فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌻یکنکتهازهزاران🌻🍃
🍃💐هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد:
🍃🌴🌻بیانِ طنزی زیبا و تلنگری بجا در قدیمی ترین برنامه تلویزیونی در بعد از انقلاب👌😍.
🍃📚برنامه درسهایی از قرآن؛بعد از ظهرِ پنجشنبه ها در شبکه یک سیما
🍃🌷📚استاد محسنِ قرائتی
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون فاطمی🌃
عشقتون حســـــــ♥️ـــینے
دمتون مادرے
نفستون حیدرے✨
آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫
یا عݪی مدد...✋🏻
#التماسدعا
حلال کنیداگه خستتون کردیم🤲🏻
🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی "
❤️🌻🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
نیست بوی آشنا را تاب غربت بیش از این
از نسیم صبح، بوی یار میباید کشید.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_سی_هشتم
عمو دوباره از پس کله اش میزند:مهندس مملکت رو ببین،دور از جون نه،بلانسبت! از ایران و
ایرانی خجالت نمیکشی از مادرت شرم کن که استاد ادبیاته...نچ نچ نچ...اوف بر تو باد،نفرین
آمون بر تو!
آقاسیاوش میگوید:بابا چرا فحش میدی،من از همین تریبون از تمام فارسی زبانان دنیا،معذرت
میخوام. خوب شد؟
عمو سر تکان میدهد:حالا باید چیپس مهمونمون کنی تا ببخشمت،اونم شاید!
تمام راه،عمو و آقاسیاوش مشغول بگو و بخند هستند و من نظاره گر رفتارهای برادرانه شان.
اتومبیل متوقف میشود و من در برابر یک ساختمان عظیم قرار میگیرم. نگاهم روی سردرش
متوقف میشود،موزه ی مادام توسو !
با حیرت به طرف عمو برمیگردم:وای عمـــو... اینجا..همون..مجسمه ها؟؟
عمو با لبخند نگاهم میکند. به طرفم میآید و دستم را میگیرد. با هم به طرف ورودی میرویم. تمام
مدت زمان آنجا بودنمان را با مجسمه ی افراد مشهور و محبوب عکس میگیریم .
حس میکنم جان دوباره ای به رگهایم دویده.
دوباره سوار ماشین میشویم. با اشتیاق میگویم:دیگه کجا میریم؟
عمو سرزنشگرانه،به آقاسیاوش نگاه میکند: ببین،واسه بچه سوال پیش اومد .
آقاسیاوش در میان خنده میگوید:بچه چیه وحید؟
عمو میگوید:ببخشید،منظورم نیکی خاتون بود!
ماشین متوقف میشود،عمو میگوید:نیکی جان بیا پایین. بارونی ات رو هم بپوش
بی هیچ حرفی،اطاعت میکنم. نگاه میکنم در یک کو چه ی معمولی ایستاده ایم.
عمو نگاهم میکند:تا اونجا باید پیاده بریم.
با کنجکاوی میپرسم :تا کجا؟
عمو دوباره انگشتش را روی بینی ام میگذارد:سوپرایزه
عمو دوباره دستم را میگیرد و راه میافتیم،کمی که میرویم نگاهم روی کاخ باکینگهام متوقف
میشود،کاخ سلطنتی خاندان اشرافی بریتانیا...
از کنار سرباز های مثل مجسمه میگذریم و در برابر چشم لندن میایستیم... نگاهم به چرخ و فلک
عظیم الجثه ی معروف لندن میافتد.. آقاسیاوش بلیت های که قبال خریده،به دست مسئول
میدهد و سوار میشویم..چند دقیقه طول میکشید تاچرخ و فلک آرام آرام بالا رفتن را شروع
کند.. از اینجا،تمام لندن دیده میشد ...
عمو میگوید:خب نیکی،بگو ببینم این داداش مسعود ما،شما رو تا حالا کجاها برده؟
بدون اینکه نگاهم را ازرودخانه ی تیمز بگیرم، میگویم:خب سه بار رفتم دوبی،یه بار ترکیه،یه بار
فرانسه،یه بار ایتالیا،یه بارم چین،شما چی؟
:+من چی؟
:_شما عراق رفتین؟
عمو با لبخندی خاص به سیاوش نگاه میکند و میگوید:دیدی گفتم میپرسه
به طرف من برمیگردد:آره عموجون،سه بار
با حسرت میگویم:ســـه بار؟خوش به حالتون.
وقتی آقاسیاوش نگاهش به من میافتد،سرش را پایین میاندازد،این بار هم سربه زیر میگوید:به
زودی میرین ان شاءاللّه.
زیر لب میگویم:ان شاءاللّه و دوباره به منظره ی زیبای شهر بزرگ لندن خیره میشوم.
مدت چرخیدن چرخ و فلک تمام میشود،پیاده میشویم و دوباره مشغول قدم زدن. بنای
ساختمانی به نظرم آشنا میآید،جلو میروم و با تعجب به عمومیگویم:وای عمــو،اینجا یکی از
معروف ترین کالب های اروپاست...
عمو یکی از ابروهایش را بالا میدهد:کالب؟؟
:_آره،یه روز بزرگترین آرزوم این بود برم توش
و در دلم میگویم:برقصم...
عمو به طرفم میآید،با مهربانی دستش را دور شانه ام حلقه میکند:خب اگه بخوای میتونی بری
با اخم نگاهش میکنم:چی میگی عمو؟معلومه که نمیخوام.. من فقط منظورم این بود که چقدر
بعضی تغییرات خوبه.. یه روز آرزو داشتم بیام اینجا و )آرام میگویم( بی قید و بند و آزاد باشم..
اما الان حالم از این ساختمون و اتفاقاتی که توش میافته،بهم میخوره.
نگاهم به نگاه آرام سیاوش گره میخورد،سرش ر ا پایین میاندازد .
عمو همچنان،مهربان نگاهم میکند:میدونـم
آقاسیاوش جلو میآید:خب بریم من شام مهمونتون کنم،وگرنه این وحید مجبورم میکنه بعدا کل
بریتانیا رو شام بدم!
هوای ابری شهر،باعث تاریکی بیشتر هوا شده است.
دوباره سوار ماشین میشویم و راه میافتیم. حس میکنم باید تشکر کنم،امروز یکی از بهترین
روزهای عمرم بود.
:_عموجان،آقاسیاوش،مرسی که امروز به خاطر من،از کار و زندگی افتادین... امروز یکی از
قشنگ ترین روزهای عمرم بود.. دست هردوتون درد نکنه
آقاسیاوش میگوید:اختیار دارین،به لطف شما یه روز به خودمون مرخصی دادیم و خوش
گذشت،دست شما درد نکنه
عمو میگوید:نبینم دیگه از این تعارفها،نشنوم دیگه،خب؟
سر تکان میدهم. جلوی رستوران آقاسیاوش،ماشین متوقف میشود و پیاده میشویم.
☘
🌹☘
🌹🌹☘
🌹🌹🌹☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ بشارت های الهی در قرآن (1⃣)
✅💐 بشارت به آمرزش الهی
💐✨ در موارد متعددی، قرآن از بشارت الهی استفاده کرده است. یکی از این بشارتها، بشارت به آمرزش الهی است.
💐✨ در قرآن یکی از مأموریت پیامبر (ص) از جانب خداوند، دادن بشارت آمرزش الهی به پیروان قرآن و خداترسان عنوان شده است.
بعبارتی پیروی از قرآن و داشتن روحیه خداترسی، زمینه بهرهمندی از بشارت الهی به آمرزش است:
💐💫 إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ (آیه 11 سوره یس)
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده [بشارت] ده.
✅💐 ترس از خدا در خلوت و درون مهم است نه در ظاهر و حضور در برابر مردم.
#بشارت
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی استاد فاطمی نیا
✍️موضوع: توبه کننده محبوب خدا
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌹#داستانآموزنده
شیخی به طوطیاش «لا اله الا الله» آموخته بود! طوطی شب و روز «لا اله الا الله» میگفت!
روزی طوطی به دست گربه کشته شد!
شیخ به شدت میگریست!
علت بیتابی را از او پرسیدند پاسخ داد:
وقتی گربه به طوطی حمله کرد
طوطی آن قدر فریاد زد تا مرد!
او "لا اله الا الله" را فراموش کرد؛
زیرا عمری با زبان گفت و دلش آن را
یاد نگرفته و نفهمیده بود!
سپس شیخ گفت: می ترسم من هم
مثل این طوطی باشم، تمام عمر با
زبان «لا اله الا الله» بگویم و هنگام
مرگ فراموش کنم!
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌷مهدی شناسی ۱۶۹🌷
🔹زیارت آل یاسین🔹
🌹السلام علیک ایها العَلَمُ المَنصوب🌹
🌱سلام بر تو اى پرچم برافراشته🌱
💠علم منصوب💠
◀️عَلَم: در لغت اثری است که شیء را از غیر خودش مجزّا و جدا می سازد ، کلمۀ علامت نیز از این باب است که گویند: بر آن چیز علامت گذاشتم . معادل فارسی آن : نشان و نشانه است . پرچم و منار و کوه یا کوه دراز نیز به همین جهت عَلَم نامیده اند.
◀️«عَلَمْ»؛ يعني نشانهاي كه نميگذارد شخص گمراه شود. در جنگها هم اينطور بود كه عَلَم را به دست علمدار جنگ ميدادند تا معلوم شود محور لشگر كجاست و سربازان حول محور عَلَم موقعيت خود را تنظيم ميكردند .
◀️تعبيرى است كه در زيارت آل ياسين نسبت به حضرت مهدى ارواحنا له الفداء داده شده السلام عيك ايَها العلم المنصوب. خطاب به امام ميگويي: تو يك عَلَم نصب شده توسط خداوند هستي و در آن راستا ملاك انحراف و عدم انحراف هستی.
◀️در اين فراز از دعا متوجهاي كه خداوند در هرزمان در فهم دين و نشاندادن راه دينداري، انسان را تنها نميگذارد و هرگز نميشود عالَم بيحجّت باشد، حجّتي كه نمايش خواست و عدم خواست خدا است، و در اين فراز در محضر آن حضرت اين عقيده را متذكر ميشوي كه آن حجّت و عَلَمِ منصوب، تويي...
◀️در تأویل بعضی از آیات و نیز در احادیث و زیارات و ادعیه راجع به ائمّه اطهار (علیهم السّلام) عنوان عَلَم و جمع آن اعلام بسیار به کار رفته است که قسمتی از آنها را در اینجا می آوریم:
🌼 1- خداوند فرماید: ( وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجمِ هُم یَهتَدُونَ )؛ و علامت هایی قرار داد و به وسیلۀ ستاره هدایت می شوند[ و راه می یابند]
🌼 2- امام صادق (علیه السّلام) فرمود: « ماییم آن علامت ها و منظور از ستاره ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد».
🌼3- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « إِنَّ اللهَ جَعَلَ النُّجُومَ أَماناً لِأَهلِ السَّمآءِ وَ جَعَلَ أَهلَ بَیتِی أَماناً لِأَهلِ الأَرضِ؛ خداوند ستارگان را مایۀ ایمنی اهل آسمان قرار داد ، و خاندان مرا مایۀ ایمنی اهل زمین مقرّر داشت».
🌼4- امام زین العابدین (علیه السّلام) در دعای روز عرفه به منظور توجّه دادن مردم به نقش حیاتی ائّمه اطهار (علیهم السّلام) ، و بیان اینکه ایشان از سوی خداوند تعیین و نصب شده اند ، چنین اظهار داشتند: « اَللّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوانٍ بِإِمامٍ أَقَمتَهُ لِعِبادِکَ وَ مَناراً فِی بِلادِکَ بَعدَ أَن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِکَ وَ جَعَلتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلی رِضوانِکَ؛ خداوندا! راستی که تو دینت را در هر دوره ای به امامی پشتیبانی نموده ای ، که او را نشانه و علامتی برای بندگانت و مرکز نورافشانی در شهرهایت قرار دادی ، پس از آنکه رشتۀ [ ولایت و پیمان] او را رشتۀ خود پیوستی و او را وسیلۀ رسیدن به رضوان و خشنودی ات قرار دادی...».
🦋🌹🌟💖🦋🌹🌟💖🦋🌟
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#مهدی_شناسی
#قسمت_169
#زیارت_آل_یاسین
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌻یکنکتهازهزاران🌻🍃
🍃🌸☀️📹آزمون استخدامی؛ مصاحبه حضوری از داوطلبانِ استخدام...
🍃💐☀️بسیار زیباست ؛خیلیی قشنگه👌
🍃🍀لطفا با حوصله ؛ تا آخر نگاش کنین.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🏕☀️غزلیازحافظ(ره):
🍃🥀چو بشنوی سخن اهل دل ؛مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من ؛خطا این جاست
🍃🥀سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها ؛که در سر ماست
🍃🥀در اندرون من خسته دل ؛ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
🍃🥀دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده؛ کار ما به نواست
🍃🥀مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من ؛چنین خوش آراست
🍃🥀نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم ؛شرابخانه کجاست
🍃🥀چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید؛ حق به دست شماست
🍃🥀از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد؛ همیشه در دل ماست
🍃🥀چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم ؛دماغ پر ز هواست
🍃🥀ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ؛ هنوز پر ز صداست
🍃🌸☀️تحلیل و معنا:👇
وقتی سخن شناس نیستید ،سخن اهل دل را خطا مینگارید ؛!!
🍃🌸☀️انسان اول باید ترازو و معیار شناخت سخن حق از باطل را در دست داشته باشد و به درجه تشخیص حق از باطل برسد
🍃☀️ و بعد از آن دربارۀ اشخاص و سخنشان داوری نماید.
🍃🌴☀️حضرت علی (ع)در نهج البلاغه می فرمایند که اشخاص را ملاک حق و باطل نگیرید.
🍃🌴☀️ بلکه اول حق را بشناسید و بعد اهلش را خواهید شناخت.
🍃🌴☀️و نیز اول باطل را بشناسید و سپس اهلش را نیز خواهید شناخت.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحهپنجاههفتم
عمرسعد به اين فكر است كه چه كسى را نزد امام حسين(ع) بفرستد.
اطرافيان به طرف حُزِيْمه اشاره مى كنند. حُزِيْمه، روبروى عمرسعد مى ايستد. عمرسعد به او مى گويد: "تو بايد نزد حسين بروى و پيام مرا به او برسانى".
حُزِيْمه حركت مى كند و به سوى خيمه امام حسين(ع) مى آيد. نمى دانم چه مى شود كه امام به ياران خود دستور مى دهد تا مانع آمدن او به خيمه اش نشوند.
او مى آيد و در مقابل امام حسين(ع) قرار مى گيرد. تا چشم حُزِيْمه به چشم امام مى افتد طوفانى در وجودش برپا مى شود.
زانوهاى حُزِيْمه مى لرزد و اشك در چشمش حلقه مى زند. اكنون لحظه دلباختگى است. او گمشده خود را پيدا كرده است.
او در مقابل امام، بر روى خاك مى افتد...
اى حسين! تو با دل ها چه مى كنى. اين نگاه چه بود كه مرا اين گونه بى قرار تو كرد؟
امام خم مى شود و شانه هاى حُزِيْمه را مى فشارد. بازوى او را مى گيرد تا برخيزد. او اكنون در آغوش امام زمان خويش است. گريه به او امان نمى دهد. آيا مرا مى بخشى؟ من شرمسار هستم. من آمده بودم تا با شما بجنگم.
امام لبخندى بر لب دارد و حُزِيْمه با همين لبخند همه چيز را مى فهمد. آرى! امام او را قبول كرده است.
لشكر كوفه منتظر حُزِيْمه است، امّا او مى رود و در مقابل سپاه كوفه مى ايستد و با صداى بلند مى گويد: "كيست كه بهشت را رها كند و به جهنّم راضى شود؟ حسين()بهشت گمشده من است".
در لشكر كوفه غوغايى به پا مى شود. به عمرسعد خبر مى رسد كه حُزِيْمه حسينى شده و نبايد ديگر منتظر آمدن او باشد.
خوشا به حال تو! اى حُزِيْمه كه با يك نگاه چنين سعادتمند شدى. تو كه لحظه اى قبل در صف دشمنان امام بودى، چگونه شد كه يك باره حسينى شدى؟
تو براى همه آن پنج هزار نفرى كه در مقابل امام حسين(ع) ايستاده اند، حجّت را تمام كردى و آنها نزد خدا هيچ بهانه اى نخواهند داشت. زيرا آنها هم مى توانستند راه حق را انتخاب كنند.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ؟ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
(واقعه ۶۳،۶۴)
✍ و کاری جز این ندارد انسان ؛
خویش را در مجرای تقدیر الهی قرار دهد و منتظر بماند...
دستان قدرت و رحمت #اوست که باطن انسانی تو را، از تو بیرون میکشد و تا خویش بالا میبرد.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#سکوت_با_تزکیه_نفس_برکت_دارد :
🌷 بعضی خیلی ساکتند واین سکوت اگر از روی تزکیه نفس باشد خیلی برکت دارد، چون این سکوت دهن بستن است و دل را باز می کند و سِرّ آدم به حرف در می آید برخلاف باز بودن دهن به خصوص که نعوذبالله اگر از روی هرزگی و یاوه گویی باشد چه در خوراکش و چه در گفتارش که روح او هم هرزه می شود، از همین رو فرمودند اول اندیشه وانگهی گفتار، چانه چنین آدمی را عقل می گرداند.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🔰فواید بوییدن گل نرجس و سیاهدانه
✍️حضرت محمد (صلیاللهعلیهوالهوسلّم): بوئیدن گل نرجس را به تاخیر نینداز زیرا در طول زمستان از سرماخوردگی جلوگیری میکند، سیاهدانه هم اینگونه است.
📚مکاتیب الائمه، احمدی میانجی، ج5، ص230
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 من چیکار کنم غیبت نکنم؟ چیکار کنم نمازم به تاخیر نیفته؟ چیکار کنم گناه نکنم؟
👈🏻 این سوالها غلطه!
🔻یه سوال دیگهای رو باید هر شب از خودت بپرسی ...
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕗ساعت به وقت عاشقی🕗
🕊صلوات خاصه امام رضا(ع):
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💞🕊💞
@delneveshte_hadis110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون فاطمی🌃
عشقتون حســـــــ♥️ـــینے
دمتون مادرے
نفستون حیدرے✨
آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫
یا عݪی مدد...✋🏻
#التماسدعا
حلال کنیداگه خستتون کردیم🤲🏻
🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
┄┅─✵💝✵─┅┄
الهـــی
به نام تو که
بی نیازترین تنهایی...
با تکیه بر
لطف و مهربانی ات
روزمان را آغاز می کنیم:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
☘💐🌷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام مهدی عج به دو نفر از عالِمان نجف فرمودند:
به سید حلاوی بگویید:
✍اینقدر دلم را نسوزان و سینهام را کباب نکن،
اینقدر ناراحتی شیعه را به گوشم نرسان،
من از شنیدنش ناراحت میشوم،
سید کار بدست من نیست،
دست خداست
🌺دعاکنید خدا فرج مرا برساند که شیعیان را از این شکنجه ها نجات دهم...
🙏🏻اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها...
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همراهان همیشگی شروع روزتوت را به شادی......
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ بشارت های الهی در قرآن (3⃣)
✅💐 بشارت به عذاب الهی
💐✨ در آیات مختلفی از قرآن، خداوند به کسانی که مرتکب برخی اعمال میشوند، بشارت به عذاب میدهد.
💐✨ براساس آیه 7 سوره لقمان، استکبار و رویگردانی از آیات قرآن، عامل بشارت عذابی دردناک عنوان شده است:
💐💫 وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا ۖ فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آیه 7 سوره لقمان)
و هنگامی که آیات ما بر او خوانده میشود، مستکبرانه روی برمیگرداند، گویی آن را نشنیده است؛ گویی اصلاً گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده!
✅💐 در این آیه، روی برگردانی از آیات الهی، تکذیب قرآن و پافشاری بر کفر از اموری عنوان شده است که عذابی بزرگ را در پی دارد.
#بشارت
☘
🌹☘
🌹🌹☘
🌹🌹🌹☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_سی_نهم
د،همان گارسون،جلو میآید و سالم میدهد:سالم آقاوحید،آقا سیاوش و خانم
ِفِرگ .
جواب سلامش را میدهم،عمو و آقاسیاوش گرم بااوصحبت میکنند.
عمو دستم را میگیرد و راهنمایی ام میکند به طرف پشت رستوران.
جای قشنگ و دنجی به نظر میرسد،به جای صندلی،فقط یک تخت سنتی گذاشته اند و الله
عباسی های قدیمی ایرانی...
انگار نه انگار،در قلب لندن،چنین جایی هست.. همه چیز سنتی و ایرانی. به نظر میرسد جزو
محیط رستوران نیست
عمو میگوید:اینجا،جایگاه من و سیاوشه. تو تنها نفر سومی هستی که از اینجا باخبری. سیاوش
خواست که تو هم اینجا رو ببینی
:+خیلی قشنگه.
آقاسیاوش به طرفمان میآید:ای بابا هنوز که ایستادید؟چی میل دارید؟
با تعجب نگاهش میکنم. عمو میگوید:من کوبیده، تو چی نیکی؟
:+منم همینطور.
آقاسیاوش می رود،متعجب به عمو میگویم:مگه نگفتین آقاسیاوش صاحب اینجاست؟پس چرا
سفارش گرفت؟؟
عمو میخندد: بس که متواضعه
آقاسیاوش میآید و مینشیند:الان غذا حاضر میشه، خب نیکی خانم،اینجا چطوره؟
:+واقعا قشنگه،رستوران ایرانی بدون تخت نمیشه که.
آقاسیاوش لبخند میزند،عمو میگوید:من الان میام، چیزی که نمیخواین؟
:+نه ممنون
عمو میرود،پس از چند لحظه ميگویم:شما خیلی با عمو صمیمی هستید،درسته؟
:_خب بله،من و وحید از بچگی باهم دوست بودیم.وحید فوق العاده است
در دل،حرفش را تأیید میکنم .
فرد سینی غذا در دست می آید،آقاسیاوش هم بلند میشود و به کمک او میرود.
صبر می کنیم تا عمو بیاید و بعد مشغول خوردن غذا میشوم،واقعا خوشمزه است. فرد برای
لحظه ای عمو را صدا میزند.
میگویم:آقاسیاوش آشپزتون دست پخت عالی داره
آقاسیاوش میگوید:بله،ولی آشپزخونه جزء قلمرو وحیده
متوجه حرفش نمیشوم:عمو؟
:+نکنه به شمام گفته رستوران،مال منه؟
:_مگه نیست؟
:+چرا هست،ولی نصفش،نصف دیگه اش واسه وحیده.
:_خب چرا اینو نمیڱه؟
میخواد به قول خودش دچار منیّ :+ ت نشه
عمو به جمعمان اضافه میشود،آقاسیاوش چپ چپ نگاهش میکند،عمو میپرسد:چیه؟چرا
اینطوری نگا میکنی؟
سیاوش سری تکان میدهد و عمو میخندد. غذایمان که تمام میشود،عمو جعبه ای برابرم
میگیرد:ناقابله خاتون
حیرت میکنم:مال منه؟
:+بله مال شماست،ببین خوشت میاد؟
:_آخه مناسبتش؟؟
:+من تا امروز پونزده تا،کادوی تولد به تو بدهکارم. این حالا اولیش
جعبه را از دست عمو میگیر م،کوچک است و زیبایی اش سلیقه ی خریدارش را به رخ میکشد.
در جعبه را باز میکنم. انگشتر ی ظریف و زیبا،داخلش نشسته و به زیبایی هرچه تمام تر،رویش
حک شده:امیــــــری حسیـــن
انگشتر را درمیآورم و داخل انگشتم میکنم... ناخودآگاه دستم را بالا میبرم و نقش}حسین{روی
انگشتررا میبوسم. چشمانم را میبندم و با نفس عمیقی بوی خوش و رایحه ی دل انگیز انگشتر
را میبلعم.
چشم هایم را باز میکنم و صورت مهربان عمو را میبینم. ناخودآگاه بغلش میکنم و مدام
میگویم:مرسی عمو،ممنون...این عالیه،خیلی قشنگه.
عمو با لبخند نگاهم میکند:همیشه زیر سایه ی ]حسین و خدای حسین [ باشی عزیزدلمـ
:_عمو،جبران کل اون شانزده سال،یه جا دراومد... حاضرم تا آخر عمرم کادو نگیرم ولی
این،)انگشتر را نشانش میدهم( همیشه پیشم باشه.
نگاهم باز به آقاسیاوش میخورد،آرام میگوید: مبارکتون باشه نیکی خانم
نمی دانم چرا،ولی حس میکنم با شنیدن نامم،از زبان او،دلم هری میریزد.... خدایا،چرا؟؟
☘
🌹☘
🌹🌹☘
🌹🌹🌹☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸