27.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو ببینید
تو ضیحات خوبی درباره قضیه آیت الله صدیقی میگه
واقعا دقت کردنیه متوجه میشیم اصلا موضوع آقای صدیقی نیست
بچه های متدین یکم صبر کنند و آخرت خودشون رو با قضاوت زود خراب نکنند
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنامدوست﷽
گشاییم دفترصبح را
به فر عشق فروزان کنیم محفل را
بسم الله النور
روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم
دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش
وکمکمان کن تازیباترین روز را
داشته باشیم
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
هر سخن جز سخنی از تو
شنیدن سخت است
همــه را دیــدن و روی تو
ندیـدن سخت است
فرج مولا صلواتـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام حسن مجتبی علیه السلام
و امام حسین علیه السلام
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتچهلم🪴
🌿﷽🌿
لیلا هم علی را خیلی
دوست داشت. روزی که بابا برای علی کمد خرید، من و لیلا به
اصرار کمدش را به اتاق خودمان بردیم تا به این بهانه علی بیشتر
به اتاق ما بیاید. با اینکه از وقتی سپاهی شده بود، در هفته یکی،
دو بار بیشتر به خانه نمی آمد، مرتب کمدش را گردگیری می
کردم و به وسایلش چشم می دوختم. این طوری با فکرش سرگرم
میشدم
شبی که فردایش پرواز داشت خیلی دیر به خانه آمد. من لباس ها،
دوربین، ضبط و سجاده و هر چه فکر میکردم لازم داشته باشد،
توی چمدانی گذاشتم. وقتی آمد چمدان را نشانش دادم. گفت: خوبه.
دستت درد نکنه. شب بدی را گذراندم. صبح موقع رفتن بغلش
کردم و با بغض قربان صدقه اش رفتم و هی او را بوسیدم.
میگفت: نکن. بسه. چرا این جوری میکنی؟ ولی من طاقتم نمی
گرفت. به محاسنش دست میکشیدم. قربان صدقه قد و بالایش
میرفتم. دیگر عصبانی شده بود. لحظه آخر هم که از زیر قرآن
ردش کردم، تا سر کوچه برسیم، دستش را گرفتم و فشردم. از آنجا
به بعد بابا ما را برگرداند و خودش او و دا را تا فرودگاه برد.
قرار بود دا هم چشم هایش را عمل کند.
وقتی به خانه برگشتم، احساس میکردم خانه مان تاریک شده، قلبم
گرفته بود. خیلی نگرانش بودم. گفته بودند عمل سختی در پیش
دارد. قرار بود یک تیم از جراح های مغز و اعصاب، عروق و
استخوان او را عمل کنند. می خواستند بعد از باز کردن پوست بین
انگشت ها، استخوان خمیده اش را بتراشند و بعد از پایش پوست
بردارند و به دستانش پیوند زنند. فکر این چیزها را می کردم و
غصه نبودنش برایم چند برابر می شد. سراغ عکسش که توی
طاقچه بود، رفتم، همانی که گفته بود توی حجله ام بگذارید. عکس
را برداشتم، چندین بار بوسیدم
با اینکه منتظر بودیم، سر دو هفته برگردد، یک ماه بعد برگشت.
فقط دست راستش را عمل کرده بود. گفت: دا خیلی بالا سرم بی
تابی میکرد. آوردمش. آن شب را خانه ماند و دوباره فردا راهی
شد . این بار حالم بیشتر از دفعه قبل خراب شد. حس بدی داشتم.
انگار با رفتن علی چیزی از وجودم کنده شد و با او رفت. با خودم
میگفتم؛ کاش نمی آمد. کاش تا برگشت قطعی اش او را نمی دیدم.
چرا این قدر زود رفت. چیزی در وجودم میگفت این آخرین باری
است که علی را می بینم
من مرتب به بیمارستان تلفن می زدم و حال علی را جویا می شدم.
او هم مدام از اوضاع و احوال شهر می پرسید. نگران بود. وقتی
خبر شهادت سید جعفر موسوی را در درگیری های مرزی به او
گفتم، حس کردم چقدر ناراحت شده است. صدایش به وضوح می
لرزید. ولی سعی می کرد ناراحتی اش را به من بروز ندهد، از آن
به بعد نمی خواستم خبرهایی که علی را نگران می کند، به او
بگویم. ولی او هم با دوستانش در خرمشهر در ارتباط بود و از
طرفی هرچه به روزهای آخر تابستان نزدیک می شدیم، وضعیت
نیروهای ما در مرز بحرانی تر میشد و اتفاقات جدیدی می افتاد که
نمی توانستم از کنارش به سادگی بگذرم و به علی چیزی نگویم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتچهلیکم🪴
🌿﷽🌿
از خرداد ماه با شدت گرفتن درگیری های مرزی، ساکنان
روستاهای آن مناطق مجبور به تخلیه روستاهایشان شده، به شهر
آمده بودند. اکثر آنها کشاورز بودند و اصل کارشان نخلستان بود و
در کنار آن سبزی، صیفی جات، شیر، سرشیر و ماست هم تولید
می کردند و به بازار شهر می آوردند. در جریان درگیری های
مرزی کلی از دام و احشام این روستاییان تلف شده بودند. تعدادی
از این بندگان خدا را در ساختمان فرهنگی - نظامی سپاه که در
جریان غائله خلق عرب سوخته بود، جا داده بودند.
شب ها که می رفتیم پشت بام می خوابیدیم، توی تاریکی، تیرهایی
را که بین نیروهای ما و عراقی ها رد و بدل می شد، میدیدیم. آن
طور که از بابا میشنیدم؛ نیروهای ما سعی می کردند بهانه ایی به
دست آنها ندهند و شلیکشان را بی پاسخ بگذارند. اما هر روز
گستاخی نظامیان عراقی بیشتر میشد. تعرضات آنها به جایی رسیده
بود که با قایق های نظامی شان وارد آب های ما می شدند. به
خشکی می آمدند و به مواضع ما ضربه می زدند. کم کم بچه های
ما ناچار شدند با آنها مقابله کنند
*
سلام کردم و پرسیدم چرا در مدرسه بسته اس؟
گفت: مگه نمی دونی دیشب عراق شهر رو بمبارون کرده؟ با
تعجب پرسیدم: کی؟ گفت: نصف شب.
باورم نمی شد به همین راحتی به ما حمله کرده باشند، چطور من
از صدای بمباران چیزی نفهمیدم
دیگر نایستادم بچه ها را سریع به خانه برگرداندم و خودم به سر
خیابان برگشتم تا شاید کسی را ببینم. همین طور که سرگردان بودم
احلام انصاری یکی از , همکلاسی های دوران ابتدایی ام را دیدم.
احلام گریه می کرد. تمام صورتش قرمز شده بود. رفتم جلو و با
اینکه مدت ها بود او را ندیده بودم بدون هیچ حرف دیگری
پرسیدم: أحلام چی شده؟ چرا گریه میکنی؟ گفت: دایی ام شهید شده
گفتم: چرا؟ چرا شهید شده؟ گفت: تو دیشب تو شهر نبودی؟ مگه
نمیدونی شهر را بمباران کردن. گفتم: چرا ولی من چیزی نفهمیدم.
حالا چی شده!؟
احلام درحالی که نمی توانست جلوی هق هقش را بگیرد گفت:
خونمون رو زدند داییم دیشب مهمون مون بود. تو خواب شهید شد
خیلی ناراحت شدم. پرسیدم: حالا کجا می خواهی بری؟ و گفت:
جنت آباد. داییم رو بردند اونجا : با اینکه دوست نداشتم احلام را
تنها بگذارم ولی فکر می کردم توی بیمارستان می توانم کمک کنم.
از احلام جدا شدم و راه افتادم طرف بیمارستان مصدق. هیچ
ماشینی نبود سوار شوم. پیاده راه افتادم. مسیر بیمارستان را از
خیابان اردیبهشت و بعد خیابان چهل متری پیش گرفتم. از فلکه
اردیبهشت هرچه به فلکه فرمانداری نزدیک تر می شدم تردد
ماشین ها و آمبولانس هایی که به سرعت به سمت بیمارستان می
رفتند بیشتر می شد. در عوض رفت و آمد آدم ها چندان زیاد نبود.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز چهاردهم)
🤲 خدایا مرا از خطاها و افتادن در گناهان دور بدار...
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
Tahdir joze14.mp3
3.84M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء چهاردهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
یاد خدا ۱۹.mp3
10.59M
مجموعه #یاد_خدا ۱۹
#استاد_شجاعی | #استاد_رنجبر
√ چرا از بین دو تا ذاکر،
که برای تمرین، زمان یکسان گذاشتن و در شرایط یکسان بودن، یکی به لذت از ذکر و همنشینی با خدا رسیده، یکی هنوز در مرحله ذکر زبانی مونده؟
✘ ایراد کار کجاست؟
@hedye110
یاد خدا ۲۰.mp3
9.33M
مجموعه #یاد_خدا ۲۰
#استاد_شجاعی | #استاد_میرباقری
√ مکانیسم تأثیر «ذکر حقیقی» و اُنس با خدا، در کنترل علایق و امیال مختلف در درون انسان.
@hedye110