eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🏻اگر ماه رجب را قدر می دانستند... 🎤حجت‌الاسلام والمسلمین عاملی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔻 🔰✨آیت الله بهجت(ره) ؛ 🔐در جواب شخصے ڪہ از ایشان درخواست دستورے براے پیدا ڪردن شغل مناسب ڪردند ، فرمود :《نمـاز جعفـر طیـار》بخوانید 📚نسخه های شفا بخش ۱۲۹ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
هدایت شده از 🌷دلنوشته و حدیث🌷
او جَوْن است، غلامِ ابوذر غِفارى كه بعد از مرگ ابوذر، همواره در خدمت امام حسين(ع) بوده است. او در اصل اهل سودان است و رنگ پوستش سياه مى باشد. امام كه دايماً اطراف اردوگاه را بررسى مى كند، اين بار كنار ميدان ايستاده است. جَوْن جلو مى آيد و مى گويد: ــ مولاى من، آيا اجازه مى دهيد به ميدان بروم. مى خواهم جانم را فداى شما كنم. ــ اى جَوْن! خدا پاداش خيرت دهد. تو با ما آمدى، رنج اين سفر را پذيرفتى، همراه و همدل ما بودى و سختى هاى زيادى نيز، كشيدى، امّا اكنون به تو رخصت بازگشت مى دهم. تو مى توانى بروى. اشك در چشم جَون حلقه مى زند. شانه هايش مى لرزد و با صدايى لرزان مى گويد: "آقا، عزيز پيامبر، در شادى ها با شما بودم و اكنون در اوج سختى شما را تنها بگذارم!". امام شانه هاى او را مى نوازد و با لبخندى پر از محبّت اجازه ميدان به او مى دهد. جَوْن رو به امام مى كند و مى گويد: "آقا، دعا كن پس از شهادت، سپيدرو و خوشبو شوم". نمى دانم چه شده است كه جَون اين خواسته را از امام طلب مى كند، امّا هر چه هست اين تنها خواسته اوست. جَون به ميدان مى رود. شمشير مى زند و چنين مى خواند: "به زودى مى بينيد كه غلامِ سياهِ حسين، چگونه مى جنگد و از فرزند پيامبر دفاع مى كند". دستور مى رسد تا او را محاصره كنند. سپاه كوفه به پيش مى تازد و او شمشير مى زند. گرد و غبار به آسمان بلند شده، جَوْن بر روى خاك افتاده است. آخرين لحظه هاى عمر اوست. چشم هاى خود را بر هم مى نهد. او به ياد دارد كه امام حسين(ع) بالاى سر شهدا مى رفت. با خود مى گويد آيا آقايم به بالين من نيز، خواهد آمد؟ نه، من لايق نيستم. من تنها غلامى سياه هستم. حسين به بالين كسانى مى رود كه از بزرگان و عزيزان هستند. منِ سياه كجا و آنها كجا! ناگهان صدايى آشنا مى شنود. دستى مهربان سر او را از زمين بلند مى كند. خداى من، اين دست مهربان كيست كه سر مرا به سينه گرفته است؟ بوى مولايم به مشامم مى رسد. يعنى مولايم آمده است؟! جَون با زحمت چشمانش را باز مى كند و مولايش حسين را مى بيند. خداى من! چه مى بينم؟ مولايم حسين آمده است. او مات و مبهوت است. مى خواهد بلند شود و دو زانو در مقابل آقاى خود بنشيند، امّا نمى تواند. مى خواهد سخن بگويد، امّا نمى تواند. با چشم با مولايش سخن مى گويد. بعد از لحظاتى چشم فرو مى بندد و روحش پر مى كشد. امام در اين جا به ياد خواسته او مى افتد. براى همين، دست به دعا برمى دارد: "بار خدايا! رويش را سفيد، بويش را خوش و با خوبان محشورش نما". آرى! خداوند دعاى امام حسين(ع) را مستجاب مى كند و پس از چند روز وقتى بنى اسد براى دفن كردن شهدا به كربلا مى آيند، بدن او را مى يابند در حالى كه خوشبوتر از همه گل هاست. او در بهشت، همنشين امام خواهد بود. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
اللهم اغفر ... که امانتت سیاه و کثیف شده اللهم اغفر ... که این "من" آن منی نیست که تحویلم دادی اللهم اغفر ... که ظالم بر خودم و عهد توام و ببخش جمیع تعدی هایم از حدود الهی تو را ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌷 🎗 اكنون لحظه بازگشت است ! پيامبر بايد هفتاد هزار حجاب را پشت سر بگذارد تا دوباره به جبرئيل برسد. اما پيامبر از هر حجاب كه مى گذرد صدايى را مى شنود: اى محمد ! على را دوست داشته باش ! همسفرِ خوب من، اكنون ديگر مى دانى كه چرا پيامبر ما، اين قدر به حضرت على(ع) عشق و علاقه مىورزيد، زيرا در شب معراج، خداوند هفتاد هزار بار به او توصيه كرده است كه محبّت على(ع) به دل داشته باش. عزيزم، مى دانم كه اشكِ شوق در چشمت حلقه زده است، همانطور كه وقتى من اين سطرها را برايت مى نوشتم اشكم جارى شد. وقتى كه انسان اين مطالب را مى خواند تازه مى فهمد كه عشق چه مولاى عزيزى را به دل دارد ! جبرئيل در انتظار پيامبر است. و پيامبر از آخرين حجاب هم بيرون مى آيد. جبرئيل خطاب مى كند: دوست من، خوش آمدى، بگو بدانم ميان شما و خدا چه گذشت؟ پس پيامبر مقدارى از آنچه گذشته بود را براى جبرئيل مى گويد. جبرئيل از آخرين سخن خدا سؤال مى كند. و پيامبر فرمود كه آخرين سخن خدا اين بود: "اى ابا القاسم، خوش آمدى، خوشا به حال تو و پيروان تو". و جبرئيل عرضه داشت: خدا تو را "ابا القاسم" خطاب كرد چرا كه تو روز قيامت، رحمت را بين بندگان تقسيم مى كنى. آرى ! قاسم يعنى تقسيم كننده ! ابا القاسم، كسى است كه روز قيامت، مهربانى خدا را ميان بندگان تقسيم مى كند ! و جبرئيل افزود: گوارايت باد اى دوست من ! به خدا قسم آنچه خدا به شما عنايت كرد به هيچ كسى قبل از تو نداده است. و اكنون جبرئيل و پيامبر با هم به سوى "سدره منتهى "مى روند. آنجا چه خبر است؟ فرشتگان ايستاده اند و همه به پيامبر تبريك مى گويند. تبريك به پيامبر به خاطر اينكه جانشين او معيّن شده است و خداوند او و على(ع) را مورد كرامت خود قرار داده است. و پيامبر آسمان ها را يكى بعد از ديگرى پشت سر مى گذارد و به سوى زمين مى آيد. به هر آسمانى كه مى رسد اهل آن آسمان مى گويند: وقتى به زمين بازگشتى، سلام ما را به على و شيعيان او برسان. و تو كه اين كتاب را تا به اينجا خواندى، بدان اين كتاب، وسيله اى شد تا آن سلام اهل آسمان ها، امروز به تو برسد، چرا كه در اين كتاب، سخنان رسول خدا را شنيدى و خواندى. پيامبر ديگر به نزديكى هاى شهر مكه رسيده است. ديگر چيزى تا اذان صبح نمانده است. پيامبر مى خواهد از جبرئيل، خداحافظى كند. آيا پيامبر از جبرئيل تشكر مى كند؟ پيامبر به او مى فرمايد: آيا كارى دارى كه من آن را انجام دهم ! خوب دقت كن، جبرئيل در اين سفر دور و دراز، همراه پيامبر بوده است و اكنون مى خواهد مزد خود را از پيامبر بگيرد. به نظر شما او چه مزدى از پيامبر مى گيرد؟ جبرئيل مى گويد: حاجت من اين است كه سلام مرا به خديجه برسانى. عجب، سلام به حضرت خديجه(س) اين قدر ارزش دارد ! خوبِ من، يادت باشد وقتى كه به مكه سفر كردى به قبرستان "ابو طالب" برو و به خديجه كبرى(س) سلام بنما (چرا كه قبر آن بانوى بزرگ اسلام آنجاست). جبرئيل به آسمان بر مى گردد. و چون پيامبر با حضرت على(ع) روبرو مى شود به او مى فرمايد: على جان، آيا تو را بشارت بدهم؟ حضرت موسى و عيسى و همه انبياء الهى(عليهم السلام)، در مورد تو سخن مى گفتند و توصيه تو را به من مى كردند ! و اينجاست كه حضرت على(ع) اشك شوق مى ريزد و چنين مى گويد : حمد خدائى را كه مرا فراموش نكرد ! نگاه به دست پيامبر كن ! دو "صحيفه" مى بينى ! آرى، دو ليست كه پيامبر از آسمان آورده است. اينها سوغاتىِ شب معراج است كه خدا به پيامبر داده است. بر روى يكى از آنها نام اهل بهشت نوشته شده است و بر روى ديگرى نام اهل جهنم. پيامبر آنها را به حضرت على(ع) مى دهد... آرى، به راستى كه حضرت على(ع) قسيم النار و الجنة، تقسيم كننده بهشت و جهنم مى باشد. اكنون، حكايت معراج پيامبر را به پايان مى بريم. بار خدايا ! پایان💐❤️ ○○○○○☆☆☆○○○○○ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 💜💧💜
16.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ان شاءالله روزی همه ی دوستان عزیزم......... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
شبتون بخیر التماس دعای فرج 🌹💖🌟✨🌙💖🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 💐🌻☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
...؟ یوسـف ما ز تهیدستی خلق آگاه است به چه امیـد به بازار رسـاند خود را؟ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸