eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 گفتم: مامان دوست دارم بمیرم. سرم را توی سینه اش فشرد. انگار منتظر چنین فرصتی بودم. اصلا انگار به این حالت نیاز داشتم. باز با گریه و صدای بلند گفتم: دوست دارم بمیرم زینب نوازشم کرد و گفت: این حرف رو نزن. تو الان باید جای علی و بابات رو برای مادر، خواهر و برادران پر کنی، بابا و علی به امید تو گذاشتند و رفتند. گفتم: آخه چرا من؟ چرا باید این بار رو روی دوش من می گذاشتند و می رفتند؟ مگر من چقدر توان دارم؟ زینب با مهربانی گفت: دختر تو که اینجوری نبودی. مگه تو همیشه به ما روحیه نمیدادی؟ مگه نمیگفتی باید از حضرت زینب درس بگیریم؟ حرف هات رو فراموش کردی؟ گفتم: نه فراموش نکردم، ولی من کجا و او کجا؟ گفت: تو باید قوی باشی، وظیفه ایی که به گردنت هست رو به خوبی انجام بدی. اگه میخوای بابات ازت راضی باشه و اون دنیا رو سفید باشی، باید قوی باشی گفتم: نمی خوام. نمی تونم. من چطوری قوی باشم؟ وقتی من هیچ تکیه گاهی ندارم. وقتی کسی نیست حمایتم کنه، من چه جوری قوی باشم؟ گفت: زهرا تو مگه همیشه از ائمه استمداد نمیکنی؟ اونها مایه برکت و رحمت اند. تو نگران چی هستی؟ تازه بالاترين دارایی هر کس خداست. اعتقاد به خدا که باشه نیازی به کسی نداری. خدا خودش خانواده تو رو تکفل میکنه مکثی کرد و دوباره ادامه داد: اگه من هم لایق باشم و تو من رو قبول داشته باشی، مثل به مادر، مثل یه خواهر، هر جور که دلت بخواد حمایت می کنم. حالا بلند شو، نگران هیچی هم نباش. خدا بزرگه. هیچ وقت تو رو تنها نمیذاره. تو فکر کردی تا این لحظه که این طور تحمل کردی، دست خودت بوده؟ همه اینها کار خداست. نباید از اون غافل باشی. گفتم: میدونم، اگه لطف خدا نبود تا الان هزار بار جان داده بودم ولی خیلی سخته گفت: آره میدونم سخته ولی اگه توگل کنی سختی از بین میره تا آن روز هیچ وقت این طور با زینب احساس نزدیکی نکرده بودم. قبلا دیده بودم، چطور مادرانه با لیلا برخورد می کند ولی من برای اولین بار این قدر صمیمی و راحت حسش کردم، وقتی گفت اگه خودت مرا قبول داشته باشی، قلبم تأییدش کرد. زینب با اینکه ظاهرش زنی عامی بود، ولی چنان مهربان و بی ریا برخورد کرد که من توانستم خودم را راحت در بغلش رها کنم و فاصله ایی بین مان نبینم. دلم نمی خواست از بغلش بیرون بیایم. من که آنقدر خوددار بودم و غرورم اجازه نمی داد جلوی کسی بشکنم، من که از دنیا سیر شده و تمنای مرگ داشتم، حالا بعد از یک دل سیر گریه کردم، آرام و سبک شده بودم و آتش درونم تخفیف پیدا کرده بود. حتم دارم اگر زینب این کار را نکرده بود، دیوانه می شدم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef