فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️آرامـش آسمـان
💫شب سهم قلبتان باشد
⭐️ و نـور ستـاره ها
💫روشنی بـخش
⭐️تـمام لحظہ هایتان
💫خُــدایـا
⭐️ستارههای آسمـانت را
💫سقف خانه دوستانم کن
⭐️تا زندگیشان
💫مـانند ستـاره بدرخشد
⭐️#شبتون_بخیر
💖🌹🌟✨🌙🌹💖
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
به نام خدایی که باقیست
و همه چیز، غیر او فانیست
شروع کارها با نام مشکل گشایت:
یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ
الهی به امید لطف و کرمت💚
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی ای خورشید تمام ناریکی ها
بیا که من منتظرم.
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ وظایف ما در قبال قرآن (3⃣)
✅💐 عمل به تمامی قرآن
💐✨ یکی دیگر از وظایف ما در قبال قرآن، اعتقاد داشتن و عمل به تمامی آیات آن است نه بخشی از آن.
💐✨ خداوند در آیاتی از سوره حجر، آنهایی را که قرآن را بخش بخش کرده و به قسمتهایی از آن که به سودشان است عمل کنند و به بخشهایی از آن که به ضررشان است عمل نکنند، اینگونه مخاطب خود قرار میدهد:
💐💫 الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ---فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (آیات 91 و 92 سوره حجر)
همانها که قرآن را تقسیم کردند (؛ آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند)!---قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مؤاخذه خواهیم کرد.
✅💐 تحريف و تجزيه كتب آسمانى به دست نااهلان، تازگى ندارد.
✅💐 كيفر كسانى كه كتب آسمانى را تجزيه مىكنند قهر الهى است.
✅💐 مؤمن كسى است كه تمام قرآن را بپذيرد و بگويد «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» يعنى همه آنچه نازل شده از جانب پروردگار است، نه آنكه نسبت به بعضى بىاعتنا باشد يا انكار كند.
#وظایف_ما_در_قبال_قرآن
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_نودششم
نیکی ضعیف درونم را پشت نقاب نیکی قوی پنهان میکنم و گوش هایم را به او میدهم
:+حتما خیلی از درخواست من ، تعجب کردین... به هر حال ما هیچ شباهتی به هم نداریم.
حس میکنم،لحنش با چاشتی تمسخره است.
اخم میکنم.
:+به هرحال،بهتر بود قبل از اینکه با عمومسعود صحبت کنم،با خودتون درمیون میذاشتم،ولی
خب... شد دیگه... حتما قضیه ی شکایت پدربزرگ رو میدونین دیگه...
شوکه میشوم،حس میکردم تنها راز خانوادگی،حضور مسیح باشد... شکایت پدربزرگ از کجا
سردرآورد؟
:_شکایت پدربزرگ از کی؟
:+از بابای من و بابای شما ...
:_سر چی؟؟
:+سر اینکه بیست و پنج سال پیش،بی اجازه خونه و کارخونه رو فروختن...
بلند میگویم
:_چی؟
چند نفر به طرفمان برمیگردند،او اطراف را نگاه میکند و من خجالت میکشم.
:+واقعا نمیدونستی؟
سرم را آرام،چپ و راست میکنم و به گوشه ی میز خیره میشوم.
چیزی به ذهنم میرسد
:_ولی عمووحید گفت که وکالت نامه داشتن..
:+داشتن... پدربزرگ هم خبر داشته... ولی خب،از قهر بابام و عمومسعودم خبر داره
:_یعنی چی؟
:+پدربزرگ، اون موقع خودش اجازه داده بوده که کارخونه رو بفروشن... ولی الان میگه یا محمود
و مسعود با هم آشتی میکنن یا من ثابت میکنم کل اموالی که الان دارن،مال منه
:_مگه میشه؟
:+مثل اینکه میشه..وکیل گرفته و کلی مدرک پیدا کرده... به هرحال قضیه مال خیلی وقت
پیشه، هیچکس هم حوصله نداره پیگیری کنه ببینه مدارک اصله،درسته یا نه...
خلاصه،تخمین زدن که تقریبا بیشتر سرمایه و اموال منقول و غیرمنقول بابای من و بابای شما،
متعلق به پدربزرگمان است.
پدربزرگ هم میگه اگه باهم آشتی کنید من از ِخیرش میگذرم...
پس علت عصبانیت و درگیری ذهنی بابا،این اواخر همین مسئله بود...
چقدر از خانواده ام غافل بودم...
حتی عمووحید هم آشفته بود...
چرا من نفهمیدم...
با صدای بلند فکر میکنم
:_ولی این حقه بازیه..
:+آره حقه بازیه... ولی حتی تحت این شرایط هم، باباتون راضی به آشتی نمیشه...
بابام،عمووحید،خود پدربزرگ،حتی مامانتون... کلی تلاش کردن... اما هیچ فایده ای نداشت...
پدربزرگ هم فکر کرده قبل از مرگش کاری کنه،فکر کرده بلکه با این حیله،ولی
انگار نه انگار...
عمومسعود حاضر شد بره محضر و همه رو به نام پدربزرگ بزنه... پدرتون خیلی کینه ای عه..
سرم را بلند میکنم و تند،نگاهش میکنم.هیچکس حق ندارد راجع پدرم اینطور صحبت کند.
:_اگه با شمام اونطور رفتار میکردن،به بابام حق میدادین..
بازهم پوزخند میزند
:+باشه... حالا میرم سر اصل مطلب..یعنی....قضیه ی خواستگاری من....از شما...
قیافه اش را جوری میکند،انگار خواستگاری در کار نیست... انگار میخواهد فیلم سینمایی
تعریف کند.
:+من فکر کردم چی کار میشه کرد که عموجانمون از خرشیطون پیاده بشه...
:_مؤدب باشید لطفا...
جدی نگاهم میکند،چشم هایش خالی از هر نوع حسی است،بیروح و سرد...
آنقدر محکم اخم کرده ام که پیشانی ام درد میگیرد.
انگار اخم های گره خورده ام،او را میترساند.
از موضعش پایین میآید،زیر لب میگوید
:+معذرت میخوام
آرام گره از ابروهایم باز میکنم،اما همچنان چهره ام جدی است. مثل او.
:+به هرحال،موضوع،سر میلیاردمیلیارد پوله...من فهمیدم،تنها راه نفوذ به قلعه ی محکم عمومسعود،دخترشه.. یعنی...شما...گفتم شاید بشه با یه ازدواج صوری... یعنی الکی
عمومسعود رو راضی به آشتی کرد...
این بار نوبت من است که پوزخند بزنم
:_شما خیلی فکر مزخرفی کردین... اگه بابای من دوست نداره آشتی کنه،منم کمکش میکنم که آشتی نکنه...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
سوال و جواب های ده همین مسابقه #هفت_شهر_عشق
۱ عمر سعد به چه بهانه ای جنگ را به عقب می انداخت؟؟
او مى خواست نيروهاى زيادى جمع شود و با افزايش نيروها و سخت شدن شرايط، امام حسين(ع) را تحت فشار قرار دهد تا شايد او بيعت با يزيد را قبول كند.
در اين صورت، علاوه بر اينكه خون امام حسين(ع) به گردن او نيست، به حكومت رى هم رسيده است.
💜
۲ وقتی حضرت زینب سلام الله علیها به امام عرض کرد آيا اين هياهو را مى شنوى دشمنان به سوى ما مى آيند". از امام حسین علیه السلام چه جوابی شنید؟؟
امام سر خود را از روى زانوهايش بلند مى كند. خواهر را كنار خود مى بيند و مى گويد: "اكنون نزد پيامبر بودم. او به من فرمود: به زودى مهمان من خواهى بود".
💙
۳ وقتی امام حسین علیه السلام یک شب از دشمن فرصت خواست فرمانده نيروهاى محافظ فرات ( عمرو بن حجّاج ) جواب سکوت فرمانده ها را چه داد؟؟
سكوت را مى شكند و مى گويد: "شما عجب مردمى هستيد! به خدا قسم، اگر كفّار از شما چنين درخواستى مى كردند، مى پذيرفتيد. اكنون كه پسر پيامبر چنين خواسته اى را از شما دارد، چرا قبول نمى كنيد؟"
💚
۴ شب عاشورا را توصیف کنید طبق مطالبی که برای شما فرستاده شده است ؟؟؟
امشب همراه من باش! امشب، شب جمعه، شب عاشوراست.
به چشم هايت التماس كن كه به خواب نرود امشب شورانگيزترين شب تاريخ است.
آن طرف را نگاه كن كه چگونه شيطان قهقهه مى زند. صداى پاى كوبى و رقص و شادمانيش در همه جا پيچيده و گويى ابليس امشب و در اين جا، سى و سه هزار دهان باز كرده و مى خندد!
اين طرف صداها آرام است. همچون صداى آبى زلال كه مى رود تا به دريا بپيوندد.
آيا صداى تپش عشق را مى شنوى؟ همه فرشتگان آمده اند تا اشكِ دوستان خدا را كه بر گونه ها نشسته است ببينند. عدّه اى در سجده اند و عدّه اى در ركوع. زمزمه هاى تلاوت قرآن به گوش مى رسد.
🎗
۵ چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟
چه خيمه باصفايى! بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! همه به امام نگاه مى كنند و در اين فكراند كه امام چه دستورى دارد تا با جان پذيرا شوند. آيا خطرى اردوگاه حق را تهديد مى كند؟
امام از جاى خود برمى خيزد. نگاهى به ياران خود كرده و مى فرمايد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم. خدايا! تو را شكر مى كنم كه به ما فهم و بصيرت بخشيدى و ما را از اهل ايمان قرار دادى".
امام براى لحظه اى سكوت مى كند. همه منتظرند تا امام سخن خود را ادامه دهد: "ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. من به همه شما اجازه مى دهم تا از اين صحرا برويد. من بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد".
۶ سوال حضرت قاسم بن حسن از و جواب امام حسین علیه السلام را بیان بفدمائید؟؟
💧
ــ پسرم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟
ــ مرگ و شهادت براى من از عسل هم شيرين تر است.
💖
۷ وقتی بریر شوخی میکند عبدالرحمان چه سوالی میپرسد؟ سوال و جواب عبدالرحمان و بریر را بنویسید؟؟
عبد الرحمان با تعجّب به بُرَير نگاه مى كند:
ــ بُرَير، هيچ گاه تو را چنين شوخ و شاداب نديده ام. همواره چنان با وقار بودى كه هيچ كس جرأت شوخى با تو را نداشت. ولى اكنون...
ــ راست مى گويى، من و شوخى اين چنينى! امّا امشب، شب شادى و سرور است. به خدا قسم، ما ديگر فاصله اى با بهشت نداريم. فردا روز وصال است و بهشت در انتظار ما است. از همه مهمتر، فردا روز ديدار پيامبر است، آيا اين شادى ندارد؟
عبد الرحمان مى خندد و بُرَير را در آغوش مى گيرد. آرى اكنون هنگامه شادمانى است. اگر چه در عمق اين لحظات شاد، امّا كوتاه غصه تنهايى حسين(ع) و تشنگى فرزندانش موج مى زند.
⚘
۸ اين شيشه سبز چيست كه در دست آن فرشته است؟
براى چه او به زمين آمده است؟
او آمده تا خون سرخ حسين(ع) را در اين شيشه سبز قرار دهد. امام حسين(ع) مهمان جدّش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است.
اين پيامبر است كه با حسينش سخن مى گويد: "فرزندم! تو شهيد آل محمّد هستى! تمام اهل آسمان منتظر آمدن تواند و تو به زودى كنار من خواهى بود. پس به سوى من بشتاب كه چشم انتظار توام".
آن فرشته مأمور است تا خون مظلوم و پاك تو را به آسمان ببرد. چرا كه خون تو، خون خداست. تو ثارالله هستى!
امام از اين خواب شيرين بيدار مى شود. او بار ديگر آغوش گرم پيامبر را در خواب احساس مى كند.
🌷
۹ عمرسعد به شمر مى گويد: "خود را به نزديكى خيمه هاى حسين برسان و وضعيّت آنها را بررسى كن و براى من خبر بياور".
شمر، سوار بر اسب مى شود و به سوى اردوگاه امام پيش مى تازد.
آتش!
خدايا! چه مى بينم؟
سه طرف خيمه ها پر از آتش است. گودالى عميق كنده شده و آتش از درون آنها
شعله مى كشد.
يك طرف خيمه ها باز است و مقابل آن، لشكرى كوچك امّا منظّم ايستاده است. آنها سه دسته نظامى اند. شير مردانى كه شمشير به دست آماده اند تا تمام وجود از امام خويش دفاع كنند.
او مى فهمد كه ديگر نقشه حمله كردن از چهار طرف، عملى نيست.
شمر عصبانى مى شود. از شدّت ناراحتى فرياد مى زند: "اى حسين! چرا زودتر از آتش جهنّم به استقبال آتش رفته اى؟".
🎗
۱۰ على آخرين سخن خود را به برادرش عَمْرو بن قَرَظَه که برای هدایتش آمده است چیست؟؟؟
مى گويد: "عشق به حسين، عقل و هوش تو را ربوده است".
او مهار اسب خود را مى چرخاند و به سوى سپاه كوفه باز مى گردد.
💖🌹🦋
بسم الله الرحمن الرحیم
اسامی برندگان مسابقه #هفت_شهر_عشق
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز......و تشکر از دوستانی که در مسابقه های ما شرکت کردند...
۱_ خانم فاطمه زابلی از زابل
۲_ آقای علی جوانبخت
۳_ آقای طاها رئیسی از قم
دوستان عزیز لطفا شماره کارت با همون آیدی که جواب هارو فرستادید به آیدی زیر ارسال کنید 👇👇👇
@Yare_mahdii313
نوای حسین_۲۰۲۲_۰۲_۰۵_۰۹_۰۲_۰۴_۵۶۴.mp3
1.95M
هوای سامرا
#استودیویی #زمینه
#حاج_محمد_فصولی
#امام_هادی علیهالسلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
مداحی_آنلاین_دعای_ماه_رجب_موسوی_قهار.mp3
605.5K
🌙دعای هر روز #ماه_رجب
🤲یا من ارجوه لکل خیر ...
🎙 #سید_قاسم_موسوی_قهار
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸