 💔 کمتر از آهو که نیستم از غلام رضا صنعتگر 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫در رحمت خدا 💕همیشه باز است 💫و فانوس قشنگش 💕همیشــــه روشن ... 💫فکرت را از همه 💕این اما و اگرها دور کن 💫ترس و نا امیدی 🍂🌸 💕و تردید را به دل راه نده 💫و امید و صبر را 💕راه زندگیت قرار بده ...🍂🌸 💫شبتون پراز نگاه خدای مهربون💕 🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
❣ دوست داشتنَت سحـرخیـزترین حسِ دنیاست که صبــــــح‌ها پیش از باز شدنِ چشم‌هایم در من بیدار می‌شود... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الهــى ...✨💞 در این دوشنبه زیبا🌷🍃 انـدیشـه ای خلاق ، دیـده ای بینـا🌷🍃 گـوشـی شنـوا ، زبـانـی شـاكـر 🌷🍃 ذهـن آرام ، قلبـی متـواضـع 🌷🍃 روحـی بيـدار ، دست هـایی بخشنـده 🌷🍃 پـاهـایی استـوار در راهـت 🌷🍃 تنـی سـالـم و سينـه ای پـر از عشـق و دلـدادگـی🌷🍃 و سبـد سبـد روزی حلال و بركـت و فـراوانـی🌷🍃 را عطا فـرمـا به همه دوستانم 🙏🌷🍃 بـارالهــا....✨💞 بشنـو دعـايم و مستجـاب کن نيـازهايم 🙏 که تنهـا تـويـی شنونـده و پذيرنـده دعـا 🙏 💞✨🙏آمین یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏 ✨💞 💞✨🙏ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏 ✨💞 🌺🍃🌺 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Γ•.🕌| اول صبح سلامے بدهیم خدمت ارباب 🖤✋🏻 السلام علےٰ ساڪن ڪربلا ..... "السلام علے الحسین و علے ، علے بن الحسین و علے اولاد الحسین و علے اصحاب الحسین " 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
☘زمینه سازی برای ظهور باید صورت بگیرد و اولین اتفاق باید در باور ما رخ بدهد.یعنی باور کنیم که به امام به صورت جدی نیاز داریم ... حتی ضروری تر از نیاز به هوا ، غذا .... ☘این باید در ذهن ما جا بیفتد تا بعد آنقدر به صورت عینی برای ظهور فعالیت کنیم که گویی همین فردا قرار است آقا بیاید. ☘امام زمان آوردنی است ما باید به آن درجه از بلوغ برسیم که آمادگی حضور امام در بین خودمان را داشته باشیم ... ☘بسیار متاسفیم که برخی نشسته اند که بعد از آمدنش حرکتی کنند، عمده حرکت قبل از آمدن حضرتش صورت میگیرد. ☘مومن باهوش و زیرک از الان پای کار است...منتظر فردا نمی نشیند. ‌‌‌‌‌🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
انسانهای بزرگ دو دارند..‌ 🔺🌹 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
🍃💐 مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد. باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود... گاو با سُم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت... دومین دَر طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد، جوان پیش خودش گفت: منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچک‌تر است و این ارزش جنگیدن ندارد.سومین دَر طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود... پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دُم گاو را بگیرد.اما....گاو دُم نداشت!!!! زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کنیم که همیشه فرصت‌های مناسب را دریابیم... 🍂 🍁🍂 🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سخنرانی تصویری 🔻 ✅ "حاج آقا رفیعی" دستور خدا به احترام به پنج چیز... ✨ 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
جوان با گلّه به سوى قلعه مى رود. هنوز تا قلعه فاصله اى باقى مانده است كه او مى ايستد و جلوتر نمى رود. اكنون او خم مى شود و سنگريزه از روى زمين جمع مى كند. بعد با سنگريزه ها گلّه را به سوى دربِ قلعه هدايت مى كند. او در اين كار خيلى مهارت دارد، معلوم است سال ها چوپانى كرده است. درب قلعه باز مى شود و گوسفندان وارد قلعه مى شوند و بعد از آن سريع درب قلعه بسته مى شود. چوپان جوان بسيار خوشحال است، او امانت خود را تحويل داده است و مى تواند نزد پيامبر باز گردد. اكنون لشكر اسلام آماده است تا به ميدان بيايد. پيامبر تصميم گرفته است تا يكى از يارانش را به عنوان فرمانده انتخاب كند. او مى خواهد تا براى ديگران فرصتى ايجاد كند تا آنها بتوانند استعداد خود را نشان بدهند. در اين تصميم، رمز و رازى است كه بعداً كشف خواهد شد. پيامبر پرچم فرماندهى را در دست دارد و به لشكريان خود نگاه مى كند. نگاهش به سعد بن عُبادِه مى افتد. او را صدا مى زند و پرچم را به دستش مى دهد. حتماً شنيده اى كه مسلمانان به دو دسته تقسيم مى شوند: مهاجران و انصار. كسانى كه اهل مكّه هستند و به مدينه هجرت كرده اند، "مهاجران" ناميده مى شوند. مردم مدينه هم كه پيامبر را يارى كردند "انصار" خوانده مى شوند. سعد بن عُبادِه كه امروز فرمانده سپاه شده است از انصار مى باشد. لشكر به فرماندهى سعد بن عُبادِه به سوى قلعه قَموص حركت مى كند; امّا از آن طرف، يهوديان هم آماده جنگ شده اند. نگاه كن! درب قلعه باز مى شود و سپاه يهود از قلعه بيرون مى آيد و درب قلعه بسته مى شود. همه سپاه يهود در مقابل لشكر اسلام صف آرائى مى كنند. تيراندازهاى زيادى در بالاى قلعه موضع مى گيرند. 💖💖💖💖🌻💖💖💖💖 https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
خداوند # توبه‌کنندگان را دوست دارد.... 🌺🔸 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
امام صادق علیه السلام 💖🌻 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸