eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💖🌹🖤🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💚 براے سائلے چون من، چہ مولایے ڪریم تر از شما؟... براے بیمارے چون من، چہ طبیبے حاذق تر از شما؟... براے درمانده اے چون من، چہ گره گشایے مهربان تر از شما؟... شما آن ڪریم ترینے براے بینوایان و آن دلسوزترینے براے واماندگان و آن رفیق ترینے براے بے ڪسان... آنڪس ڪہ شما را ندارد،چہ دارد!!! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
بانویی که مرتضی ام بنینش خوانده تا ابد خادمـه ی خانه ی حیـدر مانده شیر زن بوده و شیـران پســر پر ورده همه را نذر ره حضرت زهرا(س) کرده ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ مؤمن آل فرعون در قرآن (8⃣) ✅💐 محوریت سخنان مؤمن آل فرعون 💐✨ مؤمن آل فرعون، كم‌كم پرده‌ تقيّه را كنار زده و دعوت به سوى خداوند را هر لحظه شفّاف‌تر مى‌نمايد و در نهایت با آشکار کردن ایمان خود، می‌گوید: 💐💫 وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ --- تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (آیات 41 و 42 سوره غافر) ای قوم من! چرا من شما را به سوی رهایی [از خسران دنیا و آخرت] می خوانم، و شما مرا به آتش می خوانید؟! ---مرا دعوت می‌کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایی که به آن علم ندارم برای او قرار دهم، در حالی که من شما را بسوی خداوند عزیز غفّار دعوت می‌کنم! ✅💐 براى جذب افراد منحرف از بهترين تعبيرات استفاده كنيد. (اين كه فرمود: مرا چه شد، «ما لِي» و نفرمود: «ما لكم» شما را چه مى‌شود و همچنين تعبير به نجات، عزيز و غفّار، براى جذب منحرفان به راه رشد و سعادت است). ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
من و من میکنم و جویده جویده میگویم :_امروز آقاسیاوش.... آب دهانم را قورت میکنم،دستم را مشت کرده ام و ناخنهایم داخل پوستم فرو رفته اند. :_آقاسیاوش چی میگفت؟ :+میخواست اجازه بگیره با مادرش بیان اینجا... مامان پوزخند میزند و دست به کمر به دیوار تکیه میدهد،نگاهش بین من و بابا در رفت و آمد است. :_بابا،میشه....یعنی....ممکنه اجازه بدین....بیان.. مامان دست هایش را روی سینه اش در هم قفل میکند. نگاهِ منتظرش به باباست... من هم منتظرم،منتظرم که پتک بابا روی سرم فرود بیاید. چشمانم را محکم روی هم فشار میدهم. نشنیده،از جواب بابا مطمئنم. مخالفت او، دیوانه ام خواهد کرد. :+تو اینطور میخوای؟ مردّد چشمانم را باز میکنم،از چیزی که شنیده ام مطمئن نیستم... اما ادامه حرف های بابا،رنگ امید به چهره ام میپاشد. :+اگه تو اینطور میخوای،باشه...مشکلی نیست... بگو بیان میخواهم لب باز کنم و بگویم که من با سیاوش هیچ ارتباطی ندارم،اما بابا ناگهان برمیگردد. انگشت اشاره اش را به نشانه ی تـھدید به طرفم میگیرد. :+گفته باشم نیکی،امیدوار نباش...همونطور که قبل اومدن رادان و دانیال،ما از جواب تو مطمئن بودیم،الانم تو از جواب ما مطمئن باش. قبلنم گفتم،من نعش تورم رو دوش همچین آدمی نمیذارم. :_امّـا بابا،من.... من اصلا از آقاسیاوش خبر ندارم،یعنی شماره شون رو ندارم. بابا پوزخند میزند،دست راستش را در جیب شلوارش میکند :+یعنی میگی باور کنم تو و اون اصلا ارتباطی ندارید؟ :_بابا من حقیقت رو گفتم... :+من و مادرت آدمای روشنی هستیم،از نظرما این چیزا ایرادی نداره،نمیدونم تو چرا اینجوری شدی... مکثـ میکند. :+عیبی نداره،این آدمی که من دیدم،حالا حالا دست بردار نیست... هروقت دوباره اومد،خودم بهش میگم مامان میخواهد اعتراض کند اما کلام مقتدر بابا خاموشش میکند:بریم تو اتاق،حرف میزنیم. مامان و بابا میروند. آرام و متین از پله ها بالا میروم،اما در حقیقت روی ابرها ِسیر میکنم. چیزی درونم با صدای فاطمه میگوید} همه چیز درست میشه{ چراغ اتاق را روشن میکنم. نور روی تمام زندگی ام مینشیند. برابر آیینه میایستم. موهایم را باز میکنم و به تقالیشان برای رهایی خیره میشوم . نگاهی به خودم میاندازم،انگار زیباتر شده ام.... دراز میکشم و غرق در رویای شیرین بیداریم می شوم. ******** موهایم را پشت گوش می دهم و با دست راست دوباره به جان کیبورد میافتم. صدای موبایل بلند میشود. کمی صندلی را عقب میدهم و دستم را دراز میکنم تا از روی تخت،برش دارم. فاطمه است،نشانک سبز را لمس میکنم و گوشی را با شانه ی راستم،دم گوشم نگه میدارم. صندلی را به حالت اولش برمیگردانم و میگویم :_سلام فاطمه صدای فاطمه در گوشم میپیچد. :+سلام از ماست خانم خانما..چه خبر؟خوبی؟ دوباره مشغول تایپ میشوم :_آره،تو خوبی؟ :+خوبم،صدات چرا یه جوریه؟ نفسم را با حرص بیرون میدهم :_باید واسه فردا یه تحقیق پنجاه صفحه ای رو آماده کنم،چشمام درد گرفت بس که زل زدم به مانیتور :+عه،چه بد...یعنی نمیتونی بیای خونه ی ما؟ :_نه فک کنم باید تا صبح روش کار کنم... :+عیب نداره،غصه نخور...راستی چه خبر از قضیه؟؟ :_قضیه؟؟؟ :+مهنــــــدس! سیاوش رو میگم. ناخودآگاه آه میکشم :_هیچی...همون چیزایی که میدونی...فقط... صدای فاطمه،رنگ خوشحالی میگیرد :+فقط چی؟ امید در رگ هایم جریان مییابد :_فک کنم قرار خواستگاری رو گذاشتن.. فاطمه جیغ میکشد،مجبور میشوم موبایل را از گوشم دور کنم. :_چته دختر؟گوشم سوخت! :+قرار خواستگاری گذاشتن اونوقت تو میگی هیچی...واقعا که :_اولا گفتم فک کنم...نصفه نیمه از حرفای مامان و بابا شنیدم... اینکه هردوتاشون ناراحت بودن و سگرمه هاشون تو هم بود... بعدم وقتی از قبل میدونم قراره چی بشه،چرا بیخودی خودمو گول بزنم ؟ :+از قدیم گفتن از این ستون به اون ستون فرجه ، غصه ی چی رو میخوری آخه؟ :_چی بگم؟ هرچی خدا بخواد ... :+اوهوم،به خودش توکل کن.. وقتت رو نمیگیرم،برو به کارت برس..فقط اگه خبری شد بهم بگو. :_حتما....مرسی که به فکرمی :+قربانت،خداحافظ :_خداحافظ. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
4_5985487091088231042.mp3
6.8M
➕ بعضی مقام‌ها، آنقدر بلندند که ترس همه‌ی وجودت را دربرمی‌گیرد! آیا من بعنوان یک انسان عادی، قابلیت ادراک چنین مراتبی را دارم، یا این عاشقی‌ها تنها اختصاص به معصومین و امامزادگان دارد؟ ➖ و بانوی کرامت، حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها به این سوال ما پاسخی عینی می‌دهد! ▪️ویژه‌ی وفات حضرت سلام‌الله‌علیها ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
4_5985487091088231042.mp3
6.8M
➕ بعضی مقام‌ها، آنقدر بلندند که ترس همه‌ی وجودت را دربرمی‌گیرد! آیا من بعنوان یک انسان عادی، قابلیت ادراک چنین مراتبی را دارم، یا این عاشقی‌ها تنها اختصاص به معصومین و امامزادگان دارد؟ ➖ و بانوی کرامت، حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها به این سوال ما پاسخی عینی می‌دهد! ▪️ویژه‌ی وفات حضرت سلام‌الله‌علیها ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
[ عالم به برادری عباس ندیده ]_۲۰۲۲_۰۱_۱۶_۰۸_۵۷_۴۴_۷۵۶.mp3
5.24M
نبودی ام البنین علم که روی زمین افتاد...🥀 کربلایی محمد حسین حدادیان ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
voice.ogg
1.61M
"استاد مومنی" «ادب حضرت سلام الله علیها» ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
دختر 🌸 معجزه ایست که بعد از آفرینش آن تمام فـرشتــگان بی اختیار کف زدند🌸 دخترها فرشته نیستند فرشته ها میخواهند دختر باشند آری دختر داشتن سعادت میخواهد🌸 ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دامنت عباس پَرور 👤حاج محمود 📌ایام وفات حضرت کربلایی سیدرضانریمانی 🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸