┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سرزمینمان داغدار کوچ توست...
غبار دوریت طراوت را مسموم کرده
و انگورها مستی ز تو میطلبند .
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ اوصاف اصحاب یمین در قرآن (3⃣)
✅💐 توصیه به صبر و مهربانی
💐✨از اوصاف دیگر اصحاب یمین در قرآن، توصیه آنها به صبر و مهربانی است.
💐💫 ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (آیه 17 سوره بلد)
علاوه بر [انجام] این [تکالیف]، از کسانی باشد که ایمان آوردهاند و یکدیگر را به صبر و مهربانی سفارش کردهاند!
✅💐 عبارت «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا» دو گونه معنا شده است:
1⃣💐 كارهاى خير مثل آزاد كردن برده و سير كردن گرسنه، بسترى براى گرايش به ايمان و سفارش ديگران به كارهاى نيك است.
2⃣💐 مقام و ارزش ايمان، بالاتر از سير كردن گرسنه و آزادى برده است، لذا با كلمه «ثُمَّ» همراه شده است.
#اصحاب_یمین
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_دوازهم
برای یک شب عالی،از اول هم اشتباه کردم که پا در مسجد گذاشتم ، مسجد و صف های نمازشان ارزانی همه یر
اُمُل ها،
مهمانی های شاهانه هم برای ما
شال قرمز روی سرم می اندازم،موهایم را بیرون میریزم،پالتوی خزدار مشکی ام را میپوشم،کیف
کوچک قرمزم را دست میگیرم و از اتاق خارج می شوم.
بابا در حیاط منتظر ماست،مامان جلوتر از من از خانه بیرون میرود،من کمی جلوی آینه قدی مان
میایستم و خودم را برانداز میکنم. رنگ سرخ لب هایم به جنگ سفیدی پوستم دویده،از حق
نگذریم واقعا زیبا شده ام..به سبک مانکن های ایتالیایی کیفم را دست میگیرم و از خانــه خارج
می شوم. مامان و بابا در ماشین منتظر من هستند،کمی سردم میشود،پاتند میکنم تا زودتر به
آنها برسم،ناگهان زیر پایم خالی میشود و با سر میافتم روی سنگفرش های حیاط.
❤
فاطمـــــه لیوانش را با هیجان روی میز میکوبد: چی شد؟ افتادی؟
سر تکان میدهم :اوهوم ،با کله افتادم زمین
:_خب چی شد؟
:_رفتیم بیمارستان،پام شکسته بود،دو ماه تموم،تا عید تو گچ بود!
:_نه؟!
:_آره
:_پس یعنی مهمونی نرفتی؟
:_نه،بعدا دوستای مامانم براش تعریف کردن که تا خود صبح زدن و رقصیدن،فاطمه من
مطمئنم خدا خیلی دوسم داشته
پامو شکســـــت تا به اون جهنم وا نشه،با اون حالی هم که من داشتم،مطمئنم یه بلایی سر خودم
میآوردم..
:_خدا واقعا دوست داره نیکی
چند تقه به درمیخورد،فاطـمه برمیگردد: بفرمایید تو
مادر فاطــمــه در حالی که ظرف میوه را در دست دارد وارد میشود،به احترامش بلند میشوم.
با دست اشاره میکند:بشین دخترم،بشین خواهش میکنم.
ممنون میگویم و می نشینم. میگویم:واقعا منزل خیلی قشنگی دارید خانم زرین
مادرفاطمه میخندد،پس فاطمه این همه زیبایی را از مادرش به ارث برده:نظر لطفته عزیزم،با
چشمای قشنگت میبینی. بفرمایید،بردار نیکی جان،من برم که شما راحت
باشید،فاطمه،مامان،کارم داشتی صدام کن.
مادر فاطمه میرود،فاطمه در بشقابم میوه میگذارد و میگوید:خب بعدش چی شد؟
:_بعدش....
روزهای گذشتــه،در برابر چشمانم جان میگیرند.
❤
لپ تاب را زیر بغلم میزنم،عصا را برمیدارم و مثل پنگوئن شروع به راه رفتن میکنم،می خواهم از
جلوی اتاق رد شوم،مامان مشغول ماسک گذاشتن روی صورتش،متوجه ام میشود:نیکی کجا
میری؟این همه این پله ها رو باال پایین نکن،بگیـــــر بشین
:_حوصله ام سررفته،میرم حیاط یه دوری بزنم.
:_ژورنال ها رو دیدی؟لباساتو انتخاب کـــردی؟
جلوی پله ها میرسم،به اندازه ی پایین رفتن از اورست سخت به نظر می رسد. نفسم را بیرون
میدهم و بلند میگویم:نــــه فعلا
پله ی اول به خیر میگذرد.
مامان هم بلند،از همان اتاق جوابم را میدهد:زودتر انتخاب کن،ژیلا جون که میره دوبی برامون
بیاره. ما کــه بــه خاطر پای تو نتونستیم امسال بریم
پله ی پنجم را به سختی پایین میروم:تقصیـــر من چیه مامان؟خودتون میرفتید ......
مامان جوابم را نمیدهد،مطمئنا نشنیده وا حتما جواب میداد،حتما میگفت:من گفتم بریم،بابا
قبول نکرد..
من هم میگفتم:بابا از تو خیلی مهربون تره مامان
مامان هم میگفت :تقصیر خودشه، من بچه رو میخواستم چیکار؟ اگه مسعود اصرار نمیکرد.....
بیست و پنج پله ی باقی مانده،با جان کندن تمام میشوند،همین که پایم بــه پارکــت های طبقه ی
هم کف میرسد،انگار بال میگشایم،شنلم را روی دوشم جابه جا میکنم،لپ تاب را سفت میگیرم
و وارد حیاط میشوم... از سنگفرش ها میگذرم ، به طرف حیاط پشتی میروم. از خانه ی همسایه
صدای جر و بحث میآید،تازه عروس و دامادی هستند که همیشه با هم دعوا می کنند.
روی تاب مینشینم،سوز آخرین روزهای اسفند به جانم می نشیند،زمستان آخرین تالش هایش
را برای خودنمایی میکند،اما بوی بهار،مست کننده جان را نوازش میدهد.
صدای شکستن چیزی از خانه همسایه میآید،زیر لب میگویم:خب مگه مجبور بودید با هم
ازدواج کنید....
لپ تاب را روشن میکنم و زیر لب حرف خودم را تایید میکنم:والا
داخل مستطیل سفید مرورگر مینویسم:نهج البلاغه
شروع میکنم به غر زدن:آخه اینم موضوع بود به ما گفتی؟؟
صفحه ای را باز میکنم،بدون خواندن متن،کپی میکنم و درون صفحه ی وُرد،مینشانمش.
بالای صفحه مینویسم:
نهج البلاغه
تحقیق و پژوهش از نیکی نیایش
دلم برای وبلاگ نویس بیچاره،میسوزد!
آخر مطلب،برای خالی نبودن عریضه مینویسم:
باتشکر از زحمات سرکارخانم فرزانه
دبیر محترم درس دین و زندگی
پیرزن غرغروی مغزم بیدار شده است:بـــله،درس شیرین و با محتوا و بسیـــار دوســت داشتنی
دینی!
☘
🌹☘
🌹🌹☘
🌹🌹🌹☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد فاطمی نیا : مستحبات را به اندازه ای که نشاط دارید بجا بیارید. دعای کمیل با خمیازه بدرد نمیخوره
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حجتالاسلام رفیعی: به رهبری گفتم ما حریف مردم نمیشویم/ آمار طلاق وحشتناک است
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
راه های خوب برای صدقه:
🍁در كنار پنجره اتاق خوابت يك كاسه آب و يا غذا براي پرندگان بگذار و به اين كار عادت كن
🍁در یک پاکت لباس قرار بده و به كارگري زحمت كش هديه كن
🍁يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار که عصبانی شدی ، دلی شکستی، غیبتی کردی هزار تومان در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمندي بده و هر ماه این کار رو تكرار كن
🍁 بخشي از حقوقت را براي كفالت يتيم هزينه كن
🍁چند عدد صندلي بخريد و در مسجد بگذاريد
هركس بر آن نشست و نماز خواند برايتان اجر نوشته مي شود
🍁 اگر در حال زدن بنزين هستيد به كارگر پمپ بنزين باقي پول را ببخش
🍁 آسان ترين راه صدقه به مردگان اگر مقداري آب در بطري شما به جا مانده آن را بر درخت كنار خيابان بده و نيت صدقه کن
🍁بر قلب هر انسانی شادي وارد كن (با لبخند با سخن نيكو با كمكي كوچك و ...)
🍁خنده و سلام بر نشسته ها و سخنان نيكو نيز يك صدقه است
🍁هنگام خوابيدن هركس را كه به تو بدي كرده و يا غيبت و سخن چيني و يا ظلمي به تو كرده را ببخش به همين راحتي، اين صدقه است
در کارهای خیر پیشقدم شوید. با دوستانتان اشتراک بذارید. شايد فردي به يكي از اين كارها عمل كرد و شما أجر برديد
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#دههمینمسابقه
#صفحهچهلیکم
امروز دوشنبه بيست و هشتم ذى الحجّه است. كاروان تا پاسى از عصر به حركت خود ادامه مى دهد. بيابان است و زوزه باد گرم.
آن دورترها درختان خرمايى سر به فلك كشيده، نمايان مى شوند. حتماً آب هم هست.
به حركت خود ادامه مى دهيم و به "عُذَيْب" مى رسيم. اين جا چه آب گوارايى دارد. آب شيرين و درختانى با صفا!
خيمه ها برپا مى شود. لشكريان حُرّ نيز كنار ما منزل مى كنند.
صداى شيهه اسب مى آيد. چهار اسب سوار به سوى ما مى آيند.
امام حسين(ع) باخبر مى شود و از خيمه بيرون مى آيد. كمى آن طرف تر، حُرّ رياحى هم از خيمه اش بيرون مى آيد و گمان مى كند كه نامه اى از طرف ابن زياد آمده است و از اين خوشحال است كه از سرگردانى رها مى شود.
ــ شما از كجا آمده ايد و اين جا چه مى خواهيد؟
ــ ما از كوفه آمده ايم تا امام حسين(ع) را يارى كنيم.
حُرّ تعجّب مى كند. مگر همه راه ها بسته نيست، مگر سربازان ابن زياد تمام مسيرها را كنترل نمى كنند. آنها چگونه توانسته اند حلقه محاصره را بشكنند و خود را به اين جا برسانند. اين صداى حُرّ است كه در فضا مى پيچد: "دستگيرشان كنيد".
گروهى از سربازان حُرّ به سوى اين چهار سوار مى تازند.
اندوهى بر دل اين مهمانان مى نشيند و نجواكنان مى گويند: "خدايا! ما اين همه راه را به اميد ديدن امام خويش آمده ايم، اميد ما را نا اميد مكن".
امام حسين(ع) پيش مى رود و به حُرّ مى فرمايد: "اجازه نمى دهم تا ياران مرا دستگير كنى. من از آنها دفاع مى كنم. مگر قرار بر اين نبود كه ميان من و تو جنگ نباشد. اين چهار نفر نيز از من هستند. پس هر چه سريع تر آنها را رها كن وگرنه آماده جنگ باش". حُرّ دستور مى دهد تا آنها را رها كنند.
اشك شوق بر چشم آنها مى نشيند. خدمت امام سلام مى كنند و جواب مى شنوند.
آنها خود را معرّفى مى كنند:
ــ طِرِمّاح، نافع بن هلال، مُجَمَّع بن عبد الله، عَمْروبن خالد.
امام خطاب به آنها مى فرمايد:
ــ از كوفه برايم بگوييد!
ــ به بزرگان كوفه پول هاى زيادى داده اند تا مردم را نسبت به يزيد علاقه مند سازند و اكنون آنها به خاطر مال دنيا با شما دشمن شده اند.
ــ آيا از قَيس هم خبرى داريد؟
ــ همان قَيس كه نامه شما را براى اهل كوفه آورد؟
ــ آرى، از او چه خبر؟
ــ او در مسير كوفه گرفتار مأموران ابن زياد شد. نقل شده كه نامه شما را در دهان قرار داده و بلعيده است تا مبادا نام ياران شما براى ابن زياد فاش شود. او را دستگير كردند و نزد ابن زياد بردند. ابن زياد به او گفته بود: "يا نام ها را برايم بگو يا اينكه در مسجد كوفه به منبر برو و حسين و پدرش على را ناسزا بگو". او پيشنهاد دوم را قبول مى كند. ما در مسجد بوديم كه او را آوردند و او با صداى بلند فرياد زد: "اى مردم كوفه! امام حسين(ع)، به سوى شما مى آيد، اكنون برخيزيد و او را يارى كنيد كه او منتظر يارى شماست". بلافاصله پس از آن ابن زياد دستور داد تا او را فوراً به قتل برسانند.
امام با شنيدن جريان شهادت قَيس اشك مى ريزد و مى فرمايد: "خدايا! قَيس را در بهشت مهمان كن".
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌷مهدی شناسی ۱۵۶🌷
🔹زیارت آل یاسین🔹
🌹السلام علیك یا تالی كتاب الله وترجمانه🌹
🌼سلام بر تو ای جمال منوری که تالی و پهلو به پهلوی کتاب خدا و زبان روشن کننده مقاصد آن هستی.
🌼امام زمان راه ورود به کتاب خدا:
تالی در لغت به دو معنا آمده است:۱)بلافاصله ۲)قرائت کننده
🌼در معنای اول یعنی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» قرآن تلاوت می کنند که یکی از برنامه های همیشگی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» است. یکی از راههای نزدیک شدن به امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» این است که هر روز مقداری قرآن بخوانیم. حتی غلط خواندن قرآن هم اشکالی ندارد چون باعث می شود دنبال درست یاد گرفتن برویم و بعد از آن سعی می کنیم ترجمه و تفسیرش را هم بدانیم.
درب ورودی آشنائی با قرآن قرائت ظاهر قرآن است.
🌼در معنای دوم یعنی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» بلافاصله بعد از کتاب خدا قرار دارد. تالی یعنی بدون فاصله.
پیامبر اکرم «صلوات الله علیه و آله» فرموده اند:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی"
🌼اگر چیزی بلافاصله بعد از چیزی باشد یعنی نزدیک ترین چیز به آن است.
"تالی کتاب الله" یعنی نزدیک ترین موجود به کتاب خدا امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» است. کتاب خدا و امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»با هم مماس هستند. این فقط مماس فیزیکی نیست. این هست ولی فضیلتی نیست بلکه یعنی گویا کتاب خدا و امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» با هم هستند بلا تشبیه مثل مخلوط شدن سرکه و انگبین.
🌼صریح آیه قرآن سوره واقعه می گوید:"تنزیل من رب العالمین انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون."
🌼طاهر یعنی پاک ، مطهِّر یعنی پاک کننده ،مطهَّر یعنی پاک شده.
مطهَّرون چه کسانی هستند و مطهَّر کیست؟
🌼سوره احزاب آیه 33 می فرماید:
"انما یرید الله لیذب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا."
همه فرق اسلامی اهل بیت«علیهم السلام» را حضرت علی«علیه السلام» ، فاطمه «علیها السلام» ، حسن «علیه السلام» و حسین«علیه السلام» و فرزندانشان دانسته اند. مطهرخداست و مطهر اهل بیت«علیهم السلام» هستند وامام زمان«عجل الله تعالی فرجه» جزو مطهرون هستند.
🌼یعنی قرآن در طوماری پیچیده شده و کسی با آن تماس ندارد مگر امام زمان«عجل الله تعالی فرجه». یعنی حقیقت قرآن را فقط امام زمان می دانند.
🌼در کتاب کافی آمده است: ائمه«علیهم السلام» کسانی هستند که به آنها علم داده شده ودر سینه هایشان جایگزین شده است.
🌷🌷🌷🌷🏵🌷🌷🌷🌷
#مهدی_شناسی
#قسمت_156
#زیارت_آل_یاسین
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef