eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی اول باید خودت بخوای..میخوای یا نه ؟ کلافه پشت به مانی میکنم و از او دور میشوم. صدایش از پشتسرم میآید. :+اگه دوسش داری پاش وایسا..مردونه،پای خواهش دلت وایسا.. به قول عمووحید ادم نباید مشمول الضمه ی قلبش بشه... میشنوی صدامو فرمانده؟؟ *نیکی* مشتاق به صورت زنعمو خیره شده ام. زنعمو میگوید :_آره دیگه..واسه همین غدبازیهاش هیچ وقت نذاشت واسش تولد بگیریم.ده ساله که شد گفت دیگه من بزرگ شدم و مرد شدم و این حرفا..حتی یه کیک تولد ساده نتونستیم براش بگیریم.. بین خودمون باشه،من با این هیبت،خیلی از مسیح میترسم.. میخندم. زنعمو ادامه میدهد :_ولی امسال شرایط فرق میکنه.. تو امسال کمکم میکنی که یه تولد بزرگ براش بگیرم و همه رو دعوت بکنم،آره؟ نمیدانم چه بگویم. به شدت در محظور قرار گرفته ام. از طرفی نمیتوانم دست یاری زنعمو را رد کنم و از طرف دیگر مطمئنم مسیح از این کار خوشش نمیآید. :+آخه زنعمـ...یعنی آخه مامانجان...وقتی خودتون میدونین از این کار خوشش نمیآد... :_آخه دخترم..من مطمئنم اگه تو بهش بگی نه نمیگه... من دوست دارم واسش یه جشن خوب بگیرم. صدای محکم و مردانه ای از ورودی آشپزخانه میآید :نه هراسان برمیگردم. مانی در چهارچوب در ایستاده :مامانجان وقتی میدونی دوست نداره،چرا به نیکی اصرار میکنی ؟ از این بچه بازیا و سورپرایز و این چیزا خوشش نمیآد..امسالم براش فر قی نداره با پارسال.. زن گرفته،سند تحول بنیادین که امضا نکرده.. زنعمو با ناراحتی سرش را پایین میاندازد. با لبخند،از مانی قدردانی میکنم و میپرسم :مسیح کو؟ مانی به طرف یخچال میرود و میگوید: رفت قدم بزنه... به سرعت به طرف ورودی میروم. نگاهی به بیرون میاندازم. قامت بلند مسیح را در تاریکی انتهای حیاط میبینم. از اتاق،کت مسیح را برمیدارم و با قدمهایی بلند خودم را به آشپزخانه میرسانم. :+آقامانی..هوای بیرون سرده... میشه این کت رو بدین بهش؟ مانی با شیطنت میخندد :چرا خودت نمیبری؟خوشحالتر میشه که.. با خجالت گوشه ی روسری ام را مرتب میکنم و میگویم:آخه سگتون...یه کم میترسم... مانی کت را از دستم میگیرد و به طرف ورودی میرود. دستش را روی دستگیره میگذارد،چشمکی میزند و میگوید:ممنون... نمیدانم تشکرش برای چیست.. هرچه که هست حالا من مانده ام و پسربچه ی لجبازی که سه شب بعد تولدش است و از سورپرایز خوشش نمیآید.. به نظر میرسد فرصت خوبی باشد برای آشتی کنان پدرها! ⚘⚘⚘⚘⚘ 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸