#سرزمین_یاس
#برگسیهشتم
آنجا را نگاه كن! على (ع) به سوى درب قلعه مى رود، اين كار بسيار خطرناك است، نكند يهوديان از بالاى برج ها او را هدف قرار دهند! گويا على (ع) به هيچ چيز جز درب قلعه توجّه ندارد، او مى خواهد خود را به آن برساند.
خدايا! خودت او را كمك كن!
على (ع) كنار درب قلعه رسيده است، بر روى آن، سوراخ كوچكى به اندازه دست انسان وجود دارد كه از آن براى ديدن بيرون قلعه استفاده مى شود. على (ع) دست در اين حلقه مى كند.
الله اكبر!
الله اكبر!
اين فرياد على (ع) است كه در همه جا مى پيچد.
ناگهان و در يك لحظه، على (ع) درب قلعه را از جا مى كند، گويى كه زلزله اى بر اركان قلعه فرو مى افتد!
همه نگاه مى كنند درب قلعه بر روى دست خدايىِ على (ع) است.
اين معجزه خدايى است، اين كار كار خدايى است، كار بشر نيست، گويا دست خدا در آستين على (ع) جلوه كرده است!
على (ع) درب قلعه را به گوشه اى پرتاب مى كند، صدايى مهيب در همه جا مى پيچد، گرد و غبار در هوا پخش مى شود.
همه يهوديان اين منظره را مى بينند. آنها مات و مبهوت مى شوند و مى فهمند كه ديگر مقاومت هيچ فايده اى ندارد. پناه گرفتن در قلعه بى درب چه فايده اى دارد؟
در يك چشم به هم زدن، تمامى شمشيرها فرو مى افتد، سپرها رها مى شود و كمان ها به گوشه اى پرت مى شود.
🌹🌹🌹🌹🔺🌹🌹🌹🌹
#سرزمینیاس
#قصهفدک
#قصهتمامروزهایشیعه
#فدکپرچمخدا
#برایمادرمانحضرتزهراسلامالله
#کپیآزاده
#نشرحداکثری
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگسیهشتم🌴
﷽
دعاى او كوتاه و مختصر است.
مسلم، بالاى بامِ بلا ايستاده است.
نگاه كن! اشك در چشمان مسلم است.
آيا مى دانى اين اشك، چه پيامى براى تاريخ دارد؟
نگاه مسلم به كجا خيره شده است؟
به راستى او چه مى بيند كه ديگران نمى توانند، ببينند؟
آيا او روزى را مى بيند كه سر مطهّر حسين(ع) را در اين شهر مى چرخانند؟
شايد او براى روزى گريه مى كند كه زينب(س) را به اسيرى مى آورند.
آيا مسلم به ياد مولايش افتاده كه اكنون به سوى كوفه در حركت است؟
همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى***چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى؟
به لب شكسته من، سخنى به جاى مانده***تو ميا عزيزِ زهرا! به ديار بى وفايى همسفر خوبم!
سفر ما رو به پايان است. آيا موافقى در اينجا برايت حكايتى بگويم؟
روزى از روزها، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به عقيل (پدر مسلم) نگاهى كرد و فرمود: "روزى فرا مى رسد كه فرزند تو در راه عشق به حسين(ع) شهيد مى شود و اهل ايمان بر شهادتش اشك مى ريزند و فرشتگان بر او صلوات مى فرستند".
آنگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شروع به گريه كردن نمود.
گريه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آن قدر شديد بود كه اشكِ چشمهايش بر سينه اش مى ريخت!
كسى آن روز نمى دانست كه چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) اين گونه، گريه مى كند.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در واقع از غريبىِ مسلم خبر داشت و بر غربت او اشك مى ريخت.
جانم به فدايت! اى غريب كوفه كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم بر غربتت اشك ريخت.
به فرموده پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) اشك بر تو نشانه ايمان است.
خدا را شكر كه اشكم هنگام خواندن اين كتاب جارى شد و من نيز بر غربت تو اشك ها ريختم.
اى غريب كوفه! به اين مردم بگو:
به غريبى ام نگاه نكنيد!
اينان فرشتگان هستند كه به استقبال من آمده اند.
آنان منتظر من هستند.
اكنون به مهمانى آسمان مى روم.
آن هم رسول خداست كه دست هاى خود را باز كرده است تا مرا در آغوش گيرد!
من از اينجا به بلنداى عرش خدا مى روم!
جلّاد شمشير خود را بالا مى برد.
خداى من! پيكر بى جان مسلم...
اى مردم بى وفاى كوفه!
پيكر مهمان خود را تحويل بگيريد!
<=====●●●●●=====>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<=====●●●●●=====>