eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 ناراحت شدم. گفتم عیب نداره. من خودم تا اونجایی که می تونم میگم برای خطوط آب ببرند. بعد از این سعی می کردم هر جا می رویم، دبه های آب را با خودمان ببریم، از توی شط دبه ها را پر می کردیم. آب داغی که رویش نفت و گازوئیل ایستاده بود. با این حال از آب لجن بهتر بود. تلاش برای زنده ماندن آدمها مسلمة برایم اهمیت بیشتری داشت. با این همه توی مرز ها و رفت و آمدم به جنت آباد اگر جنازه ایی آورده بودند و کاری داشتند، انجام میدادم. هر چند داغ بابا و علی خیلی کم تحملم کرده بود. دیگر نمی توانستم چندان توی غسالخانه طاقت بیاورم. اوایل از صبح که داخل غسالخانه می شدم شاید تا وقت اذان هم بیرون نمی آمدم، ولی حالا اصلا قرار نداشتم. با دیدن چهره ها و پیکرها با صدای بمبارانها طاقتم طاق میشد صحنه های واقعی را می دیدم که حتی تصورش زجرآور است. ترکش به شکم بچه ها خورده و روده هایشان بیرون ریخته بود، یکی، دوتا از زنها غیر از پاره شدن شکم هایشان کلیه های شان هم بیرون آمده بود. یک مورد آن قدر وضعش خراب بود که می خواستم از او فرار کنم. سرش، پاهایش له و آنقدر داغان بود که نمی توانستم تشخیص بدهیم چند ساله است انگار خمپاره درست روی سرش منفجر شده بود جنازه هیچ جای سالمی نداشت. او را فقط تیمش دادند و گفن کردند. همان موقع آنقدر خون از جنازه رفت که کفن خون آلود شد گفنتش؛ یه گوشه بذاریدش خون هاش که خشک شد، دوباره کفنش کنیم اولش که او را دیدم، دلم برایش سوخت ولی اصلا به طرفش نرفتم. گفتم: چرا شهید شدی؟ بعد باهاش حرف زدم، از خودش پرسیدم: چرا موندی که به این روز بیفتی؟ می گذاشتی می رفتی بعد دوباره گفتم: کجا می خواستی بروی؟ هرجا میرفتی از دست اجل که نمی تو تسنی فرار کنیا خوبه که از اینجا با شهادت رفتی و به اسم شهید دفن می شوی. بعد یواش یواش عصبانی شدم. توی وجودم فریاد زدم و گفتم خدا لعنت کنه صدام خدا نابودت کنه. اصلا چرا باید جنگ بشه؟ چرا من الان باید اینجا باشم؟ تا کی باید تحمل کنیم؟ تا کی باید این چیزها رو ببینم؟ یکدفعه احساس کردم گوشها و صورتم داغ داغ شدند. پاهای همین جنازه را که برای جا به جا کردنش گرفته بودم، رها کردم و با پرخاش و فریاد گفتم من دیگه خسته شدم. من دیگه نمییام تو این غسالخونه لعنتی، من دیگه پام رو پنجا نمی ذارم.... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef