eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان عزیز هدیه امروز مون #۳۱۳صلوات هدیه به تعالی فرجه الشریف به سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات هم‌نوائی می‌کنند🌹🌹🌹 حدیث امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند : صلوات از جانب حق‌تعالی به معني نزول رحمت، و از سوی فرشتگان به معني ستايش و تمجيد، و از سوی انسانها به معني دعا مي‌باشد. الصَّلا‌‌ةُ مِن اللهِ عَزَّوَجَلَّ رَحمَةٌ، وَ مِن الملائِكَةِ تَزكِيَةٌ، وَ مِِن النّاسِ دُعاءٌ. وسائل الشيعه7: 196 / بحار الأنوار 91: 55 🦋🌹💖
Joze 22-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-46.mp3
33.18M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال @hedye110
شمر با لشكر خود در ميان خيمه هاى سوخته مى تازد و همه با شتاب مشغول غارت خيمه ها هستند. ناگهان چشم شمر به امام سجّاد(ع) مى افتد. او تعجّب مى كند و با خود مى گويد: "مگر مردى هم از اين قوم مانده است. قرار بود هيچ نسلى از حسين باقى نماند". شمر به عمرسعد خبر مى دهد و او با عجله مى آيد و در خيمه اى نيم سوخته امام سجّاد(ع) را مى بيند كه در بستر بيمارى افتاده است. او حجّت خدا بر روى زمين است كه نسل امامت به او منتهى شده است. عمرسعد فرياد مى زند: "هر چه زودتر او را به قتل برسانيد". شمر به سوى امام سجّاد(ع) مى آيد. زينب اين صحنه را مى بيند و پسر برادر را در آغوش مى گيرد و مى گويد: "اى عمرسعد اگر بخواهى او را بكشى اوّل بايد مرا بكشى". صداى شيون و گريه زنان به آسمان مى رسد. نمى دانم چه مى شود كه سخن زينب در دل بى رحم عمرسعد اثر مى كند و به شمر دستور مى دهد كه باز گردد. من تعجّب مى كنم عمرسعد كه به شيرخواره امام حسين(ع) رحم نكرد و مى خواست نسل امام را از روى زمين بردارد، چگونه مى شود كه از كشتن امام سجّاد(ع) منصرف مى شود؟ اراده خدا اين است كه نسل حضرت زهرا(س) تا روز قيامت باقى بماند. عمرسعد به گروهى از سربازان خود دستور مى دهد تا در اطراف خيمه هاى نيم سوخته، نگهبانى بدهند و نگذارند ديگر كسى آسيبى به آنها برساند و مواظب باشند تا مبادا كسى فرار كند. دستور فرمانده كل قوا اعلام مى شود كه ديگر كسى حقّ ندارد به هيچ وجه نزديك اسيران بشود. آرامش نسبى در فضاى خيمه ها حاكم مى شود و زنان و كودكان آرام آرام به سوى خيمه هاى نيم سوخته باز مى گردند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
‌ قرآن به سر بگیر... مگر حس ڪنی دمۍ... نیزه چقدر گریه براۍ حسین(ع) ڪرد....♥️ التماس دعا 🦋🌹
دلیل قرائت سوره روم و عنکبوت در شب قدر، روایتی است که از امام معصوم(ع) در فضیلت تلاوت این سوره‌ها در شب قدر نقل شده است: «... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَنْکَبُوتِ وَ الرُّومِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةَ ثَلَاثَةٍ وَ عِشْرِینَ فَهُوَ وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَا أَسْتَثْنِی فِیهِ أَبَداً وَ لَا أَخَافُ أَنْ یَکْتُبَ اللَّهُ عَلَیَّ فِی یَمِینِی إِثْماً وَ إِنَّ لِهَاتَیْنِ السُّورَتَیْنِ مِنَ اللَّهِ مَکَاناً»؛[1] ابو بصیر مى‏‌گوید: امام صادق(ع) فرمود: هر کس در شب بیست و سوم ماه رمضان سوره عنکبوت و روم را بخواند، به خدا سوگند که او از اهل بهشت خواهد بود، و من هرگز کسى را از این حکم استثنا نمى‌‏کنم و بیم آن ندارم که در این سوگند خداوند گناهى بر من بنویسد، این دو سوره نزد خدا جایگاهى عظیم دارند.   [1]. ابن بابویه، محمد بن على،‏ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 109، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق.               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا جان، فرزند مولایم علی (ع) مولایِ ما هر چه زودتر بیا ... جهان در انتظارِ عدالتِ توست 😔 بعد از (ع) دنیا دیگر رنگِ عدالت به خود ندید ... منتظر توست ...               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
به راستی من تسلیم این دختر شده ام؟ :_باشه،تسلیم حق با توعه... لبخند میزند و از ماشین پیاده میشود. در هنوز باز است،خم میشود و رو به من میگوید :+خداحافظ.. ممنون که منو رسوندین... سرم را تکان میدهم،میخواهد در را ببند که میگویم :_نیکی؟ دوباره سرش را خم میکند :_پول داری ؟ لبخند گرم او ،در سردترین روزهای اسفند رگ هایم را ذوب میکند. :+بله،دارم..ممنون...خدانگه دار.. :_مواظب خودت باش.. امروز،اختیار زبانم را ندارم... نیکی آرام و موقر وارد دانشگاه میشود. استارت میزنم و راه میافتم. چند خیابان آن طرف تر،ماشین را پارک میکنم و پیاده میشوم. کاپشن زرشکی سرمه ای ام را از صندلی عقب برمیدارم. زمستان آخرین نفس هایش را عمیق میکشد. زیپ کاپشن را تا سینه ام میکشم و دست هایم را داخل جیب هایم فرو میکنم. به سمت دانشگاه،آرام قدم برمیدارم. هنوز نمیدانم دقیقا چه در سر دارم و آرامش درونم،هشداردهنده ی کدام طوفان است؟ فقط میدانم که نیرویی از درون ، مرا به سمت دانشگاه هل میدهد. جلوی در که میرسم،پسرجوان حدودا بیست ساله ای میبینم که مشغول صحبت با موبایل،از دانشکده بیرون میآید. جلو میروم و دست روی شانه اش میگذارم. برمیگردد،موبایل را جلوی دهانش میگیرد. :_گوشی...جانم؟ :+ببخشید... شما از بچه های حقوق هستین؟ :_من،نه... به طرف ورودی برمیگردد :_مجیــــد؟ مجیـــــد؟؟ بیا ببین این آقا چی کار دارن؟ دو پسر هم و سن و سال مانی،شیک پوش و منظم به طرفم میآیند. یکی چهارشانه تر است و کت قهوه ای پوشیده.. دیگری، شلوار مشکی و کت چرم مشکی تن کرده. :_اینا از بچه های حقوقن .. :+ممنون به طرف مجید و دوستش میر وم. :+سلام مشکوک نگاهم میکنند. :_سلام دستم را دراز میکنم و با هردو دست میدهم. :+یه چند تا سوال داشتم،ممکنه کمکم کنین؟ به هم نگاه میکنند. پسر قدبلند تر که چند سانتی از من کوتاه است میگوید :_بفرمایید :+راجع یکی از بچه های دانشکده تون،چند تا سؤال داشتم... پسر کوتاه تر،سقلمه ای به دوستش میزند و با شیطنت میخندد. پسر قدبلند میگوید :_عه آقا پس امر خیره... در خدمتم حس میکنم تکه ای از قلبم کنده میشود. آب دهانم را قورت میدهم :+شما شریفی نامی میشناسین؟؟ :_شریفی؟ :+آره بهم گفتن از بچه های حقوقه... :_ورودی چنده؟؟ :+نمیدونم راستش... با تعجب به هم دیگر نگاه میکنند.. پسر کوتاه تر میگوید :+من شریفی نمیشناسم بین بچه ها... ولی از ما میشنوین،دختر به دانشجوی حقوق ندید... ما از صبح تا شب با جرم و شکایت و پزشکی قانونی سر و کار داریم....               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸