eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون فاطمی🌃 عشقتون حســـــــ♥️ـــینے دمتون مادرے نفستون حیدرے✨ آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫 یا عݪی مدد...✋🏻 حلال کنیداگه خستتون کردیم🤲🏻 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهـــی به نام تو که بی نیازترین تنهایی... با تکیه بر لطف و مهربانی ات روزمان را آغاز می کنیم: سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ☘💐🌷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام مهدی عج به دو نفر از عالِمان نجف فرمودند: به سید حلاوی بگویید: ✍اینقدر دلم را نسوزان و سینه‌ام را کباب نکن، اینقدر ناراحتی شیعه را به گوشم نرسان، من از شنیدنش ناراحت میشوم، سید کار بدست من نیست، دست خداست 🌺دعاکنید خدا فرج مرا برساند که شیعیان را از این شکنجه ها نجات دهم... 🙏🏻اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت های الهی در قرآن (3⃣) ✅💐 بشارت به عذاب الهی 💐✨ در آیات مختلفی از قرآن، خداوند به کسانی که مرتکب برخی اعمال می‌شوند، بشارت به عذاب می‌دهد. 💐✨ براساس آیه 7 سوره لقمان، استکبار و رویگردانی از آیات قرآن، عامل بشارت عذابی دردناک عنوان شده است: 💐💫 وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا ۖ فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آیه 7 سوره لقمان) و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می‌شود، مستکبرانه روی برمی‌گرداند، گویی آن را نشنیده است؛ گویی اصلاً گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده! ✅💐 در این آیه، روی برگردانی از آیات الهی، تکذیب قرآن و پافشاری بر کفر از اموری عنوان شده است که عذابی بزرگ را در پی دارد. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
د،همان گارسون،جلو میآید و سالم میدهد:سالم آقاوحید،آقا سیاوش و خانم ِفِرگ . جواب سلامش را میدهم،عمو و آقاسیاوش گرم بااوصحبت میکنند. عمو دستم را میگیرد و راهنمایی ام میکند به طرف پشت رستوران. جای قشنگ و دنجی به نظر میرسد،به جای صندلی،فقط یک تخت سنتی گذاشته اند و الله عباسی های قدیمی ایرانی... انگار نه انگار،در قلب لندن،چنین جایی هست.. همه چیز سنتی و ایرانی. به نظر میرسد جزو محیط رستوران نیست عمو میگوید:اینجا،جایگاه من و سیاوشه. تو تنها نفر سومی هستی که از اینجا باخبری. سیاوش خواست که تو هم اینجا رو ببینی :+خیلی قشنگه. آقاسیاوش به طرفمان میآید:ای بابا هنوز که ایستادید؟چی میل دارید؟ با تعجب نگاهش میکنم. عمو میگوید:من کوبیده، تو چی نیکی؟ :+منم همینطور. آقاسیاوش می رود،متعجب به عمو میگویم:مگه نگفتین آقاسیاوش صاحب اینجاست؟پس چرا سفارش گرفت؟؟ عمو میخندد: بس که متواضعه آقاسیاوش میآید و مینشیند:الان غذا حاضر میشه، خب نیکی خانم،اینجا چطوره؟ :+واقعا قشنگه،رستوران ایرانی بدون تخت نمیشه که. آقاسیاوش لبخند میزند،عمو میگوید:من الان میام، چیزی که نمیخواین؟ :+نه ممنون عمو میرود،پس از چند لحظه ميگویم:شما خیلی با عمو صمیمی هستید،درسته؟ :_خب بله،من و وحید از بچگی باهم دوست بودیم.وحید فوق العاده است در دل،حرفش را تأیید میکنم . فرد سینی غذا در دست می آید،آقاسیاوش هم بلند میشود و به کمک او میرود. صبر می کنیم تا عمو بیاید و بعد مشغول خوردن غذا میشوم،واقعا خوشمزه است. فرد برای لحظه ای عمو را صدا میزند. میگویم:آقاسیاوش آشپزتون دست پخت عالی داره آقاسیاوش میگوید:بله،ولی آشپزخونه جزء قلمرو وحیده متوجه حرفش نمیشوم:عمو؟ :+نکنه به شمام گفته رستوران،مال منه؟ :_مگه نیست؟ :+چرا هست،ولی نصفش،نصف دیگه اش واسه وحیده. :_خب چرا اینو نمیڱه؟ میخواد به قول خودش دچار منیّ :+ ت نشه عمو به جمعمان اضافه میشود،آقاسیاوش چپ چپ نگاهش میکند،عمو میپرسد:چیه؟چرا اینطوری نگا میکنی؟ سیاوش سری تکان میدهد و عمو میخندد. غذایمان که تمام میشود،عمو جعبه ای برابرم میگیرد:ناقابله خاتون حیرت میکنم:مال منه؟ :+بله مال شماست،ببین خوشت میاد؟ :_آخه مناسبتش؟؟ :+من تا امروز پونزده تا،کادوی تولد به تو بدهکارم. این حالا اولیش جعبه را از دست عمو میگیر م،کوچک است و زیبایی اش سلیقه ی خریدارش را به رخ میکشد. در جعبه را باز میکنم. انگشتر ی ظریف و زیبا،داخلش نشسته و به زیبایی هرچه تمام تر،رویش حک شده:امیــــــری حسیـــن انگشتر را درمیآورم و داخل انگشتم میکنم... ناخودآگاه دستم را بالا میبرم و نقش}حسین{روی انگشتررا میبوسم. چشمانم را میبندم و با نفس عمیقی بوی خوش و رایحه ی دل انگیز انگشتر را میبلعم. چشم هایم را باز میکنم و صورت مهربان عمو را میبینم. ناخودآگاه بغلش میکنم و مدام میگویم:مرسی عمو،ممنون...این عالیه،خیلی قشنگه. عمو با لبخند نگاهم میکند:همیشه زیر سایه ی ]حسین و خدای حسین [ باشی عزیزدلمـ :_عمو،جبران کل اون شانزده سال،یه جا دراومد... حاضرم تا آخر عمرم کادو نگیرم ولی این،)انگشتر را نشانش میدهم( همیشه پیشم باشه. نگاهم باز به آقاسیاوش میخورد،آرام میگوید: مبارکتون باشه نیکی خانم نمی دانم چرا،ولی حس میکنم با شنیدن نامم،از زبان او،دلم هری میریزد.... خدایا،چرا؟؟ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
😂🤣 ✨شهید ابراهیم هادی✨ یه جا هست: شهید ابراهـیم هادی پُست نگهبانی رو زودتر ترک میکنه بعد فرمانده میگه ۳۰۰تا صلوات جریمته یکم فکر میکنه 🤔و میگه: برادرا بلند صلوات :) همه صلوات میفرستن برمیگرده میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد😁😂😅🤣 ــــــــــــــــــــ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ツ 🍁آیت الله بهـــــجت (ره): بـــزرگان وقتی می‌خواستتد مطلبی و یا فـــیضی از خـــداوند بگیرند از شب و استفاده می‌کردند. زیرا در سحـــر با خدا خلوت ڪردن و با ارتباط پیدا ڪردن اثــــر خاصی دارد. 📒 برگـــی از دفــتر آفــتاب ۱۴۲ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
✅و مرگ بی‌خبر و ناگهان می‌رسد… ✍پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: توبه را (هیچ وقت) به تاخیر مینداز که لحظه‌ی مرگ ، بی‌خبر و ناگهانی می‌رسد... 📚جامع احادیث شیعه،ج۱۴،ص۳۲۷ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌🌷مهدی شناسی ۱۷۰🌷 🔹زیارت آل یاسین🔹 🌹و العلم المَصبوب🌹 💠دانش فرو ریخته💠 🌱«وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ»: و نيز تو عِلْمِ سرريز و فراوان و بدون خلل و نقص هستي! 🌱يعني تمام چشمه‌هاي علم از تو سرازير مي‌شود، زيرا وقتي انساني ارتباط كامل با خداي عليمِ مطلق داشت، آن هم نه خدايي كه در فكرِ زمان‌زده‌ي گرفتار گذشته و آينده‌ي انسان‌هاي معمولي مطرح است، بلكه خدايي كه حيّ و حاضر است. او پرتو علم خود را بر قلب بنده مخلَصش مي‌افشاند، چنين انساني همه آن علمي را كه ممكن است يك انسان دارا شود داراست و ما از طريق اُنس قلبي با او، همو كه به عنوان واسطة فيض، حيّ و حاضر است، از آن علم همه‌جانبه او بهره‌مند مي‌شويم... 🌱علمي كه سراسر شور و شعف و اتصال و شهود به همراه دارد. 💐☘🌷💐☘🌷💐☘🌷 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔔 👈ابلیس به ۵ علت شد: ➊اقــــرار به گـــــناه نڪرد ➋از ڪرده پشـــــیمان نشد ➌خــــود را مـلامـت نڪرد ➍تصـمیم به تـــوبه نگرفت ➎از رحـمت خدا نامید شد. 👈آدم به ۵ علت شد: ➊اقـــــرار به گـــــــناه ڪرد ➋از ڪرده پشـــــــیمان شد ➌خــــود را ســـرزنش ڪرد ➍تعـــجیل در تـــــوبه ڪرد ➎به رحمت حق امید داشت. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
💢دختر،‌هدیه‌ی خداوند ✍ یک کسی مارا دید گفت: آقای قرائتی! شما پسر ندارید؟ گفتم: نه من فقط دختر دارم. چند بار کوبید بر سینه‌اش که الهی، الهی خدا به شما یک پسر بدهد. من هم چندبار کوبیدم بر سینه‌ام،که الهی، الهی خدا یک جو عقل به تو بدهد. خدا وقتی به کسی دختر می‌دهد، به او می‌گوید به شکرانه این دختر، نماز شکر بخوان: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ...» 💥حدیث داریم خانه‌ای که در آن چند دختر داشته باشد، محل رفت و آمد ملائکه است... قدر و ارزش این هدیه و نعمت الهی را بیشتر ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
عمرسعد از اينكه فرستاده او به امام ملحق شده، بسيار ناراحت است. در همه لشكر به دنبال كسى مى گردند كه به امام حسين(ع) نامه ننوشته باشد و فرياد مى زنند: "آيا كسى هست كه به حسين نامه ننوشته باشد؟". همه سرها پايين است، امّا ناگهان صدايى در فضا مى پيچد: "من! من به حسين نامه ننوشته ام". آيا او را مى شناسى؟ او قُرَّه است. عمرسعد مى گويد: "هم اكنون نزد حسين(ع) برو و پيام مرا به او برسان". قُرَّه حركت مى كند و نزديك مى شود. امام حسين(ع) به ياران خود مى گويد: "آيا كسى او را مى شناسد؟" حَبيب بن مظاهر مى گويد: "آرى، من او را مى شناسم، من با او آشنا و دوست بودم. من از او جز خوبى نديده ام. تعجّب مى كنم كه چگونه در لشكر عمرسعد حاضر شده است". حبيب بن مظاهر جلو مى رود و پس از دادن سلام با هم خدمت امام مى رسند. قُرّه خدمت امام سلام مى كند و مى گويد: "عمرسعد مرا فرستاده است تا از شما سؤال كنم كه براى چه به اين جا آمده ايد؟" امام در جواب مى گويد: "مردم كوفه به من نامه نوشتند و از من خواستند تا به اين جا بيايم". جواب امام بسيار كوتاه و منطقى است. قرّه با امام خداحافظى مى كند و مى خواهد كه به سوى لشكر عمرسعد باز گردد. حبيب بن مظاهر به او مى گويد: "دوست من! چه شد كه تو در گروه ستمكاران قرار گرفتى؟ بيا و امام حسين(ع) را يارى كن تا در گروه حق باشى". قُرّه به حبيب بن مظاهر نگاهى مى كند و مى گويد: "بگذار جواب حسين را براى عمرسعد ببرم، آن گاه به حرف هاى تو فكر خواهم كرد. شايد به سوى شما باز گردم"، امّا او نمى داند كه وقتى پايش به ميان لشكر عمرسعد برسد، ديگر نخواهد توانست از دست تبليغات سپاه ستم، نجات پيدا كند. كاش او همين لحظه را غنيمت مى شمرد و سخن حبيب بن مظاهر را قبول مى كرد و كار تصميم گيرى را به بعد واگذار نمى كرد. اينكه به ما دستور داده اند در كار خير عجله كنيم براى همين است كه مبادا وسوسه هاى شيطان ما را از انجام آن غافل كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
علامه طباطبایی (ره): ازبعضی محافل وآمدوشدها تبری می جست ومیفرمود:مثل اینکه مردم قدرعمررانمیدانند،عمرخیلی ارزشمندوگرانقدراست. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ツ 🌷 آیت الله فـــروغی: انـسان باید و مشـقت سیر به سوی حقیقت را با عشق بپذیرد. چون با همــــین سختی است ڪه به لقاء الله می رسد. «ای انسان تو با و رنـج بســوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خــواهی ڪرد!» 📕 ســوره انشــقاق آیــه ۶ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢استاد عالی از مرگ آسان می گوید: ابدیتی در پیش داریم که عمر نوح نبی (ع) در برابر آن ناچیز است! چه کنیم تا سکرات موت از ما برداشته شود؟ چه کنیم تا هنگام مرگ، ملک الموت برایمان تلقین بگویند؟! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه ای نیمه های شب آروم آروم بی صدا رفتی🌹 یاد شهداء کنید با یه صلوات...‌‌ شبتون بخیر 💖🌹🌟✨🌙🌹💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ 🍃بہ نام او ڪه... 🌼رحمان و رحیم است 🍃بہ احسان عادت 🌼وخُلقِ ڪریم است سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🍂🍁💐🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سلام امام زمان سلام بر آل یاسین، سلام بر مهدی امتها و جامع تمام کلمات وحی الهی. سلام بر آنکه شمشیر برکشیده و ماه تابان و نور درخشان است. سلام بر آفتاب شب ظلمانی جهان و قرص ماه ایمان. سلام بر بهار مردمان و نشاط آفرین روزگار. «شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست 💍❣💍❣💍❣💍 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ حسرت در قرآن (5⃣) ✅💐 عوامل حسرت خوردن در قیامت ✅✅ عدم اطاعت از خداوند و پیامبر 💐✨ یکی دیگر از مواردی که باعث حسرت خوردن انسانها در روز قیامت می‌شود، عدم اطاعت از خداوند و پیامبر می‌باشد. 💐✨ قرآن این مورد را در آیه 66 سوره احزاب، اینگونه بیان می‌کند: 💐💫 يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا (آیه 66 سوره احزاب) در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می‌شوند و) می‌گویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» ✅💐 تنها راه نجات، اطاعت از خدا و رسول خداست. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
صدای برخورد قطرات باران با شیشه،آهنگ آرام بخشی مینوازد. اشک هایم را پاک میکنم،)آفتاب در حجاب( را میبندم. دامن بلندم را مرتب میکنم و از روی مبل بلند میشوم. به طرف آشپزخانه میروم. برای خودم و عمو چایی میریزم و ظرف کیک را روی میز میگذارم،عمو در آستانه ظاهر میشود،نگاهی به چای و کیک روی میز میاندازد و موبایلش را به طرفم میگیرد:مامانته موبایل را با ذوق از او میگیرم،دلم برایشان تنگ شده اما،زندگی در کنار عمو لذت بخش تر است. عمو پشت میز مینشیند،نگاهی به خوراکی ها می کند و دست هایش را بهم می مالد:به به لبخند میزنم و موبایل را جلوی گوشم میگیرم :_سلامـ مامان :+سلام نیکی جان،خوبی؟ :_ممنون،شما خوبین؟بابا خوبن؟ :+خوبیم ما،ممنون. چه خبرا؟ اوضاع چطوره؟ :_عالــــی،از این بهتر نمیشه. عمو با نگاه اشاره میکند که خیال مامان را راحت کنم. ادامه میدهم ....میدونین مامان؟اینجا،من آزادِ آزادم :+دیدی بهت گفتم. میدونستم. مامان و من،آزادی را در استقلال پوشش میبینیم، اینکه هرلباسی که دوست داریم بپوشیم. اما لباس مورد نظر مامان کجا،لباس مورد پسند من کجا؟! من آزادم اینجا،تا حجابم را حفظ کنم،استقلالی که مامان و بابا،سلب کرده بودند. عمو سریع روی برگه ای چیزهایی می نویسد و به دستم میدهد، نوشته هایش را میخوانم: بگو دیروز رفتیم اون کالب میگویم:راستی مامان،اون کالب بودا،همیشه تو تلویزیون نشون میداد خواننده های مشهور میرن توش،با عمو دیروز اونجا بودیم. :+واقــعا؟؟چقدر عالی،دست عمو درد نکنه،کنسرت ها رم با هم برید،باشه؟ :_چشمـ :+همون روزی که وحید زنگ زد حال و احوال کنه و مشکلات تو رو فهمید،من با خودم گفتم این آدم میتونه نیکی رو به من برگردونه. آخه خودش پیشنهاد داد یه مدت بری اونجا،دستش درد نکنه :_حق با شماست :+میگم بابا بهت زنگ بزنه،الان گوشی رو بده به عمو :_سلامـ برسونید،خداحافظ :+خدافظ موبایل را به عمو میدهم:مامان میخواد با شما صحبت کنه عمو موبایل را میگیرد: :_سلام... :_بله خیالتون راحت... :_نه بابا به این زودیا که نمیتونم،بذارین یه کم پیش من بمونه دیگه :_اختیار دارین :_خواهش میکنم،انجام وظیفه بود :_ممنون،خجالتم ندین،میدونین که نیکی رو چقدر دوست دارم. :_نه بابا این حرفا رو نزنید،هرچی بخواد،خودم نوکرش هستم. :_سلامت باشین،به داداش سلام برسونین،قربان شما :_خداحافظ عمو تماس را قطع میکند،نگاهم میکند و نفسش را با صدا بیرون میدهد.. میخندم:طفلک چه ذوقی کرد. عمو میخندد:اینجوری بهتره،بذا خیالشون راحت باشه. راستی مدرست هم جور شد! :_جدی؟ :+بله،عمو وحیدت رو دست کم گرفتی؟ :_اون که عمــــرا،مرسی عمو. بابت همه چی ممنون ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸