#کتابدا🪴
#قسمتسیصدپانزدهم🪴
🌿﷽🌿
یکی از آنها گفت: ما اصلا کاری به صدام نداریم. گور بابای
صدام. ما نمی خوایم از خونه هامون بیرون بریم. ما دوست داریم
همین جا بمونیم، تو خونه خودمون زندگی کنیم.
گفتم: آخه شما نمی تونید زندگی کنید، در واقع نمیذارن شما زندگی
کنید. اگه اینجا بمونید کشته می شوید. این چه زندگی کردنیه؟
آنقدر حرف زدم و زدم تا دهانم کف کرد. با این حال زنها گفتند: ما
لان نمی تونیم بیایم، مردهای ما نیستند. اگر اومدند و قبول کردند،
می آیم وگرنه بدون اجازه نمیتونم بیاییم.
پرسیدم: مردهاتون کجان؟ گفتند: رفتند بیرون، پی کار رفتند
گفتم: ما ظهر دوباره می آییم سراغتون، ظهر نشد، بعداز ظهر می
آیم. چیزایی را که گفتم به مردهاتون هم بگید. هر چی هم خواستید
ببرید، بردارید می آیم دنبالتون
از اینجا که در آمدیم، دیدم یکی، دوتا از پسرها انتهای کوچه جلوی
خانه ایی ایستاده اند و
لحه شان را به طرف پیرمرد لاغر و قد بلندی گرفته اند. طرفشان
رفتم. یکی از پسرها می گفت: یا می آیی بیرون بیا با تیر
میزنمت؟ پیرمرد گفت: بزنید. شما هم شدید صدام. من که آخرش
باید بمیرم. حالا شما بزنید. من
نمی خوام تو خونه خودم باشم و بمیرم. و از حرفش دلم سوخت،
به پسرها گفتم این طوری نکنید. گناه دارند. این ها به این خونه
زندگی شون دلبستگی دارند. به این آب و خاک وابسته اند، چرا
بهشون زور میگید؟ بیایید کنار من راضی اشی می کنم
آن یکی پسر گفت: خب به خدا ما برای خودش میگیم
بعد رو به پیرمرد کرد و گفت: حاجی حرف ما رو به دل نگیر،
تقصیر خودته خب چرا حرف گوش نمی کنی؟
من گفتم: پدر جان تو اینجا کشته بشی آیا نفعی به حال خودت یا
دیگران داره؟ این طور کردن به نظر خودت خودکشی نیست؟ موندن
تو خونه ات دو حالت بیشتر نداره، اگه کشته نشی حتما به اسارت
می برندت. چرا بذاری کار به اینجا برسه؟ شما بیایید از شهر برید
انشاء لله وقتی دشمن رو بیرون کردیم، دوباره سر خونه زندگیتون
برمی گردید.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef