eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 ✨﷽✨ شهردار تهران و رفیق قدیمی حسین آقای قالیباف هم میان زائرین بود حرف های حسین را که برای جماعت زیادی صحبت می‌کرد یادداشت کردم می‌گفت اگر کسی در زمان جنگ حتی یک روز این مکان را با معرفت درک کرده باشد دست از شهدا برنمی‌دارد و راهش را می‌شناسد ۳۰ سال پیش کسی مثل محمود شهبازی پشت این تریبون می‌ایستاد و برای رزمندگان نهج البلاغه علی علیه السلام را شرح و تفسیر می‌کرد آن‌ها شیعیان واقعی آقا علی بن ابی طالب بودند که امامشان بعد از حماسه عملیات فتح المبین در همین جبهه خطاب به آنها فرمود من دست و بازوی شما رزمندگان را که دست خداوند بالای آن است بوسه می زنم و... از آنجا با یک مینی‌بوس به طرف منطقه عملیاتی فتح المبین حرکت کردیم حسین مثل راویان جلوی مینی‌بوس ایستاد و منطقه را از سه راهی دهلران تا دشت عباس معرفی کرد و از نبوغ شهید حسن باقری در پیش‌بینی وقوع پاتک زرهی دشمن در دشت عباس یاد کرد ظهر به اهواز رسیدیم و دنیایی از خاطرات روزهای سخت بمباران برایم تداعی شد و یاد عمه افتادم و نگرانی هایش که توی بیمارستانها اتاق به اتاق به دنبال جنازه حسین می‌گشت بعد از ظهر به سمت خرمشهر حرکت کردیم حسین از شناسایی های ۲۶ کیلومتری از کارون تا روی جاده خاطره می‌گفت و از حماسه گردان های لشکر ۲۷ در جنگ تن با تانک روی جاده با حسرت و آه یاد می‌کرد و... به جایی رسیدیم که از دور محل شهادت محمود شهبازی را نشان داد و گفت محمود یه روز مونده به آزادی خرمشهر توی نخلستان‌ها شهید شد اگر یک روز هم دیگر رو نمی‌دیدیم بهانه می‌گرفتیم حتی شب شهادتش با پای مجروح عصازنان پیش او رفتم برای هم درد دل کردیم و گفت که به پایان راه رسیده و... حسین به اینجا که رسید بغضش ترکید همه ما به عمق عشق و ارادت او به محمود شهبازی خبر داشتیم بارها گفته بود هرچه دارم از محمود شهبازی دارم حالا با حسرت از سی سال زندگی بدون او حرف می زد دم غروب به شلمچه رسیدیم یک غروب دلگیر که خورشید داشت پشت نخل‌ها رنگ می‌باخت یکی از حسین پرسید چرا اینجا این اندازه غمناک است حسین گفت چون وجب به وجب این زمین خون شهیدی ریخته شده و به خاطر همین خونها مقدس‌ترین جبهه شده و شما هر حاجتی دارید از این شهدا بخواهید و مطمئن باشید برآورده بخیر می‌کنند گروه خواستند بیشتر درباره شلمچه و عملیات کربلای ۵ صحبت کند همه روی خاک نشستند و حسین روی یک تانک باقیمانده از دوران جنگ نشست و شروع به صحبت کرد تو این قطعه از خاک جبهه‌ها تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاد و سرنوشت جنگ در سال‌های پایانی این سرزمین رقم خورد غرب و شرق با جدیدترین سلاح هایشان به حمایت آشکار صدام اومدن اما ما فقط به نیروی الهی متکی بودیم بعد از دوماه نبرد تو شلمچه اولین قطعنامه سازمان ملل برای پایان دادن به جنگ صادر شد یاد شلمچه و خاطرات حسین مرا به روزی برد که او فرمانده لشکر قدس استان گیلان بود و در همین جبهه شلمچه تیر کالیبر به زانویش خورد دوست داشتم بلندگو را از حسین بگیرم و از اینکه با پای آش و لاش دوباره به شلمچه برگشت خاطره بگویم هرچند می‌دانستم خوشایندش نیست از همه تعریف کرد جز خودش فقط احساسش را از دوری شهدا گفت که در کربلای ۵، هجده نفر بیسیم‌چی و پیک داشته که تمام شون شهید شدند اینها را با گریه گفت و اشک همه رو درآورد حتی برادرم آقا رضا که خیلی احساساتی نمی‌شد شب برای استراحت به آبادان رفتیم حسین که تا آن زمان جز با حسرت و اشک حرف نمی‌زد با شادی گفت اینجا شهر منه به آبادان خوش آمدید انگار که از تغییر فامیلی او بی‌خبرم پرسیدم پس چرا فامیلی شما همدانیه جوابی داد که از سوالم پشیمان شدم چون از قدیم گفتن اهل اونجایی که زن گرفته‌ای جمع خوششان آمد و گوش تیز کردند که من چیزی بگویم اما ادامه ندادم یکی پرسید حالا که اومدیم شهر شما حتما مارو می‌بری یه هتل خوب حسین گفت چرا که نه یه هتل خوب که شاید تا به حال تجربه نکرده باشین هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸