eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا چه زیبا روزی شود همراه با خورشید به تو سلام کنیم. و نام تو را نجوا کنیم و آرام بگیری روزمان رابا توکل بر نام زیبایت آغازمی کنیم ❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣ ❤️الهی به امیدتو❤️ ‎🌹💖🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سلام امام زمان سلام بر آل یاسین، سلام بر مهدی امتها و جامع تمام کلمات وحی الهی. سلام بر آنکه شمشیر برکشیده و ماه تابان و نور درخشان است. سلام بر آفتاب شب ظلمانی جهان و قرص ماه ایمان. سلام بر بهار مردمان و نشاط آفرین روزگار. «شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست 💍❣💍❣💍❣💍 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع صبحتون را پُر برکت کنید 🌸صبحتون رو معطر کنید 🌸نفستون رو خوشبو کنید 🌸به ذکر صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش 🌸🍃 🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت های الهی در قرآن (5⃣) ✅💐 بشارت به عذاب الهی 💐✨ حرام خواری، ثروت اندوزی و بی توجهی به انفاق در راه خدا، از عوامل دیگری هستند که در قرآن، وعده عذابی دردناک به عاملان آن داده شده است: 💐💫 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آیه 34 سوره توبه) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده! ✅💐 ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزى‌هاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموال عمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمان مى‌خواند و مى‌گفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‌شود. ✅💐 در تفسير الميزان آمده است كه از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاويه و كعب الأحبار، بر مى‌آيد كه ثروت‌اندوزى در جامعه‌ فقير، حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زكاتش پرداخت شده باشد. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
از پله ها پایین میروم و وارد هـال میشوم. مامان روی مبل تک نفره شبیه ملکه ها نشسته،سلام میدهم. به جای جواب سلامـ با دست اشاره میکند،رو به رویش بنشینم. آب دهانم را قورت میدهم و مینشینم. دست هایش را در هم قفل میکند و حرف هایش آغاز میشود:ببین نیکی،من نمیفهمم یه دفعه چی شد که تو ازاون دختر کوچولوی معصوم،تبدیل شدی به اینی که الان هستی. ِ خوب من،گذشته ی پر گناهم را عروسک معصوم میبیند و الانم را اژدهایی دوسر! خنده امـ میگیرد.. مامان حرفش را ادامه میدهد:حالا اینم بماند که اون وحیدِ حقه بازم سرمون کلاه گذاشت و تو رو عین خودش کرد و تحویلمون داد.. آرامـ و مؤدب میگویم:خواهش میکنم راجع عمو وحید،با احترام صحبت کنید. مامان پوزخند میزند:چیه؟مگه دروغ میگم؟ :_من فقط به شرط بابا عمل کردم،رفتم انگلیس و قرار شد بعدش،دیگه کاری به نوع لباس پوشیدن من نداشته باشید،من شرط رو عمل کردم ولی شما زیرش زدید. مامان نگاهم میکند_:ما زیرش زدیم؟مگه غیر اینه که هر لباس مسخره ای که دلت میخواد میپوشی و آبروی ما رو میبری؟ :_پس دلیل این همه ناراحتی شما چیه؟ مامان،چشمانش را می بندد،نفس عمیق میکشد و لحنش عوض میشود:ببین نیکی،من فعلا کاری به اون موقع ها ندارم،فقط یه سوال،مگه دین تو و عموت نگفته باید به حرف مادرتون گوش بدید؟ اسلام،را دین من و عمو میداند! همیشه همین است،هروقت نیاز باشد به آموزه های اسلام دست می یازند تا به کمک اعتقاداتم،تحت فشار قرارم دهند. چشمانم را می بندم و باز می کنم،نفس عمیقی می کشم و سعی میکنم با آرامش جوابش را بدهم:بله با استیصال میگوید:پس چرا این همه مارو اذیت میکنی؟ دلم میگیرد،شاید هم کمی برایش میسوزد،هم برای او،هم برای خودم. :+مامان باور کنید من عاشقتونم. شما رو بیشتر از هرکسی تو این دنیا دوست دارم،خودتون اینو بهتر میدونین. مامان،دوباره حالت تکبر میگیرد:پس اگه منو دوس داری،باید به حرفم گوش بدی. باز چه خوابی برایم دیده اند؟باز هم،با احترام،پاسخ میدهم:بفرمایید،اگه مخالف شرع نباشه،چشمـ معلومه که مخالف شرع و اینا نیس،من فقط ازت میخوام،مهمونی سال بیای،همین ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
خلبان ها یه کدی دارن بنام 7600 واسه وقتیه که دیگه نمیشه چیزی گفت، معنیش اینه که برج مراقبت من نمیتونم حرف بزنم ولی تو حواست بهم باشه،راهنماییم کن، کمکم کن. کاش میشد به خدا بگیم: خدایا کد 7600. 💖🌹🦋
ابن زياد لحظه به لحظه از فرماندهان خود، در مورد حضور نيروهاى مردمى در اردوگاه خبر مى گيرد. هدف ابن زياد تشكيل يك لشكر سى هزار نفرى است و تا اين هدف فاصله زيادى دارد. سياست او بسيار دقيق است. او مى داند كه مردم را فقط به سه روش مى توان به جنگ با حسين فرستاد: فريب، پول و زور. امروز سپاه كوفه از سه گروه تشكيل شده است: گروه اول، كسانى هستند كه با سخنان عمرسعد به اسم دين، فريب خورده و به كربلا رفته اند. گروه دوم نيز از افرادى تشكيل شده كه شيفته زرق و برق دنيايى هستند و با هدف رسيدن به دنيا، براى جنگ آماده شده اند و سومين گروه هم از ترس اعدام و كشته شدن به سپاه ملحق مى شوند. همسفرم! حالا ديگر زمان دلهره و نگرانى است. حتماً سخنرانى قبلى ابن زياد را به ياد دارى كه چقدر با مهربانى سخن مى گفت، امّا اين سخن را بشنو: "من به اردوگاه سپاه مى روم و هر مردى كه در كوفه بماند به قتل خواهد رسيد". آن گاه به يكى از فرماندهان خود مأموريّت داد تا بعد از رفتن او به نُخَيْله، در كوچه هاى كوفه بگردد و هر كس را كه يافت مجبور كند تا به اردوگاه برود و اگر قبول نكرد او را به قتل برساند. با اين اوصاف، ديگر مردم چاره اى ندارند جز اينكه گروه گروه به سپاه ابن زياد ملحق شوند. آنها كه از يارى امام حسين(ع) دست كشيدند، حالا بايد در مقابل آن حضرت هم بايستند. ابن زياد به اردوگاه نُخَيْله مى رود و در آنجا نيروها را ساماندهى مى كند. او هر روز يك يا دو لشكر چهار هزار نفرى به سوى كربلا مى فرستد. آخر مگر امام حسين(ع) چند ياور دارد؟ ابن زياد مى داند كه تعداد آنها كمتر از صد نفر است. گويا او مى خواهد در مقابل هر سرباز امام، سيصد نفر داشته باشد. او هفت فرمانده معيّن مى كند و با توجّه به شناختى كه از قبيله هاى كوفه دارد، نيروهاى هر قبيله را در سپاه مخصوصى سازماندهى مى كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفتر بازی که حاج آقا قرائتی را منقلب کرد😳 الهی که ما هم بتونیم همینطوری خودمون رو از قفس آزاد کنیم.🤲 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
✍ استاد فاطمی‌نیا: حیفتان نمی‌آید مادرها را اذیت می‌کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟" دست مادر که بالا می‌رود بلاها از شما دور می‌شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می‌رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می‌رنجاند؛ قبول باشد! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز ❣دو راه میانبر برای رسیدن به امام زمان عج 🎤حجت الاسلام عالی عج ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
💖 🌷 آقاى بسطامى! به سخنان تو فكر مى كنم... من تو را به اين نام مى خوانم: آقاى سُنّى! تو شهادت حضرت فاطمه(س) را بزرگ ترين دروغ تاريخ مى دانى و مى گويى: "ما معتقديم اين مسأله، بزرگ ترين دروغ تاريخ است و هرگز چنين چيزى صحّت ندارد!". من بايد به دنبال جواب بروم، بايد حقيقت را بازگو كنم، راهى طولانى در پيش رو دارم، بايد جواب تو را بدهم. همه مردم شهر در خوابند و من بيدارم! نگاهى به ساعت مى كنم، ساعت سه نيمه شب است، من معمولاً كتاب هاى عربى مى خوانم، شايد بدانى كه كتاب هاى اصلى و معتبر در زمينه علوم اسلامى، به زبان عربى هستند. از جاى خود برمى خيزم، خوب است به داخل حياط بروم، قدرى قدم بزنم، واى! گويا مى خواهد باران بيايد، من عاشق باران هستم، بوى باران مرا مدهوش مى كند، باران بهارى در اين دل شب با دل من چه مى كند! زير باران قدم مى زنم، فكر مى كنم، مطالبى را كه خوانده ام در ذهن خود مرور مى كنم. فكرى به ذهنم مى رسد: من بايد جواب آن آقاى سُنّى را از خودِ كتاب هاى اهل سنّت بدهم، بعد از آن به مطالعه كتاب هاى شيعه بپردازم. نگاهى به قفسه كتاب هايم مى كنم، بيشتر كتاب هاى من، كتاب هاى علماى شيعه است. من فردا بايد به كتابخانه بروم، خدا كند كتاب هايى را كه نياز دارم بتوانم آنجا پيدا كنم! اينجا كتابخانه آيت الله نجفى مرعشى (قدس سره) در شهر قم است. من در حال مطالعه هستم، همه كتاب هايى را كه نياز دارم، در اينجا هست. گاهى مطالبى را كه برايم جالب است، در فيش هاى خود مى نويسم. راستى يادم باشد كه از تو تشكّر كنم، تو كار بزرگى كردى كه مرا با اين مطلب آشنا كردى! من بايد به تو بگويم كه اگر ديشب تا ديروقت مطالعه كردم و امروز هم به اينجا آمده ام، علّت خاصّى دارد، من مى خواهم از حقانيّت مادرم، فاطمه()دفاع كنم. روزها به كتابخانه مى آيم، خيلى خوشحال هستم كه قسمتى از اين كتابخانه، به صورت "قفسه باز" است، به راحتى به همه كتاب ها دسترسى دارم، مطالب زيادى را به صورت فيش آماده كرده ام، شكر خدا كه به نتايج خوبى رسيده ام. اين ها همه فيش هاى تحقيقى من است، وقتى كار فيش بردارى تمام شود، آن وقت تازه، نوشتن شروع مى شود، آرى! آن وقت است كه زندگيم شروع مى شود، زندگى در نگاه من، فقط فرصتى است براى نوشتن! از آن شب كه مهمان من بودى، يك ماه گذشته است، اكنون ديگر وقت آن شده كه نوشتن را آغاز كنم، بسم الله مى گويم، قلم در دست مى گيرم و چه شكوهى دارى تو اى قلم كه خدا هم به تو سوگند ياد كرده است! ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ... (آيه اول سوره قلم). ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🦋❤️🦋
🤍 به هرکسی دل بستیم، رسمی جز دل شکستـن نمی‌دانست؛ جـز شمایی که با همه بی مهری‌‌هایمان همیشه مَرهم جانِ خستمان شدی خدا جانم :)❤‍🩹' + اگر ما مقصریم، تو دریایِ رحمتی.. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 دوست داری همنشین اهل بیت باشی؟🌺 دوست داری نزدیکترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشی؟!🌹 🔴 : 💠 نزدیکترین شما به من در قیامت کسی است که با همسر خود به نیکی رفتار نماید. 📙وسائل الشیعه،جلد۱۲،صفحه۱۵۲ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت داماد عراقی همراهان ماشین عروس را غافلگیر کرد روابط عمومی مجموعه بزرگ انقلابی شهدای زینبیه استان قزوین این بود مغز کلام حضرت روح الله، ما انقلاب مان صادر مے کنیم✌️✊✊✊🤔🧡🌴🌳🌹🌷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
✨﷽✨ 🔴قرآن، بهترین پاک‌کنندۀ آلودگی‌ها ✍مرد بی‌سوادی قرآن می‌خواند ولی معنی آن را نمی‌فهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده‌ای دارد قرآن می‌خوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پر کن و برایم بیاور. پسر گفت: غیرممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال می‌گذاشتند را گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آب‌ها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت: هیچ فایده‌ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت: غیرممکن است! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقی‌مانده‌های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می‌دهد. دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی‌ها و کثیفی‌ها پر می‌کند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه‌ات را پاک می‌کند، حتی اگر معنی آن را ندانی.             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
شبتون بخیر التماس دعای فرج 🌺🌻✨💫🌟⭐️🌻🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌دوست﷽ گشاییم دفترصبح را به‌ فر عشق فروزان کنیم محفل را بسم الله النور روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش وکمک‌مان کن تازیباترین روز را داشته باشیم سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ❤️🦋💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ای چاره ی درخواستگان ادرکنی / ای مونس و یار بی کسان ادرکنی من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف / یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی . . . . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت های الهی در قرآن (7⃣) ✅💐 بشارت به پاداش الهی (2⃣) 💐✨ در آیه 155 سوره بقره، خداوند با بیان انواع آزمایشهایی که برای آدمی در نظر گرفته، به افرادی که از این ازمایشات سربلند بیرون می‌آیند و صبر و استقامت پیشه می‌کنند، به صلوات و رحمت الهی بشارت می‌دهد: 💐💫 وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ---الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ --- أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (آیات 155 تا 167 سوره بقره) قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به صابران!---آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»--- آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته‌گانند! ✅💐 خداوند، همه‌ انسان‌ها را آزمايش مى‌كند، اما آزمايش و امتحان همه يكسان نيست. تمام جهان، صحنه آزمايش و تمام مردم حتى پيامبران نيز مورد امتحان قرار مى‌گيرند. بايد بدانيم كه آزمايش‌هاى خداوند براى رفع ابهام نيست، بلكه براى شكوفايى استعدادها و پرورش انسان‌ها است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
باید حدس میزدم... :+نه مامان،من شرمنده امـ نمیتونم بیام. بلند میشوم،صدای مامان میخکوبم میکند. :_حرف من هنوز تموم نشده نیکی با صدایم التماسش میکنم:مــــامــــــان :_گفتم بشین... لحن محکمش مجبورم میکند به اطاعت،مینشینم دوباره با لحن مهربان،حرفش را از سر میگیرد،دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم. :_نیکی جان،کجای اسلام مهمونی رفتن گناه شده،ها؟ :+مامان،مهمونی داریم تا مهمونی،خودتون میدونین مهمونی های شما... حرفم را قطع میکند؛ :_مهمونی های مــــا؟خودت که تا چند وقت پیش، پای ثابت این مهمونی ها بودی... تا کِی میخواهد گذشته ی سیاهم را به رویم بیاورد؟سعی میکنم خشم صدایم را کنترل کنم:مامان :_نیکی من این دفعه دیگه کوتاه نمیآم،الان بیشتر از دو ساله تو از پیش اون عمووحیدت برگشتی و یه بارم پا تو مهمونیها نذاشتی،ولی این دفعه دیگه نمیشه. این مهمونی رو باید باشی :+ولــــــی مــــــــامــــان.... :_ولـــی و امــا نداره،همین که گفتم. دلمـ میخواهد ضجه بزنم. به طرف اتاقم میروم،با قدم هایی محکم و مشت های گره کرده،چشمانم را روی هم فشار میدهم،تا اشک ها،مجال بیرون آمدن پیدا نکنند. در را پشت سرم میبندم،دستم را روی دهانم میگذارم تا صدای تنهایی و مظلومیتم،به گوش هیچکس نرسد. آرام،در خودم میشکنم... کمی که میگذرد،ریختن اشک ها بار سنگینی از دوشم برمیدارد. اینطور نمیشود،باید با عمو مشورت کنم. باید راه حلی برای این مشکل پیدا کنم. لپ تاب را روشن میکنم،عمو این موقع روز،سرکار است و دلم نمیخواست مزاحمش شوم. اما چاره ای نیست،تنها هم فکری های او میتواند از این باتلاق نجاتم دهد. شالم را سرم میکنم. این هم از آموزه های عمو است،قبل از استفاده از وبکم حتی برای دیدن عمو،حجاب،الزامی است. بوق اول،بوق دوم،منتظرم عمو جواب بدهد،بوق سوم و صدای عمو به گوش میرسد:جانم؟ تصویرش در قاب مانیتور ظاهر میشود. با دیدن چهره ی مهربانش،خفته ی بغض،مار بیشتر گلویم را چنگ میزند. :_سلامـ عمو :+سلام خاتون،چطوری؟چی شده این وقت روز یاد ما کردی؟ :_ببخشید عمو،میدونم سر کار هستین،ولی.. :+گریه کردی؟ :_گریه؟؟.....نــــــــه :+چشمات چرا این همه پف کرده؟ دیگر نمیتوانم خودم راکنترل کنم، دست هایم را جلوی صورتم میگیرم و گریه میکنم. عمو با نگرانی داد میزند:نیــکی...نیکی تو رو خدا،چی شده؟؟ نیکــی مردم از نگرانی...نیکـــی؟؟ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
باید حدس میزدم... :+نه مامان،من شرمنده امـ نمیتونم بیام. بلند میشوم،صدای مامان میخکوبم میکند. :_حرف من هنوز تموم نشده نیکی با صدایم التماسش میکنم:مــــامــــــان :_گفتم بشین... لحن محکمش مجبورم میکند به اطاعت،مینشینم دوباره با لحن مهربان،حرفش را از سر میگیرد،دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم. :_نیکی جان،کجای اسلام مهمونی رفتن گناه شده،ها؟ :+مامان،مهمونی داریم تا مهمونی،خودتون میدونین مهمونی های شما... حرفم را قطع میکند؛ :_مهمونی های مــــا؟خودت که تا چند وقت پیش، پای ثابت این مهمونی ها بودی... تا کِی میخواهد گذشته ی سیاهم را به رویم بیاورد؟سعی میکنم خشم صدایم را کنترل کنم:مامان :_نیکی من این دفعه دیگه کوتاه نمیآم،الان بیشتر از دو ساله تو از پیش اون عمووحیدت برگشتی و یه بارم پا تو مهمونیها نذاشتی،ولی این دفعه دیگه نمیشه. این مهمونی رو باید باشی :+ولــــــی مــــــــامــــان.... :_ولـــی و امــا نداره،همین که گفتم. دلمـ میخواهد ضجه بزنم. به طرف اتاقم میروم،با قدم هایی محکم و مشت های گره کرده،چشمانم را روی هم فشار میدهم،تا اشک ها،مجال بیرون آمدن پیدا نکنند. در را پشت سرم میبندم،دستم را روی دهانم میگذارم تا صدای تنهایی و مظلومیتم،به گوش هیچکس نرسد. آرام،در خودم میشکنم... کمی که میگذرد،ریختن اشک ها بار سنگینی از دوشم برمیدارد. اینطور نمیشود،باید با عمو مشورت کنم. باید راه حلی برای این مشکل پیدا کنم. لپ تاب را روشن میکنم،عمو این موقع روز،سرکار است و دلم نمیخواست مزاحمش شوم. اما چاره ای نیست،تنها هم فکری های او میتواند از این باتلاق نجاتم دهد. شالم را سرم میکنم. این هم از آموزه های عمو است،قبل از استفاده از وبکم حتی برای دیدن عمو،حجاب،الزامی است. بوق اول،بوق دوم،منتظرم عمو جواب بدهد،بوق سوم و صدای عمو به گوش میرسد:جانم؟ تصویرش در قاب مانیتور ظاهر میشود. با دیدن چهره ی مهربانش،خفته ی بغض،مار بیشتر گلویم را چنگ میزند. :_سلامـ عمو :+سلام خاتون،چطوری؟چی شده این وقت روز یاد ما کردی؟ :_ببخشید عمو،میدونم سر کار هستین،ولی.. :+گریه کردی؟ :_گریه؟؟.....نــــــــه :+چشمات چرا این همه پف کرده؟ دیگر نمیتوانم خودم راکنترل کنم، دست هایم را جلوی صورتم میگیرم و گریه میکنم. عمو با نگرانی داد میزند:نیــکی...نیکی تو رو خدا،چی شده؟؟ نیکــی مردم از نگرانی...نیکـــی؟؟ باید مراعات کنم،باید حواسم به غربتش باشد،باید یادم بیفتد کیلومترها از من دور است و گریه ی من میتواند ویرانش کند. دست هایم را از صورتم برمیدارم و اشک هایم را پاک میکنم،عمو با نگرانی به تصویرم خیره شده. صدای باز شدن در،میآید و بعد صدای نفس نفس زدن کسی و حرف های بریده بریده اش. :_چی شده....وحیـــد....صدات...کل ساختمونو... برداشته... ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸