eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهم از صورتش به چادرش کشیده میشود. فکرهای مختلف به ذهنم هجوم میآورد. گلویم را صاف میکنم و میگویم:حتما..ممنون میشم . مثل بچه ها ذوق میکند. با قدم های تند به طرف آشپزخانه رو میکند . پشت سرش وارد آشپزخانه میشوم و پشت میز مینشینم. کمی عسل داخل لیوان بلندی میریزد و شیرجوش را روی لیوان خم میکند. قاشق دسته بلندی داخل لیوان میکند و پیش دستی را به سمتم میگیرد. لیوان را برمیدارم. :+ممنون :_نوش جان بازهم همان کلمات،همان لحن،همان لبخند.. چه اعجازی دارد این دختر. به صندلی کناری ام اشاره میکنم:میشینی؟ سر تکان میدهد و مینشیند. لیوان را سر میکشم. :+دستت درد نکنه.. چسبید :_گوارای وجود نه!امشب این دختر با چند سپاه به جنگ قلبم آمده... بیچاره قلبم... و از آن بیچاره تر،من! باید حرف بزنم.. باید خفقان قلبم را به روشنی میهمان کنم. :+نیکی؟ یه خواهشی ازت دارم.. یعنی میگم،نمیخوای کار دیشب رو جبران کنی ؟ همین که غذاها رو دادیم.. یه کاری واسه من میکنی؟ میخندم تا شوخی کلامم را درک کند. :_کاری از دستم بربیاد،حتما... :+میشه تو خونه،چادر سر نکنی؟ ببین سوءتفاهم نشه ها.. هرجور که دوست داری حجاب داشته باش،ولی چادررنگی سر نکن... وقتی تو با این همه لباس و روسری و اینا،چادر هم سر میکنی،من از خودم بدم میاد... میگم یعنی آنقدر ضعیفم که نیکی نگرانه.. :_پسرعمو من به شما اعتماد دارم.. یعنی بهتون اعتماد پیدا کردم.. به علاوه عمووحید هم به شما مطمئنن.. اینکه چادر سر میکنم،به خاطر دل خودمه.. اخم میکنم. :+باشه فراموشش کن..بابت شیرعسل ممنون بلند میشوم و از آشپزخانه بیرون می آیم صدایم میزند :_پسرعمو برمیگردم،سرش را پایین انداخته،اما... اما چادرش را درآورده لبخند میزنم :+جبران شد! سرش را بیشتر پایین میاندازد و ،ملیح،میخندد. من چرا چنین چیزی از او خواستم؟ ★ صدای در میآید. سرم را از روی نقشه بلند میکنم . یک هفته از ازدواج من و نیکی گذشته. در این یک هفته،من برای سقف سر مردم نقشه ها کشیده ام و نیکی همه ی کارهای خانه را انجام داده و دانشگاه رفته.. به طرف در میروم،از چشمی بیرون را نگاه میکنم. نیکی چادر به دست از اتاق بیرون میآید. چادرش را سر میکند و پشت سرم میایستد :کیه؟ شانه بالا میاندازم:آشنا نیست در را باز میکنم،پیرزنی بیرون در ایستاده. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال هل شهرستان بهبهان ⃣ زردآلو 🍃به همراه تعدادی از بچه ها رفتیم برای گردش به یکی از روستاها. آنجا سرسبز بود و باغ های میوه زیادی داشت. همین جور که داشتیم می رفتیم، تعدادی زردآلو از درخت افتاده بود روی زمین. بچه ها شروع کردند به برداشتن و خوردن زردآلوها. من و حبیب الله هم برداشتیم. یکدفعه صاحب باغ با عصبانیت و داد و بیداد کرد و دوید به سمت ما. بچه ها همه فرار کردند. به حبیب الله گفتم فرار کن، الان بیاد تکه بزرگمون گوشمونه. 🍃خواستم برم حبیب الله دستم را گرفت. گفت بذار بیاد. بعد میوه ها را گذاشت کنار و گفت: پدر جان، من فکر می کردم این میوه ها ریخته بود روی زمین، فکر می کردم کسی بهشون کاری نداره و همه اش هم از بین میره. گفتم اسراف میشه که برداشتم. حالا که ماجرا را فهمیدم، دست نخورده گذاشتمش کنار. باغبان که متوجه شد جنس حبیب الله با بقیه فرق که فرار کردند فرق می کند، شرمنده شد و دیگه چیزی نگفت. 🍃بعد حبیب الله گفت: اما پدر جان، من در هر صورت اشتباه کردم بدون اجازه دست به میوه ها زدم، صدتا صلوات برای پدر خدا بیامرزت می فرستم و یک روزه مستحبی هم براش می گیرم. باغبان همینجور هاج و واج مانده بود. از باغبان خداحافظی کردم و آمدیم شهر. صدتا صلوات و یک روز روزه را هم برای پدر آن باغبان به جا آورد. نه در قبال خوردن حتی یک دانه زردآلو. فقط به خاطر اینکه بی اجازه دستش به میوه های آن باغبان خورده بود. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 42 الی 43               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
Joze 08-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-18.mp3
32.94M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🦋🌹💖
ماه عسل ۱۴٠۱_۸.mp3
12.32M
۱۴۰۱ حرفِ آخر؛ ▪️قرار بر این است که عشق، آرزو و دلدادگی‌های هر فرد، معیاری باشد برای سنجش او. ☜ ماه رمضان فرصتیست تا یکبار دیگر خودمان را محک بزنیم بشرط آنکه با خودمان صادق باشیم؛ • در خلوتِ خودمان - به چه چیزهایی علاقه داریم؟ - از چه چیزهایی متنفریم؟               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♪ هوای زمزمه‌هایت ♪ با صدای به قصه‌ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت ♫♪♭ هر شبانگاه رمضان، فرصت خلوتیست دونفره... میان قلبی که اشتیاق و دلتنگی، قرارش را ربوده؛ و او، که تنها آرام قلب‌های بی‌قرار است... أَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب...💫               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
●⇦ حدیث وصایت حدیثی از پیامبر اسلام (ص) است که در آن امام علی(ع) عنوان وصی و جانشین پیامبر معرفی شده است. شیعیان برای اثبات امامت امام علی به آن استناد می‌کنند. 📚 منابع: نگاه کنید به ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۹۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۱۵۴تا۳۳۹. برای نمونه نگاه کنید به استرآبادی، البراهین القاطعه، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۲۴۴.               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
51.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مجموعه‌ قسمت دهم: «می‌خواهم شیعه شوم!» | بخش اول ✍🏻 ماجرای زندگی و تحول پرستو رضایی؛ ششمین دختر یک خانواده‌ی ثروتمند، سرشناس و پیرو مذهبی متفاوت با تشیع و تسنن 💥 از نزدیک شدن به خطوط قرمز دینی خانواده؛ تا سرگردانی و پریشانی ناشی از بی‌پاسخ ماندن سوالات اساسی زندگی‌اش از کارگری و درماندگی‌؛ تا یک خلوت دونفره با امام رئوف...💫               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان عزیز هدیه امروز مون صلوات هدیه به به سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات هم‌نوائی می‌کنند التماس دعا 💖🌹🦋
شبتون بخیر التماس دعای فرج 🦋🌹💖🌟✨🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا