#کتابدا🪴
#قسمتچهارصدپنجاههفتم🪴
🌿﷽🌿
خانم موسوی و اقبال پور به اهواز رفتند اما من در آبادان ماندم.
در محله بریم آبادان محوطه وسیعی بود که حالت بیابانی داشت.
در این محدوده منازل کارمندان رادیو و تلویزیون آبادان قرار
داشت. هفده ساختمان ویلایی دوبلکس که دوتا دوتا به هم متصل
بوده در اینجا وجود داشت. یکی از خانه ها که از بقیه بزرگتر
بود، به نظر می آمد خانه رییس صدا و سیمای آبادان بوده است
تمام خانه ها دو طبقه و هر دو پشت به پشت هم قرار می گرفت.
از بیرون حالت یک مثلث خالی بین این خانه ها دیده می شد.
خانه ها سه تا در ورودی و خروجی داشتند. یک طرف خانه تراس
بزرگی بود که از سطح زمین بلندتر و دور تا دورش را گلدان
گذاشته و داخل تراص میز و صندلی چیده بودند. محوطه دوروبر
خانه ها سرسبز بود. یک پارک بزرگ هم با وسایل بازی برای
بچه ها داشت حریم خانه ها را شمشادها از هم جدا می کردند.
راههای باریک اسفالته از خیابان اصلی به طرف خانه ها منشعب
می شد و در بین محوطه چمن و شمشادها به خانه ها می رسید،
روی هم رفته منازل رادیو و تلویزیون به سبک انگلیسی ساخته
شده بود داخل ساختمان، در طبقه اول آشپزخانه و انباری و هال و
پذیرایی و سرویس بهداشتی قرار داشت. پذیرایی رو به تراس باز
می شد و تراس با چند پله به محوطه چمن کاری شده راه داشت.
بالای آشپزخانه در طبقه دوم یک اتاق خواب قرار داشت و به
دنبالش یک راهرو پل مانند این قسمت را به اتاق روبه رو و حمام
و سرویس بهداشتی متصل می کرد. با شروع جنگ این خانه ها
متروک شده بودند. صاحب خانه ها وسایل شان را با خود برده
بودند و فقط مبلمان بزرگ خانه به جا مانده بود. قرار شد وسایل
زندگی مان را به اینجا بیاوریم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef